میزگرد فارس با عوامل «کلبهای در مه»| از رد پای فرامرز قریبیان در سریال تا شباهت به «پس از باران»
خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: این شب ها سریال «کلبه ای در مه» به کارگردانی حسن لفافیان و تهیه کنندگی سعید پروینی از شبکه سه پخش می شود. سریالی که فضای ارباب و رعیتی را در زمان شاه و در خطه شمال کشور و در جنگل های سر سبز شمالی به تصویر می کشد. خبرگزاری فارس میزگردی با عوامل و بازیگران این سریال برگزار کرد. در این میزگرد سعید پروینی تهیه کننده، حسن لفافیان کارگردان، سام قریبیان، حمید ابراهیمی، رضا جوشنی( بازیگران)، شهروز آقایی پور (بازیگر و مشاوره لهجه)، مهدی حسینی وند سرپرست تدوین، اصغر نژاد ایمانی مدیر هنری حضور داشتند. ** آقای پروینی این سریال دچار افت و خیزهای بسیاری بود. از ابتدای تولید توقف های زیادی داشت و حتی کارگردان تغییر کرد و در ادامه آقای لفافیان به عنوان کارگردان انتخاب شد. در این باره توضیحی می فرمائید. پروینی: ما تصویربرداری این سریال را در مهر ماه ۹۸ شروع کردیم. بارش باران، آتش سوزی جنگل ها و سیل در منطقه شمال کشور و از طرفی ترکیدن لوله گاز سر صحنه و … از جمله اتفاق هایی بود که حین تولید ما افتاد و همین ها تولیدمان را به تعویق انداخت. در آخر هم که به کرونا رسیدیم و مدتی کار را متوقف کردیم. تهیه کننده و کارگردان با هم روی کیفیت و کمیت کار،تفاهمی دارند که ما به این تفاهم نرسیدیم و با چند کارگردان صحبت کردیم که به آقای لفافیان رسیدیم. همه پروژه ها مشکل بی پولی دارند اما در این سریال همه دوستان پا به پای هم به هم کمک کردند تا کار به سرانجام برسد. ** قصه سریال «کلبه ای در مه» داستانی تاریخی است که در گذشته شبیه آن را داشتیم. این سریال برای مخاطبان تداعی کننده سریال «پس از باران» است.آقای لفافیان شما از ابتدای کار به این موضوع واقف بودید یا اینکه در خلال کار متوجه آن شدید؟ لفافیان: این دو سریال شباهتی با هم ندارند تنها شباهت شان علاقه مخاطب به این سبک کارها است. ما داستان های زیادی داشتیم که نقش های اصلی شان را خان ها بازی می کردند و این دلیل این قیاس نیست و تنها نکته اش موفقیت این دو سریال است. زمانیکه داستان این سریال به من پیشنهاد شد قصه آن به طور کامل نوشته شده بود. اما متن ها باید دوباره نویسی می شد نه بازنویسی که از دو نویسنده کمک گرفتیم. ما نگاهی به سریال پس از باران نداشتیم و فقط لوکیشن هایمان در شمال بود. خان پس از باران فرد مثبتی بود و وقتی کشته می شود مخاطب ناراحت می شود اما خان ما این طور نبود و آدم جذابی نبود. ما اصلا نگاهی به آن سریال نداشتیم و این قیاس به خاطر این است که هر دو کار به خوبی دیده شده است. ** آقای پروینی چطور شد که با آقای لفافیان همکاری کردید؟ پروینی: با آقای لفافیان از قبل همکاری نداشتم و آقای لفافیان پیشنهاد دوستان شبکه بود و از این همکاری هم خیلی راضی هستم و با دیدن خروجی کار خستگی دو ساله تصویربرداری مان کمتر شد. لفافیان: هر سریالی خودش حرف خودش را می زند و اگر کار پر بیننده شود معلوم می شود که موفق بوده است. اگر الان هم دچار اقبال عمومی شدیم به خاطر این است که همه گروه از جان و دل کار کردند. شاید از نظر بودجه ای دستمان خیلی باز نبود اما تمام تلاشمان را کردیم. ** خیلی از مخاطبان ویژگی و فضای شمال را در کار می بینند و شاید همین موضوع برایشان ایجاد نزدیکی می کند. لفافیان: خوشحالم که این قیاس وجود دارد و این مقایسه مانع از دیده شدن کارمان نمی شود و مردم نمی گویند این کار هم تکراری است و نمی بینیم. هر کدام از شخصیت های داستان ما خاص هستند مثل خان و نظامی مان. ** آقای قریبیان از ایفای نقش خانی که آقای لفافیان می گوید خاکستری است و خودتان معتقدید خوش تیپ است بفرمائید. قریبیان: از دهه ۳۰ برخی از کارگردان ها فیلم و سریال هایی درباره چنین مضامینی ساختند. پس از آن فیلم هایی ساخته می شد که ارباب و رعیتی بود فیلم های پرونده،گردباد که پدرم در آن بازی کرده بودند. قصه خان این سریال هم از این قرار است که از جایی به بعد دوست دارد تا پسردار شود و نسلش ادامه پیدا کند و از همسرش اجازه می گیرد تا زن دیگری بگیرد. برزو خان می خواهد رعیت ها را در همان روستا به هر شکلی که شده نگه دارد. اصولا او اهل معامله است و برای خودش نمی خواهد مال و اموالی جمع کند. این هم تفکر سنتی و اشتباهی است که مردها بیشتر از خانم ها از پس اداره امور برمی آیند در صورتیکه بسیاری از خانم ها از آقایان توانمندتر هستند. ** آقای حسینی وند به طور معمول، تدوین گرها کارگردان های دوم هستند. شما در این کار چطور پیش رفتید؟ حسینی وند: با جمله ابتدایی شما مخالفم چونکه کارگردان ها را با ما لج می کند و سعی می کنم به جهانی که توسط کارگردان خلق می شود کمک کنم و اگر خلاق باشم می توانم خلق کنم. درباره تدوین این سریال نگاهم این بود که قصه ای در مقطع زمانی دارد روایت می شود. چند روایت ملموس داشتیم که وقتی در ابتدای دیدن پلان ها اگر قصه و صحن و جغرافیا را باور کنیم این اتفاق خوب افتاده است. در ادامه دکوپاژ خوبی که داشتیم باعث باورپذیری بیشتر قصه برای من شد. ** آقای لفافیان تمامی بازیگرها توسط شما انتخاب شدند؟ پروینی: رویا حسینی و مریم بوبانی از جمله بازیگرهایی بودند که در زمان کارگردان اول انتخاب شدند و غیر از آنها باقی بازیگران انتخاب آقای لفافیان بودند و زمانیکه آقای لفافیان کار را شروع کرد آن دو بازیگر هم در جای خود ماندند. لفافیان: انتخاب بازیگر در یک سریال زمانبر و چالش برانگیز است. چون شما با انتخاب دو سمت طرف هستید. زمانی هست که به دلایلی همکاری با یک بازیگری رقم نمی خورد و بخشی از آن از نظر تولیدی است. در این سریال در نقش های اصلی تا ۹۰ درصد به بازیگرانی که می خواستیم رسیدیم و بهترین انتخاب ها را برای نقش های این سریال داشتیم. در این زمینه آقای پروینی هم خیلی به ما کمک کرد. اما اگر بخواهم یک بار دیگر این سریال را بسازم حتما از ۳۰ درصد از بازیگران استفاده نمی کنم. ** از سمت شبکه برای رساندن کار به پخش دچار فشردگی زمانی بودید؟ لفافیان: از ابتدا به یک زمان مشخصی رسیده بودیم اما واقعیت این بود که تلاش کنیم به خروجی سریع تری برسیم. به طور میانگین روزانه بین ۸ تا ۱۰ دقیقه ضبط می کردیم و این کار سختی بود. اسم کار ما یک کار معمولی بود اما تک تک افرادی که نامشان را در تیتراژ می بینید افرادی هستند که در سریال های الف ویژه کار می کنند. ** برای شخصیت های سریال چطور لهجه طراحی کردید؟ چون معمولا یک واهمه ای برای پرداختن به یک لهجه در سریال ها وجود دارد که اغلب اعتراض های بومی های آن خطه را هم در پی دارد. لفافیان: ابتدا در فیلم نامه وارد شدیم و برخی شخصیت ها را تهرانی طراحی کردیم که نیاز به لهجه نداشتند و برای برخی لهجه کمی را در نظر گرفتیم. بعد از آن به سمت بازیگرانی که گیلانی هستند رفتیم و با نظارت دو نفر از بازیگران شهروز آقایی پور و رضا جوشنی که روی لهجه متمرکز بودند کار را آغاز کردیم طوری که الان یکی از نقاط قوت سریال ما لهجه ها است. آقایی پور: من یکی از افرادی هستم که همیشه می گفتم چرا سریال هایی که در شمال ساخته می شوند لهجه های درستی ندارند؟ البته این موضوع هم وجود دارد که طیف متنوعی از لهجه ها در گیلان وجود دارد و منجیل و رودبار لهجه های متفاوت تری تا گیلان و سایر روستاها دارند. من از قبل با آقای لفافیان همکاری نداشتم و برای نقش اسماعیل در این سریال انتخاب شدم و همان روز اولی که رفتم از دوستان خواهش کردم که لهجه ها را درست ادا کنند و فردای همان روز با من تماس گرفتند و پرسیدند شما می توانی در مقام مشاور لهجه باشی؟ و من هم قبول کردم. مردم ما نسبت به سرزمین خودشان حساسیت دارند و این اتفاق حتما برای نون خ و پایتخت هم افتاده که به خاطر لهجه مشکلاتی داشتند. من هم تصمیم گرفتم بیش از هر چیز با بازیگران لهجه ها را کار کنم. برخی از بازیگران ما گیلانی بودند و برخی هم نه و با آنها تمرین می کردیم. ** تمرین ها به چه صورت بود؟ آقایی پور: شب قبل از تصویربرداری دیالوگ ها را به صورت ویس برای بازیگران ارسال می کردم و فردای آن روز سر صحنه با هم تمرین می کردیم. از سویی با آقای لفافیان به زبان مشترکی رسیده بودیم تا جایی که با اینکه او هم گیلانی نیست اما متوجه می شد که این لهجه لهجه گیلانی هست یا نه. در کل می خواستیم به لهجه ای برسیم که برای همه مردم ایران قابل فهم باشد و همه آن را متوجه شوند. حتی برخی تکه کلام های حمید ابراهیمی بازیگر نقش استوار مسرور برای مردم خیلی جالب شده است و در خیابان مردم معنی اش را از من می پرسند. ** بازخوردهای مردم مازندران از لهجه چطور بوده است؟ آقایی پور: از منطقه ای که ما بودیم تا مازندرانی که پایتخت معرفی کرده است لهجه متفاوت می شود. طیف گویش ها فرق دارد. البته ما برای افرادی که در مطبخ کار می کردند لهجه روستایی انتخاب کردیم، برای افراد مهم تر و بزرگ تری که با شهری ها در رفت و آمد بودند لهجه کمتری انتخاب کردیم و برای برخی هم همان گویش فارسی را قرار دادیم. جوشنی: من در گروه قبلی سریال نقش احد را قرار بود بازی کنم و در گروه جدید نقش خلیل را بازی کردم که بازی اش نسبت به احد بیشتر بود و در مواقعی هم به دلیل اینکه اصالتا گیلانی هستم به بخش مشاوره لهجه کمک می کردم. من از گذشته در تلویزیون و رادیوی گیلان بازیگری می کردمو اهل شرق گیلان بودم. آقایی پور: حتی یادم است از یک جایی به بعد آقای لفافیان از آنجایی که حواسشان به طور کامل به لهجه ها بود به من می گفتند که