ویتنام بایدن؛ شکست اخلاقی کامل آمریکا

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، «جو بایدن» رئیس‌جمهور آمریکا، پنجم ژوئیه گذشته، با رد وجود هرگونه شباهت میان خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و خروج آن‌ها از ویتنام ، تاکید کرد که صحنه خارج کردن مردم و نجات آنها [با بالگرد] از  پشت بام سفارت آمریکا در ویتنام جنوبی، تکرار نخواهد شد. اما تحولات این روزهای افغانستان، حاکی از تکرار این امر است و موجب شده تا طی روزهای اخیر، موجی از هجمه‌ها علیه بایدن آغاز شود و سیاست او در قبال افغانستان را زیر سوال ببرد. روزنامه «العربی الجدید» با انتشار یادداشتی به قلم «حسام ابوحامد»، با تیتر «ویتنام بایدن… شکست اخلاقی مکرر» به بررسی وجه شبه‌های موجود میان عقب‌نشینی آمریکا از ویتنام و افغانستان پرداخت و آن را شکست اخلاقی مکرر برای ایالات متحده توصیف کرد.   در ادامه این یادداشت آمده است: «عقب نشینی آمریکا از افغانستان، همزمان با دستاوردهای بزرگ نیروهای طالبان در صحنه بود که کنترل ده‌ها شهر بزرگ و اصلی را با مقاومت اندک و در برخی موارد بدون مقاومت نیروهای دولتی به دست گرفتند و تا کاخ ریاست جمهوری در کابل پیش رفتند، که “اشرف غنی” رئیس جمهور افغانستان از آنجا به خارج از کشور فرار کرد. تنها چند روز پیش از سقوط کابل، ( روز پنجشنبه پیش) وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که واشنگتن سربازان خود را برای بیرون آوردن کارمندهای خود از سفارتش به کابل اعزام خواهد کرد و علاوه بر آن، پروازهای منظمی را با هدف خارج کردن همپیمانان افغان خود، ترتیب خواهد داد. با وجود تکذیب بایدن، تحولات اخیر در افغانستان وجه شبه‌های قابل توجهی با ویتنام دارد.  چند روز پس از کنفرانس بایدن ، مایکل هیرش ( در یادداشتی برای نشریه « فارن پالسی» در ۹ ژوئیه ۲۰۲۱) این سوال را طرح کرد: “آیا ویتنام به دنبال بایدن می رود یا خیر! من حقیقتا اعتقاد دارم که رئیس‌جمهور در بعید دانستن این مقایسه، عجله کرد”. خروج آمریکا از افغانستان با اعتراض مقامات آمریکایی سابق و کنونی مواجه شده است. در این میان، مقامات امنیتی و نظامی معتقدند که پس ازاین عقب‌نشینی،، توانایی جمع‌آوری اطلاعات در خصوص تهدیدات احتمالی از خاک افغانستان و برخورد با آن‌ها، کاهش می‌یابد. سیاستمداران ، از جمله برخی نمایندگان دموکرات، معتقدند که این خروج، خیانت به دولت منتخب دموکراتیک [افغانستان] با وجود همه معایب آن است. همانطور که دولت «ریچارد نیکسون»، دولت ویتنام جنوبی را در جریان توافق‌نامه‌های پاریس در سالهای دهه هفتاد قرن پیش، به حاشیه راند. همین کار را دولت بایدن با دولت اشرف غنی در کابل کرد. اما جمهوری‌خواهان با شعار «ویتنام بایدن» که امیدوارند همچنان باقی بماند، بر پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده دل بسته‌اند. این در حالی است که بایدن امیدوار است که افغانستان تا انتخابات ۲۰۲۴ از سرفصل خبرها محو شود. خروج بایدن از افغانستان به عنوان بهترین راه حل عملی موجود، دست‌کم