آسیای مرکزی و جریان افراط؛ آیا «طالبان» تهدید محسوب میشود؟
«الکساندر کنیازف» کارشناس سیاسی و استاد دانشگاه دولتی سنت پترزبورگ روسیه در یادداشتی که در اختیار خبرنگار خبرگزاری فارس در دوشنبه قرار داد، به بررسی تحولات اخیر افغانستان و نگرانی برخی کشورهای آسیای مرکزی از تشدید افراطگرایی برای امنیت این منطقه پرداخت. در این یادداشت آمده است: کشورهای آسیای مرکزی نسبت به اوضاع نظامی در حال تغییر افغانستان واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند. به طور سنتی نخبگان سیاسی همه کشورهای منطقه به اشکال مختلف نگرانیهای خود را از آنچه در افغانستان اتفاق میافتد، بیان میدارند. در تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان اقداماتی در جهت تقویت حراست از مرزهایشان با افغانستان صورت گرفته و ازبکستان در منطقه مرزی «سرخان دریا» تمرینات نظامی برگزار کرده و ترکمنستان نیروهای بیشتری را به منطقه «سرحدآباد» (کوشکا) انتقال داده است. همچنین تاجیکستان به آماده سازی ۲۰ هزار نیروی ذخیره پرداخته ساختارهای سازمان پیمان امنیت جمعی نیز فعال و علاوه بر آن فعالیت پایگاه نظامی روسیه در این کشور هم تقویت شده است. در قرقیزستان و قزاقستان اقدامات امنیتی خاصی انجام نمیشود و در سطح سیاسی نیز واکنشهای خاصی نسبت به تحولات افغانستان صورت نگرفته است. تهدیدات ناشی از تحولات نظامی افغانستان برای کشورهای آسیای مرکزی از دو جنبه تفسیر میشود. یک جنبه، احتمال روی کار آمدن طالبان و استقرار دولت آنها در سراسر افغانستان است و دیگری فعال شدن برخی گروههای تروریستی متشکل از اتباع کشورهای آسیای مرکزی، روسیه و چین در قلمرو افغانستان است. با توجه به نکات فوق، در سطح منطقه تبلیغات رسانهای در رابطه با تهدیدات احتمالی در سطح بسیار گسترده و به صورت اغراق آمیز انجام میشود. دستگاههای تبلیغاتی کشورهای آسیای مرکزی معمولا در موارد مشابه با بزرگ نمایی تهدیدات خارجی سعی میکنند افکار عمومی را در جهت حمایت از دولتهایشان سوق دهند و هم زمان باعث کاهش روحیات اعتراضی در میان جامعه شوند. صرف نظر از احتمال به قدرت رسیدن طالبان از راه نظامی در افغانستان، مسئله اصلی که این گروه در آینده با آن مواجه خواهد شد، بازسازی و تقویت حاکمیت ملی (به صورت ائتلاف با سایر نیروهای سیاسی افغانستان و یا امارت اسلامی) خواهد بود. تصور این نکته که طالبان با تصرف پایتخت افغانستان فرصت محقق کردن بخشی از بلندپروازیهای خود در زمینه سیاست خارجی را به دست خواهند آورد، غیر ممکن به نظر میرسد. بدون تردید تلاش برای تصرف «کابل» با مقاومت کاملاً قوی طرفداران نظام حاکم به ویژه نیروهای قومی و سیاسی غیر پشتون رو به رو خواهد شد. در چنین شرایطی طالبان درگیر حل مشکلات داخلی خواهد شد و علاوه بر آن همگراسازی گروههای مختلف طالبان با جامعه افغانستان نیز موضوعی کاملا جدی خواهد بود. در صورت احتمال افزایش موفقیتهای نظامی و همگرایی این گروه با جامعه افغانستان، بحث ایجاد روابط با کشورهای همسایه به اصلیترین اولویت طالبان تبدیل خواهد شد. نشانههای غیرمستقیم از این استراتژی طالبان از همین حالا قابل مشاهده است که حضور در مذاکرات «تهران» و «مسکو» و دیدار در «عشق آباد» و تماسهای با رهبری ازبکستان و چین این موضوع را تایید میکند. بدون تردید بحث حضور گروههای تروریستی خارجی در خاک افغانستان از اهمیت زیادی برخوردار است. در این رابطه دستور کمیسیون نظامی طالبان وجود دارد که کلیه اعضای این گروه را از پذیرش اتباع خارجی به صفوف خود و پناه دادن به آنها منع میکند. تاکنون این دستور ماهیت تبلیغاتی داشته، ولی مشارکت طالبان به هر شکلی در قدرت به احتمال زیاد تا حدودی آنها را وادار به تحقق این شرط خواهد کرد. با این حال برای کشورهای آسیای مرکزی و روسیه تحولات افغانستان و چشم انداز آن از اهمیت زیادی برخوردار است. این پرسش مطرح است که آیا همانند سوریه و عراق، قلمرو افغانستان مورد استفاده گروههای تروریستی بین المللی قرار خواهد گرفت؟ با وجود این احتمال که طالبان به طور عمده روی مسائل داخلی افغانستان تمرکز خواهند داشت، این واقعیت را نیز نمیتوان نادیده گرفت که روند همگرایی آنها با برخی ساختارهای نظامی بین المللی طی سالهای ۲۰۰۰-۲۰۰۱ مشاهده شد که این موضوع نیازمند توجه خاص است. وضعیت به این دلیل پیچیدهتر شده است که در متن اقدامات نظامی اخیر طالبان، برخی گروههای تروریستی آزادی عمل بیشتری به دست آوردهاند. با این وجود ظرفیت گروههای متشکل از اتباع آسیای مرکزی، روسیه و سایر کشورها در حدی است که فقط قادر به انجام اقدامات محدود تروریستی و خرابکاری خواهند بود اما طی بیش از یک دهه اخیر ابعاد این خطر بسیار اغراق آمیز ارزیابی شده و در مواردی اهداف خاصی را مد نظر قرار داده که پرداختن به آن نیازمند فرصت دیگری است. البته گروههای تروریستی زیرزمینی در کشورهای منطقه وجود دارند که بدون شک با عوامل همفکر خود در خاک افغانستان مرتبط هستند. این گروههای زیرزمینی بدون ارتباط مستقیم با افغانستان نیز قادر به انجام اقدامات تروریستی در منطقه هستند. این نکته هم قابل ذکر است که از مدتها پیش فعالیتهای تروریستی و افراطی در آسیای مرکزی عمدتاً منشأ داخلی به خود گرفته است. فعالیتهای طولانی مدت عوامل خارجی و عدم اقدامات لازم و منظم نهادهای دولتی در حوزه مذهبی و لاینحل باقی ماندن بسیاری از مشکلات اجتماعی و اقتصادی و کاهش سطح آموزش و پرورش از شرایطی است که بدون استثنا در همه کشورهای منطقه به نظر میرسد. در قیاس با دههها قبل عوامل تشدیدکننده تهدیدات فوق تغییر کرده است. به عنوان مثال در همه کشورهای منطقه نسلی از پیروان گروههای افراطی پرورش یافته که به صورت مستقل فعالیت کرده و نیاز خاصی به راهنمایی و هدایت از خارج ندارد. چنانچه طی سالهای ۱۹۹۰-۲۰۰۰ عوامل گروههای افراطی از کشورهای عربی، ترکیه و پاکستان در آسیای مرکزی (به استثنای ازبکستان) فعالیت گسترده تبلیغاتی به راه انداخته بودند، پس امروز رهبری جریان افراط به طور غالب با اتباع خود در کشورهای منطقه مرتبط هستند که به صورت عمده به منابع داخلی اتکاء داشته و ارتباط آنها با خارج بیشتر دارای جنبه ایدئولوژیک است. البته آنچه گفته شد به این معنا نیست که در تهدیدات بالقوه مورد اشاره نقش و نفوذ عامل خارجی حضور ندارد. استخدام هزاران نفر از اتباع کشورهای آسیای مرکزی به سازمانهای تروریستی فعال در سوریه و عراق طی سالهای گذشته را میتوان یکی از دلایل جدی ارتباط گروههای افراطی زیرزمینی منطقه با شبکههای تروریستی بین المللی تلقی کرد. به این دلیل ظهور پروژههایی مانند داعش در سایر کشورها و مناطق را نمیتوان استثنا دانست. ضمناً تبدیل داعش از یک ساختار شبه دولتی با مرزهای جغرافیایی مشخص به یک مدل شبکهای از نوع القاعده مشهود است. این مدل به جغرافیایی مشخصی وابستگی نداشته و تمام دنیا را میدان فعالیت خود میشناسد. البته آسیای مرکزی با ساختارهای زیرزمینی آماده در این مدل دارای جایگاه خاص خود است. موضوع بازگرداندن اعضای خانوادههای شبه نظامیان از خاورمیانه به کشورهایشان که توسط غربیها تحمیل شد (ازبکستان با انجام عملیات «مهر» و قزاقستان با عملیات «ژوسان» بیش از همه فعال بودند) میتواند منجر به تقویت جدی فعالیتهای گروههای افراطی داخلی زیرزمینی در هر یک از کشورهای منطقه شود. خانوادههای شبه نظامیان را «قربانی شرایط» دانستند و به این واقعیت توجه لازم نشان نمیدهند که حداقل نیمی از آنها استخدام کنندگان آموزش دیده یا اعضای آینده گروههای زیرزمینی در کشورهای خود خواهند بود. مطالعات انجام شده در تعدادی از کشورهای دیگر به طور مطمئن واقعیت داشتن این موضوع را تایید میکند و هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم در کشورهای آسیای مرکزی شرایط به نوعی متفاوت خواهد بود. محدودیتهای ایجاد شده در سال ۲۰۲۰ در رابطه به همه گیری کرونا نیز منجر به ایجاد یک روند جدید و بسیار نگران کننده شده است، با مسدود شدن مرزها و عدم امکان سفر به کشورهای خاورمیانه و تا حدودی به افغانستان، گروههای افراطی زیرزمینی آسیای مرکزی قادر به سازمان دهی اقدامات تروریستی در کشورهای خود و همچنین در میان مهاجرین کاری منطقه در روسیه هستند. تا این اواخر ازبکستان تنها کشوری در منطقه بود که از ورود و نفوذ عوامل افراطی از خارج جلوگیری میکرد. اما اکنون در شرایط آزادسازی نسبی رژیم سیاسی در این کشور به طور قابل توجهی تقویت مواضع افراط گرایی به چشم میخورد که به طور عمده منشأ داخلی داشته و به سرعت به دنبال برقراری روابط خارجی است. تداوم و گسترش این روند میتواند پیامدهای نگران کنندهای به دنبال داشته باشد. انتهای پیام/ح