این بازیگر دارد تهرانی صحبت می کند. ** آقای نژاد ایمانی شما درباره طراحی دکور و صحنه این کار تاریخی معاصر بفرمائید. نژاد ایمانی: دکور کار قبلا ساخته شده بود و هزینه هایی برایش شده بود. یکی از جدی ترین مشکلات ما فصل بود که ما فصل زمستان را نیاز داشتیم اما در حقیقت در فصل بهار به سر می بردیم و این کار ما را به مراتب سخت تر می کرد. لوکیشن های بازار رشت را نیاز داشتیم که در دسترس مان نبود اما در کل با توجه به بضاعت مان در بخش زمان و بودجه کلبه ای در مه کار قابل توجه و قابل دفاعی شد. لفافیان: ما در شرایطی بودیم که سفر به شمال کشور جزو خط قرمزهایمان بود. این سریال ۵ ماهه ضبط شد و ما فقط ۱۵ روز در شمال کشور ضبط داشتیم و کل کار را در تهران ضبط کردیم. آقای نژاد ایمانی همه کار را در تهران ساختند از خانه ها گرفته تا معدن و مطب طبیب و … اما وقتی سریال را می بینیم فکر می کنیم کل آن در شمال ساخته شده است. ** آقای ابراهیمی درباره حضورتان در این سریال بفرمائید و ایفای نقش سروان سیروس. ابراهیمی: استوار مسرور آدمی است که مثل پلکان اکبر رادی نقش بلبل را است و می خواست پیشرفت کند و از آدم کوچک به آدم بزرگ تبدیل شود. او هم تلاش می کرد با کمک دیگران پیشرفت کند و شاید در فصل بعدی ببینیم که برای خودش آدمی شده است. ** پلیس های قبل از انقلاب رگه های منفی و منفعت طلبی دارند. شخصیت هایی که کلیشه ای هستند. ابراهیمی: نمی توان گفت شخصیتی منفی است به این خاطر که در فیلم های قدیمی هم بوده است. معمولا نقش هایم را طوری بازی می کنم که ما به ازای بیرونی داشته باشد و وقتی کسی می بیند بگوید چقدر این آدم شبیه به فلانی است. ** یعنی شما این شخصیت را متفاوت از سایر شخصیت های پلیسی که در این فضاها ساخته شده است می بینید؟ ابراهیمی: بله. سیروس و برزو یک پیشنیه ای با هم دارند و خیلی جاها با هم بودند و رفاقتی با هم دارند. وقتی سیروس می رود تا برزو را بکشد احساس می کند خودش هم باخت داده و خودش را شبیه به برزو می بیند و یاد و خاطره لحظه هایشان زنده می شود. لفافیان: ما در این سریال یکی از پایان های عجیب و غریب را داشتیم مخصوصا برای این دو شخصیت و طراحی آن فوق العاده بود که بخش عمده ای از آن در فیلم نامه نبود. حتی آن سکانس را که می بینم گریه ام می گیرد و دوست ندارم بلایی سر برزو بیاید و دقیقا حسی را دارم که سیروس دارد. ابراهیمی: حتی سیروس دلش نمی خواسته که این بلا سر برزو بیاید و در سکانس آخر مخاطب شوکه شد. لفافیان: و این ماجرا سریال ما را از کلیشه های معمول دور کرده است و فاصله گرفته که آدم بده سریال آدم بده دیگری را به خاطر منافعش بکشد. به این خاطر که بخش اعظمی از نقش های این سریال از تیپ به شخصیت خاصی تبدیل شده است. یکی از حُسن های این اتفاق این بود که شما نمی توانستید بگویید شخصیت سیروس و برزو چقدر منفی است و یک جاهایی مخاطب دوستش هم دارد. شاید برخی ها بگویند نقطه ضعف است اما من می گویم این یکی از نقاط قوت کار است که ما صرفا مثبت و منفی به این مفهوم نداریم. چون در زندگی عادی مان همینطور است و یک جاهایی خیلی مثبتیم و برخی جاها منفی. در ماحصل همه اینها است که این شخصیت