رقابت فضایی میلیاردرها؛ بازتابنده ذهن‌های استعماری درمانده از تصور یک دنیای جدید

در گذشته دوره‌ای پر از تردید‌های سیاسی، کشمکش‌های فرهنگی و تغییرات اجتماعی به وقوع پیوست. افراد متمول با استثمار پیشرفت‌های فناوری و منابع طبیعی، ثروت‌های افسانه‌ای به دست می‌آوردند و جوامع محلی و طبیعت را ویران می‌کردند. شهر‌های فقیر و پرجمعیت کارگری، سرمایه‌داران را به به‌کارگیری سیاست‌های نظارت و خفقان ترغیب می‌کرد. مناطق روستایی متروک، ساختمان‌ها ویران و کلیسا‌ها خالی بودند. همه آنچه برای سرودن یک مرثیه اخلاقی لازم است مهیا بود.

همه‌گیری‌ها می‌تاختند؛ بندرها را وادار به قرنطینه می‌کردند و خیابان‌ها را به تعطیلی می‌کشاندند. آمار مرگ‌ومیر سرخط اخبار و گزارش‌ها بود.

بسته به زاویه‌ای که از آن به موضوع می‌نگریم، جنبش‌ها عوامل یا عواقب آشفتگی‌ها هستند. جنبش‌های خودجوش در برهمکنش با بی‌ثباتی سیاسی، انحطاط اخلاقی و فروپاشی اجتماعی شکل می‌گرفتند؛ اما یک جنبش سازمان‌یافته، وعده رفع تمامی این مشکلات را می‌داد: جنبش استعمارگری.

اروپا و امپراتوری‌هایش از قرن هفدهم تاکنون تغییرات بسیاری به خود دیده‌اند؛ اما باقی ماندن ایده استعمارگری به‌عنوان اکسیری شفابخش نشان می‌دهد هنوز آن‌قدر که فکر می‌کنیم از آن دوره فاصله نگرفته‌ایم.

استعمارگری و وعده رشد نامحدود

ایده‌های پشتیبان استعمارگری در قرن هفدهم، شامل کشاورزی گسترده در حاشیه اقیانوس اطلس و انگیزه‌های دیگری بود که اکنون کهنه به نظر می‌رسند.

حامیان این توسعه از جمله ریچارد هَکلوت، نویسنده انگلیسی، منافع امپراتوری از استعمارگری را برای ملکه الیزابت یکم این‌طور تشریح می‌کردند: استعمار «دنیای جدید» مانع استیلای کلیسای کاتولیک اسپانیایی می‌شود و فرصتی برای گرایش بومیان به پروتستانتیسم فراهم می‌کند.

اما وعده اصلی، بازسازی اقتصادی و اجتماعی کشور مادر به وسیله کالا، مبادلات و قلمرو جدید بود. مهم‌تر از همه، جنبشِ طراحی‌شده مشکلات ناشی از ازدیاد جمعیت را درمان می‌کرد. فرستادن فقرا به خارج از کشور برای قطع الوار، استخراج طلا یا کاشت نیشکر، به گفته هکلوت، «انبوه علاف‌ها و ولگرد‌های بیکار که به خیابان‌های انگلستان هجوم آورده‌اند و زندان‌هایش را به گند کشیده‌اند» به کارگران کوشایی که مواد خام تهیه می‌کنند، تبدیل می‌کرد و به آن‌ها دلیلی برای زندگی می‌داد. استعمارگری، محرک رشد نامحدود به نظر می‌رسید.

تمبر یادبود فرانسیس بیکن

تمبر یادبود فرانسیس بیکن به تاریخ ۱۹۱۰؛ متن زیرنویس: لرد بیکن، الهام‌بخش ایده استعمارگری

پس از آن‌که مزارع کشت گسترده انگلستان در آلستر، ویرجینیا، نیوانگلند و کارائیب شکل گرفت، «راهبران»، افرادی (اغلب مردان) که مدعی استفاده از انواع جدید دانش برای تحول بنیادین و سودآور جامعه بودند، جنبش استعماری را به علوم و فناوری جدید گره زدند. آرمان‌شهر فناوری‌محوری که فیلسوف انگلیسی، فرانسیس بیکن در رمان «نیو آتلانتیس» شرح داده بود، منبع الهام آن‌ها شد و دیدگاه مبتنی بر مشاهده و تجربه بیکن را سرلوحه کار خود قرار دادند.

باقی‌ ماندن ایده استعمارگری به‌عنوان اکسیری شفابخش نشان می‌دهد هنوز آنقدر که فکر می‌کنیم، از دوره استعمارگری فاصله نگرفته‌ایم.اکتشاف و اختراع

گابریل پلَتس، متخصص کشاورزی، در سال ۱۶۳۹ هشدار داد که کشف دنیا‌های جدید یک راهکار دائمی نیست؛ ولی افراد بسیاری باور داشتند آمریکای به‌ظاهر خالی از سکنه، فراخوانی برای کوچ مردم، گیاهان و ماشین‌آلات است.

کرِسی دایماک، مخترع اهل لینکلن‌شایر (جایی که طرح زهکشی مرداب‌ها برای کشاورزی، تالاب‌هایش را خشکانده بود)، به دنبال جلب حامی برای یک «موتور محرک دائمی» بود که زمین‌های کشاورزی انگلستان را شخم می‌زد، جنگل‌های ویرجینیا را صاف می‌کرد و آسیاب‌های شکر در باربادوس را می‌چرخاند. دایماک منافع خصوصی و فواید عمومی حرکت به سوی کشاورزی گسترده و جایگزینی حیوانات پرهزینه برای شخم زدن، با برده‌های ارزان‌قیمت را شرح می‌داد. این طرح‌ها در سراسر امپراتوری افراد بیکار را استخدام و آزادی عمل بیشتری ایجاد می‌کرد، گروه‌های غیر طبیعی (سیاه‌پوستان) را شفا می‌داد و انگلستان را به بهشت روی زمین تبدیل می‌کرد.

