حسین پرنیا: دولت با مردم خوزستان به حرف مشترک برسند/ ملتهب کردن فضا به نفع هیچکس نیست
حسین پرنیا موسیقیدان، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی در خصوص مشکلات روزهای اخیر خوزستان در گفتگو با خبرنگار موسیقی خبرگزاری فارس گفت: در نگاهی بلند مدت، ما با فاجعه ای هولناک مواجه ایم، تخریب محیط زیست و بهم ریختگی اکوسیستم منطقه ای و به نابودی کشاندن گونه های زیست محیطی که رخداد آن امروز گریبان همه ما را گرفته و عرصه را برای زندگی تنگ کرده است. خالق اثر ماندگار «گلپونه ها» با صدای مرحوم ایرج بسطامی ادامه داد: وقتی می گویید خوزستان به بحران رسیده یا با بحران آب مواجه شده است، گویی خطایی پرسشی رخ داده است، در صورتی که اصل مسئله نشان از واقعه ای تلخ می دهد و آن این است، بحرانی که سالها در کشور ریشه دوانی می کند این بار با بهانه بی آبی در خوزستان سر کشیده است که چرایی این بحران مهم است؟! وی اظهارداشت: من با دو پرسش روبرو شده ام، نخست: آیا وجود این بحران ناشی از مدیریت ناکارآمد و بی برنامگیِ مسئولان است؟ آیا سالهاست که کشور در اغلب بخش های زیست محیطی با این بحران مواجه بوده و امروز این طبیعتِ به بحران کشیده شده دارد چهره خشن خود را آشکار می کند. اگر از دیدِ مدیران و مسئولان به این مهم بپردازیم، در نگاهی کوتاه مدت، مسئولانِ خوشبین و خوشخیال همواره با دستاویز بودن و مددخواهی و تبلیغات در رسانه ها، کماکان به دروغ پردازی و فرافکنی و بزرگ نمایی ها سرگرم و مشغول افتتاحیه های پیاپی از سد های ناقص الخلقه و کارشناسی نشده و همچنین راه اندازی صنایع پرهزینه فولاد بودند و همچنان این روند ادامه دارد، که حاصلی جز به هدر دادن سرمایه و ثروت ملی بدست نداده است. وی تاکید کرد: حال در نگاهی بلند مدت، ما با فاجعه ای هولناک مواجه ایم، تخریب محیط زیست و بهم ریختگی اکوسیستم منطقه ای و به نابودی کشاندن گونه های زیست محیطی که رخداد آن امروز گریبان همه ما را گرفته و عرصه را برای زندگی تنگ کرده است. دوم اینکه بیاییم این بحران ها را از پنجره ای بنگریم که خیر!، اینها همه جزو برنامه ریزی بلند مدت بانگ برآورده و به پیش رفته و به پیش می رود. چنانچه این فرضیه درست باشد، دیگر نه جای نقدی میماند به شیوه های ناکارآمد مدیریت نه میتوان ورود کرد در چند و چون بودن ماجرا. با این نگاه ما مواجه ایم با واقعیتی هولناک تر و البته امنیتی که جای تامل بسیار دارد. اینجا پرسش مضحک این است، موضع ما مردم در مقابل این یورش که در قلبِ حیات ما نشسته است چیست؟! این آهنگساز تصریح کرد: دیگر اینکه در چنین شرایطی چاره این است که چهره های فکری و فرهنگی و اجتماعی راهی جز زبان صراحت و خشم برایشان باقی نمی ماند جز اینکه با مردم خود دوشادوش شوند و همصدا و همراه شوند. یا اینکه با فرصت طلبی تن دهند به مجیز گویی دستگاه مدیریتی که ناکارآمدی اش را با این چهرها التیام بخشیده و مسکنی به خوردِ جامعه داده تا آن را اندک اندک در بی سامانی خود درمان موقتی کند و چاره را در ترک زندگی و دیار خود بجوید تا آواره گوشه ای دیگر از وطن خود شود؟! بحران خشکسالی فقط به خوزستان ربط پیدا نمیکند، اما خوزستان نقطه جوش و عجب این موضوع است. وقتی می گوییم خشکسالی در خوزستان!، به این می ماند که بگوییم در کره زمین اکسیژن تمام شده است. وی افزود: خشکسالی نتیجه فروپاشی مدیریتی است که سالها مصلحتی پیش رفته است. این که بپنداریم بی تدبیری دولت هم نقش بسزایی در رسیدن به وضع موجود داشته است در واقع عدهای میخواهند ما را یک بار دیگر آماده کنند تا از چاله های موجود به چاهی عمیق تر بیاندازند. عزیز، دولت ها کجای این اژده های هزار سر جا میگیرند؟! پرنیا در ادامه اظهارداشت: شما از دولت سازندگی بگیر تا دولت گفتگوی تمدنها و جامعه مدنی تا دولت یارانه ها و حامی مستضعفان تا دولت بنفش رنگ تدبیر و امید ، همه و همه در راستای یک سیاست گام نهاده اند. دولت سازندگی با آن همه هول پاچگی در ساخت و ساز پروژههای دهان پر کن و اقتصاد ویران کن. دولت خاتمی و آن همه قرارداد ویرانگر… دولت یارانه با آن همه ویرانی زیرساختها … دولت تدبیر و امید با این همه بی تدبیری و نامیدی … همین سیاست ها که هر سال ما مردم را بسوی زندگیِ جهنمی هدایت کرده، حال در دولتی با شیب آهسته و در دیگری با شیبی تند.