ها در آمده است به همین خاطر است که بخشی از آن قصه و بخشی شخصیت ها است و بحثم درمورد همه شخصیت های سریال است. حتی شخصیت های فرعی ما هم خاص هستند و مخاطب دوست دارند از سرنوشت تک تک آنها با خبر شود. عین یک بازی شطرنجی است که همه همدیگر را پوشش می دهند برای اینکه هم کیش کنند و هم از طرفی مات نشوند و این بازی بین آنها برای مخاطب جذابیت کرده است. ابراهیمی: کاراکتر سازی این است که مخاطب دست بازیگر را نخواند و نتواند حرکت بعدی سیروس را متوجه شود و در این سریال این اتفاق وجود داشت. شخصیت های این سریال کاملا منحصر به فرد هستند و نمونه آنها را در هیچ سریالی ندیدیم. قریبیان: چیزی به نام مثبت و منفی در جهان وجود ندارد. در سریال برکینگ بد را ببینید که در ۵ فصل ساخته می شود و شما دوستش دارید. قطعا کسی که شیشه و مواد مخدر می سازد و اسید می ریزد رویش کارهای قشنگی نمی کند اما مردم دوستش دارند یا خانه پوشالی و … چیزی به نام سیاه مطلق و سفید مطلق در متون نمایشی وجود ندارد و اگر باشد می شود کلیشه ۵۰ سال پیش. وگرنه متن ایراد دارد. ** البته امروزه ظاهرا تعریف قهرمان تغییر کرده است. قریبیان: نه اینطور نیست و پدر من بارها نقش قهرمان را بازی کرده است و در رد پای تو قهرمانی هم بوده که خیلی مثبت نبوده و آدم می کشد و مردم دوستش دارند. ** اما در اغلب کارهای کلاسیک که نگاه می کنیم قهرمان اصلی داستان شخصیت مثبتی است. قریبیان: نه اینطور نیست. رستم در شاهنامه پسر خودش را می کشد آیا او شخصیتی مثبت است؟ ** اما این یک فرمول همیشگی است که یکسری قهرمان ها نجات بخش هستند. قریبیان: نه اصلا. جنگ ستارگان از روی فرمول شاهنامه ساخته شده است. در ارباب حلقه ها هم اصلا چیزی به نام کاراکتر مثبت نداریم. یکی از فیلم های کلاسیکی که معروف شد و نسل پدران ما دوستش داشتند فیلم های وسترن بود که یک تنه هفت نفر را می کشت اما مخاطب دوستش داشت. جوشنی: اغلب شخصیت هایی که در این کار هستند یک چیز در خطر افتاده دارند و این یعنی تعریف درستی از درام. حتی خلیل در کلیت سریال شخصیت مثبتی است اما برخی رفتارهای منفی هم دارد. قریبیان: یکی از دلیل هایی که سریال های پلیسی ایرانی موفق نمی شود همین سفید نشان دادن است. شما فیلم های پلیسی آمریکایی را ببینید چرا پلیس ها موفقند؟ چون خلاف قانون کار می کنند و از نظام سیستمی بیرون می آیند و به انتقام فردی می رسند. مثل هملت و مکبث که کارهای خوبی نمی کنند اما ما دوستشان داریم. آدم هایی که در قصه ما قهرمان فرضشان می کنیم دوست داریم برنده شوند. ** همین موردی که اشاره کردید در دو سریال زخم کاری و می خواهم زنده بمانم رخ داده است. شخصیت های اصلی هزار کار خلاف می کنند اما در پایان مخاطب دوست دارد که او برنده شود. ابراهیمی: تلویزیون برای سریال کلبه ای در مه خیلی دست ما را باز گذاشت و به این سریال نگاه ویژه ای کرد. حالا بگذریم که به خاطر پخش فوتبال سیستم پخش ما را خراب کرد اما یک جاهایی کارهایی کردیم که شاید در سریال های دیگر این اتفاق نمی افتاد. اما با هوشمندی عوامل باعث شده این در تلویزیون پخش شود و امیدوارم این بیشتر هم شود. ** و اینکه سریال ها شبیه به هم در