نقاشی مزارع پنبه در دوران استعمارگری اثر ویلیام ایکن واکر

نقاشی یک مزرعه پنبه در دوران استعمارگری، اثر ویلیام ایکن واکر

اکتشافات فرازمینی

امروزه ماه و مریخ در تیررس راهبران قرار گرفته‌اند. وعده‌های میلیاردرهایی مانند ایلان ماسک و جف بزوس برای مسکونی کردن (مستعمره‌سازی) این جهان‌ها هم مشابه وعده‌های راهبران در چهار قرن پیش است.

بزوس در کنفرانس جهانی توسعه فضایی در سال ۲۰۱۸ گفت: «ما مجبوریم این سیاره [زمین] را ترک کنیم و آن را ترک خواهیم کرد؛ این کار، سیاره را جای بهتری خواهد کرد.»

بزوس در مورد ریشه‌های تفکرش، به مقاله جرالد اُونیل، فیزیکدان دانشگاه پرینستون، در سال ۱۹۷۴ اشاره می‌کند که سکونت‌گاه‌های مداری را چاره تمام مشکلاتی که زمین را تهدید می‌کنند، معرفی می‌کند. بزوس طرح پیشنهادی اونیل را برای انتقال صنایع بزرگ (و کارگران) به خارج از سیاره و منطقه‌بندی مجدد زمین برای مصارف مسکونی و فضای سبز، دنبال می‌کند. زمین دوباره به جایی مانند بهشت تبدیل می‌شود؛ همان چیزی که از ابتدا بوده است!

طرح ماسک برای مریخ در جدول زمانی و پیش‌شرط‌های فنی مورد نیاز، خوش‌بینانه‌تر و اغراق‌آمیزتر است. آن‌ها روی طرح مبهم «زمینی‌سازی» (Terraforming) مریخ با استفاده از منابع و فناوری‌هایی که هنوز وجود ندارند، متمرکز شده‌اند.

زمینی سازی مریخ

ماسک پیش‌بینی کرده بود تا سال ۲۰۲۴ اولین انسان را به مریخ بفرستند؛ پیش از سال ۲۰۳۰ شروع به ساخت اولین شهر در این سیاره کنند و صد هزار مأموریت از زمین به مقصد مریخ را تا یک قرن آینده به انجام برسانند.

در سال ۲۰۲۰ این جدول زمانی کمی به تأخیر افتاد؛ زیرا شروع فرایند زمینی‌سازی ممکن است نیاز به بمباران مریخ با ۱۰ هزار بمب اتمی داشته باشد. اما همچنان چشم‌انداز این پروژه برای ساختن مریخی با مزارع پرمحصول، پیتزافروشی‌ها، فرصت‌های کارآفرینی و گذران زندگی، بر جای خود باقی است. درحالی‌که زمین هر روز بیشتر غیر قابل سکونت‌ می‌شود، اسپیس ایکس سود هنگفتی به سهام‌داران خود پرداخت خواهد کرد.

اسپیس ایکس ایلان ماسک، مانند شرکت-دولت‌های سده ۱۷ و ۱۸ میلادی، شدیدا بر کمک‌های حکومتی تکیه دارد؛ ولی (مانند کمپانی هند شرقی بریتانیا) در سیاره جدیدش، قوانین خود را وضع خواهد کرد.

مقاله‌ی مرتبط:ایلان ماسک بمباران هسته‌ای مریخ را سریع‌ترین راه برای سکونت‌پذیر کردن آن می‌دانددرماندگی در تصور یک دنیای متفاوت

آرمان‌شهرهای فناوری‌محور ماسک و بزوس بر پایه همان پیش‌فرض‌هایی بنا شده‌اند که اجدادشان در ابتدای دوران مدرن از آن بهره می‌بردند. آن‌ها به جای اینکه برای ساخت جهانی بهتر و حل مشکلات در چارچوب شرایط فعلی تلاش کنند، مستعمره‌سازی را به‌عنوان اکسیری شفابخش برای حل بیماری‌های پیچیده اجتماعی، سیاسی و اقتصادی معرفی می‌کنند؛ و به جای رو‌به‌رو شدن با عواقب ویرانگر ایده رشد نامحدود روی سیاره خودمان، دنبال صادر کردن بی‌کم‌وکاست آن به فضا هستند. آن‌ها خود را قادر به ایجاد محیطی قابل زندگی در جایی که هیچ حیاتی وجود ندارد، می‌دانند.

اولین پایگاه دائمی مریخ تا سال ۲۰۲۸ ساخته می‌شود

اما با تمام چشم‌انداز آینده‌نگرانه‌شان، آن‌ها در تصور یک دنیای متفاوت درمانده‌اند. آن‌ها تمام تاریخ استعمارگری را نادیده می‌گیرند. امپراتوری‌ها هرگز نتوانسته‌اند بهشت را روی زمین بازسازی کنند ولی این رؤیا، انگیزه قرن‌ها توسعه‌طلبی بر پایه سلب مالکیت، برده‌داری و تغییر اقلیم و بی‌اعتنایی به همه چارچوب‌ها بوده است و ما هنوز با عواقب تصمیمات آن‌ها دست‌به‌گریبان هستیم.

در رقابت فضایی برای سفر به مریخ، آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد، مشکلات زمین و بحران‌هایی است که زندگی در آن را تهدید می‌کنند. اگر حل این بحران‌ها در اولویت قرار نگیرد، تسخیر دنیا‌های دیگر چالش‌ها را پیچیده‌تر خواهد کرد.