شما یک دولت را به وام بگیر که توانسته دلار را مدیریت کند و در مقابل آن به ارزش پول ملی اعتبار بیافزاید. شما یک دولت را نام ببر که مصیبتی بر مصیبتی ننهاده باشد و فاجعه ای بر فاجعه ای باقی نگذاشته باشد. وی گفت: حال می رسیم به مردم! مردمی که در واکنش به کنش هایی که سرِ راه آنها نهاده شده. مردمی که برای زندگی و شغل و امنیت شغلی خود هر روز دست و پا زده و هر روز با مصیبتی برای استمرار کار و حقوق و زندگی خود مواجه اند. مردمی که با وجود واقعییت های دنیای امروز با حضور در شبکههای اجتماعی زندگی خود را مورد سنجش با کشورهای همسایه و همطراز کشور خود قرار می دهند و به نتیجه ناخوشایندی می رسند. مردمی که بهترین آرزویشان گریختن از وطن خویش است و بسوی غربت مهاجرت کردن به امید رهایی از نامیدی ها و استرس ها و هراس ها هر لحظه… خب ، این مردمِ رسیده به لب جان، دیگر هراس از مرگ برایشان نه معنایی دارد نه هیبتی و اینجاست که خطر رخ مینماید. مردمی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و این خطرناک ترین جایی است که آدمی بدان میرسد. مردمی که هیچ جایی برای دادخواهی خود نمییابند، برای تخلیه کینه هایشان، برای زدن فریاد هایشان، برای جستن از این همه کرنش که گریبان در هر لحظه رهایشان نمیکند. وی با بیان اینکه خب بسیار بسیار طبیعی است که به دلِ خیابان می زنند و آنجا هواری میزنند و آتشکی به اموال خود، تا بلکه شنیده شوند و دیده شوند و حقی از خود ستاننده باشند، تصریح کرد: خروجی چه می شود؟ آن عده که باید پاسخی باشند برای التیام و آرامش مردم و برای رفع مشکلات مردم در کوشش باشند، خود عاملی مهیج برای ترویج خشونت و نفرت میگردند. اجازه فریاد نمی دهند، باورمند به باور مردم نیستند و به وعده هایشان بی عمل می مانند. و در نهایت به روی مردم خود تیغ می کشند و حرکتی اعتراضی و دادخواهی را به مصیبتی اغتشاشاتی می کشانند و گویی راهی جز سرکوب نمیدانند. ملتهب کردن وضعیت به نفع هیچکس نیست، نه مردم ،نه دولتیان. به نظر میرسد دولتیان یا نمی خواهند حرف مردم را گوش باشند و کاری بکنند یا اعتقادی به اعتراضات نداشته و حقی برای مردم قائل نیستند. یا هر بار فرصت هایی که می توانند خود را در کنار مردم بیابند و احساس کنند، از مردمی بودن ابا داشته و هی دور و دورتر شده اند و با هراس زایی و رعب با مردم در سخن نشسته اند که همین ها باعث گشته سر زخم مردم باز و باز تر شده و کار هر بار بالاتر گیرد. وی در ادامه این گفت وگو عنوان داشت: من همواره و پیوسته به مسائل جامعه ام حساس بوده و دغدغه مندم. روزهای اخیر هم در مواجه شدنم از نزدیک با مردم کشورم در خوزستان و هرمزگان و… که چه زندگی سختی را طی میکنند با بی آبی و بی برقی و … لحظه ای نیست که این رخدادها مرا مجاب خود نکرده باشد و مرا از خودم نگرفته باشد. چه به هنگام تصنیف سازم، چه زندگی شخصی ام که کامل به بی زندگی ام کشانیده است. وی افزود: کاش تا دیر نشده دستگاه های مربوط بتوانند مردم را از پیش آمدهای پیش رو مطلع و آگاه کنند و با گفتن واقعیت ها از میزان بی اعتمادی ها در جامعه بکوشند. و البته در یک بزنگاه بایست دولتیان و مردم به حرفی مشترک برسند و به تعاملی دست زنند. مردم با عقبه ای تجربه ای چهل و دوسال را با تمام وجود پشت سر گذاشته اند و به یک بی اعتمادی خاص رسیده اند و امروز سخت می توانند دوباره اعتماد کنند. در آنسو مسؤلان هم چهل و دو سال تجربه بی پاسخی در مقابل مردم دارند که سخت میتوانند امروز خود را مجاب پاسخگویی ببینند.در این میان به نظر می رسد مسؤلان راهی جز کنار گذاشتن خشونت و هراس ستیزی نداشته و بایست از این شیوه پر هزینه و ناکجا مقصد دست کشیده و شیوه اعتماد محوری را به مردم در پیش روی خود بگذارند و در عمل کوشا باشند.در غیر اینصورت مواجه ایم با روزهای فرسایشی و پر هزینه و سخت و نا مقصد در پیش رو. انتهای پیام/