نیایند. ابراهیمی: خوشبختانه نقشی که من بازی می کنم شبیه به هیچ یک از نقش هایم نیست. ** اغلب همه آژان ها شبیه به هم هستند و خصوصیت های مشترکی دارند. ابراهیمی: من دو آژان زمان شاهی بازی کردم یکی در حکایت های کمال و یکی در کلبه ای در مه و این دو کاملا با هم فرق داشت. حتی خان سریال ما و پس از باران هیچ شباهتی با هم ندارد. من سالها است که تئاتر بازی می کنم و یکی از ویژگی هایی که باعث شد تا در این سریال بازی کنم متفاوت بودن نقش هایش بود. ** شما به عنوان یک مخاطب از سریال راضی بودید؟ ابراهیمی: نمی شود به طور قطعی درباره این موضوع صحبت کرد. اما شاید انتخاب مخاطب از یکی از شخصیت ها فرد دیگری باشد و دوست داشته باشد به جای فلان بازیگر یکی دیگر آن نقش را بازی کند اما این کار نمره قبولی می گیرد. مردم در خیابان که من را می بینند مدام درباره سریال سوال می پرسند و بیشترشان کار را دوست داشتند. ** شما در قسمت های پایانی پخش هستید با توجه به افت و خیزهایی که در پخش داشتید، از بازخوردهای مردم راضی بودید؟ پروینی: شروع سریال ما از ۱۵ خرداد بود و بعد به والیبال و انتخابات و مسابقات یورو و جام حذفی خوردیم. همین که زیرنویس می کردند بعد از فوتبال و این تکرار می شد اعصاب مخاطب را به هم می ریخت. شبکه سه شبکه ورزش است و می شد سریال ما زمان دیگری پخش می شد و یا اینکه در برهه ای از زمان شبکه سه سریال پخش نمی کرد. سازمان خیلی به ما کمک کرد و جلسه های مشترکی با آقای آذرپندار و لفافیان داشتیم و به ما اعتماد کردند و آقای فروغی هم پای پخش این سریال ایستادند. حتی اصلاحیه درباره چند شخصیت سریال داشتیم که دوستان از ما حمایت کردند و حذف نشد. اگر پخش بهتری داشتیم اتفاق های بهتری برای سریال می افتاد. ** آقای قریبیان دلیل استفاده شما از عینکی که در این سریال از آن استفاده می کردید، به خاطر خاطره پدر از استفاده از این عینک بود یا پیشنهاد بود؟ قریبیان: تصمیم اینکه من عینک داشته باشم با مدیر هنری مان آقای نژاد ایمانی بود. فریم عینک را از قدیم داشتم و برای پدرم بود و فقط لنزش تغییر کرد. حتی در فضای مجازی برخی کاربران درباره عینک سوال کرده بودند و من فقط گفته بودم که عینک برای پدرم است و در فیلمی از آن استفاده کرده است و همه کامنت گذاشته بودند برای فیلم گوزن ها است و یکی هم در جواب گفته بود که عینکی که آقای قریبیان در گوزن ها زده بود فریم پهن تری داشت. ** آقای لفافیان درباره تدوین و اصلاح رنگ سکانس ها هم توضیحی می فرمائید. لفافیان: ما می خواستیم فضای سریال را قدیم ببریم و کهنگی خاصی را در سکانس ها داشته باشیم و این تصویر ما را به تصویری کهنه تبدیل می کرد. گفتیم فضای ما که فضای قدیم است و اگر بتوانیم داستان مان را هم خوب روایت کنیم بیننده تلویزیون هم دوست دارد رنگ و لعاب ببیند و ما این را از او نگیریم. اتفاقا در اصلاح رنگ ها یک جاهایی غلو کردیم تا بیننده دوست داشته باشد. اما اگر می خواستیم کار رئال تری داشته باشیم باید خودمان نقدش می کردیم اما الان چشم نواز شده است. فقط جاهایی که فلش بک داشت را کم رنگ تر کردیم که گذشته را بیشتر لمس کند تا اینکه کهنه کنیم. انتهای پیام/