برای طرفداران خروج نظامی، درست به نظر می‌رسد. اکثریت آمریکایی ها، صرف نظر از گرایش های سیاسی خود ، از این عقب‌نشینی حمایت می‌کنند. بایدن در اصل خروج همه نیروهای آمریکایی از افغانستان با ترامپ، رئیس جمهور قبلی، تفاوتی ندارد و دارای هیچ گزینه جایگزین خوبی در مورد افغانستان نیست. وی با این عقب‌نشینی بی قید و شرط، می خواهد از میراث معامله “بد” نفر قبلی خود با طالبان خلاص شود و اعلام کند که جنگ با نابودی القاعده و حذف اسامه بن لادن به پایان رسیده است. مداخله آمریکا در افغانستان هرگز برای ساختن این کشور نبوده و این دیگر یک مسأله آمریکایی نیست بلکه یک مسأله افغانی است. از زمان امضای توافقنامه بین طالبان و ایالات متحده (در دوحه ، ۲۹ فوریه ۲۰۲۰) ، ایالات متحده، گام‌هایی جدی برای اجرای مفاد این توافقنامه و ایجاد صلح در کشور انجام نداده است و تأثیر قابل توجهی بر سطح آموزش و تجهیز ارتش افغانستان نگذاشته و تحولات اخیر نیز شکنندگی این تجهیز را نمایان ساخت. از بُعد پراگماتیسم، به نظر می‌رسد که عقب‌نشینی بایدن بهترین راهکار عملی موجود، دست‌کم، برای حامیان خروج نظامی است. از نظر اخلاقی، به نظر می‌رسد نقض‌های احتمالی حقوق بشر پس از خروج آمریکا بر عهده ایالات متحده است. اما این امر یک بدشانسی اخلاقی ناشی از این واقعیت نیست که ایالات متحده یک ابرقدرت است که باید مسئولیت های جهانی خود را انجام دهد، که به آن حق می دهد بر دیگران قدرت داشته باشد. بلکه ما در مرحله شکست کامل اخلاقی آمریکا هستیم که در ویتنام رخ داد و امروز در افغانستان نیز در حال تکرار است. اکثر نیروهای آمریکایی باقی مانده در افغانستان خارج شده‌اند و قرار است بقیه، تا پایان این ماه (آگوست) خارج شوند و به ۲۰ سال حضور ایالات متحده در افغانستان خاتمه داده شود که برجسته‌ترین نشانه‌های آن عبارت بود از؛ نقض گسترده حقوق بشر، جنایات جنگی و درگیری ناشی از میل به انتقام، قطبی شدن شدید اجتماعی و سیاسی و ایجاد موانع برای گفت‌وگوی سیاسی. اقدام نیروهای افغان و ارتش آمریکا در نقض حقوق بشر از سال ۲۰۰۱، از دلایل مهم بازگشت “طالبان” بود. با وجود فساد و سوابق نقض حقوق بشر، ایالات متحده،  فرماندهان جنگی افغانستان و رهبران شبه نظامیان مسلح افغان را متحدان مناسبی برای سرنگونی “طالبان” و تامین امنیت و ثبات می دانست. اما حوادث بعدی ثابت کرد که همین افراد عامل ناامنی و بی ثباتی بودند. فساد و اقدامات غیراخلاقی آن‌ها، هرگونه امید به ایجاد یک دولت باثبات را تضعیف کرد و حتی به طالبان در گسترش و کسب محبوبیت و حمایت روزافزون کمک کرد. عبدالرشید دوستم معاون رئیس جمهور سابق افغانستان (وارد زادگاه خود در شبرغان، مرکز ولایت جوزجان شد و کنترل قصر خود را در دست گرفت). گل آقا شیرازی، والی ولایت ننگرهار شرقی، ژنرال عبدالرازق ، فرمانده پلیس قندهار ( ترور شده توسط “طالبان” در سال ۲۰۱۸) ، اسدالله خالد، وزیر دفاع تازه برکنار شده و دیگران همگی به نقض حقوق بشر در سراسر افغانستان از سال ۲۰۰۱ متهم هستند. تجاوز به زنان، موارد ناپدید شدن اجباری، ویرانی و غارت روستاها، زمین خواری‌، شکنجه زندانیان تا سرحد مرگ، تخریب قبرستان‌ها و موارد مشابه. هنگامی که بقایای “طالبان” در سال ۲۰۰۲ ، به «حامد کرزی» رئیس جمهور جدید در آن زمان، پیشنهاد بر زمین گذاشتن سلاح و به رسمیت شناختن دولت را دادند، آقا شیرازی از سران قبیله‌ای، ترجیح داد از آن‌ها سوء استفاده کند.همه این‌ها با آگاهی ژنرالهای ارتش آمریکا (و ژنرالهای ناتو) رخ داد، که حقوق بشر را در افغانستان و قبل از آن در ویتنام به عنوان بستری برای حل مشکلات نمی دانستند، بلکه به عنوان یک مانع در روش تاکتیک‌های نظامی خود می‌دیدند. حملات هوایی آمریکا هیچ تفاوتی بین نظامیان و غیرنظامیان قائل نمی‌شد و هنگامی که ارتش آمریکا ادعا می‌کرد که تحقیقات در مورد حملاتی را آغاز کرده که به اشتباه رخ داده است، معمولاً نتایج کامل  این تحقیقات را به بهانه‌های امنیتی ارائه نمی‌کرد. پس از لغو ممنوعیت هدف قرار دادن ساختمانهای مسکونی و دیگر تاسیسات، در دوران ترامپ، بدترین حملات هوایی صورت گرفت و نسبت تلفات غیرنظامیان بین ۴۰ تا ۴۵ درصد افزایش یافت. در اواسط سال ۲۰۱۹ ، میزان تلفات غیرنظامیان ناشی از حملات نیروهای دولت افغانستان و حملات هوایی ایالات متحده بیشتر از تلفات ناشی از حملات طالبان و داعش بود. زمانی که دیوان کیفری بین المللی خواست نقض حقوق بشر توسط طرفهای مختلف درگیری را بررسی کند، واشنگتن به دلیل عدم صلاحیت قضایی این نهاد در این خصوص، با آن مخالفت کرد. این امر و سایر موارد منجر به نارضایتی و بی اعتمادی گسترده نسبت به دولت افغانستان و حامی آمریکایی آن شد و توانایی‌های نظامی و سیاسی دولت افغانستان را فلج کرد و تحقق پیروزی مطلول طالبان را تسهیل کرد. بسیاری از کسانی که از مرگ و بازداشت دولت جان سالم به در بردند به “طالبان” پیوستند. حتی برخی از آنها جنبشی را که از سال ۲۰۰۵ قدرت خود را جمع آوری می‌کرد و برای انتقام پیش رفت، در مسیر جنایات خود سوق دادند. از زمان ظهور طالبان، این جنبش بر وفاداری قوم پشتون تکیه کرده است، اما نوعی انعطاف پذیری را خود نشان داده است که به آن امکان می دهد تغییرات مستمری را در ساختار سازمانی خود و روش های بسیج و جذب نیرو وارد کند. طالبان هنگامی که در صفوف خود از غیر پشتونها از جمله ازبک‌ها، تاجیک‌ها و ترکمن‌ها استفاده کرد و از اختلافات و عدم اعتماد به دولت کابل سوء استفاده کرد و رهبران قبایل حاشیه‌نشین را جلب کرد، خود را به عنوان یک چتر حمایتی ملی برای همه افغانها نمایاند. عمل‌گرایی، آن را به این نتیجه رساند که خروج از روند صلح به معنای از دست دادن اعتبار بین المللی است و مذاکره کنندگان ماهر او موفق شدند توافق سال گذشته را حاصل کنند.  پس از تعطیلات زمستانی، برای کنترل مجدد افغانستان و تحمیل شرایط نظامی و سیاسی خود پیش رفت. ایالات متحده از تاریخ درس نگرفت، بنابراین شکست اخلاقی خود در ویتنام و جاهای دیگر را در افغانستان تکرار کرد. این ممکن است تاکتیک‌های موفق و استراتژی‌های شکست خورده آن را توضیح دهد». انتهای پیام/ص