زندگی و آثار محمدرضا شفیعی کدکنی؛ کیمیایی از جنس بودن و سرودن

دکتر شفیعی کدکنی مشهور و متخلص به م. سرشک، از نام‌آورترین شعرای صاحب‌سبک معاصر و از بزرگ‌ترین اساتید ادبیات و از برجسته‌ترین ادیبان و مصححان تاریخ ادبیات فارسی است.

استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، ادیب، ‌شاعر، نویسنده و پژوهشگر توانا و نام آشنای ایران، بزرگ‌مرد ادبیات معاصر و استاد برتر دانشگاه تهران است. مردی که تقریبا همه عمر خود را صرف آموختن و نوشتن و تحقیق و تدریس کرد و همچنان فرصت را غنیمت شمرده و در ۸۰ سالگی نیز، بیشتر مشغول کار است و کمتر در مصاحبه‌ای حاضر شده یا از خود سخن می‌گوید. او که همشهری عارف و شاعر بزرگ پارسی،‌ عطار نیشابوری است،‌ خود از شاعران نوگرا و صاحب سبک زبان فارسی به شمار می‌آید که در هر دو ساختار شعر نو و کلاسیک،‌ آثار در خور توجه و ماندگاری خلق کرد و بسیاری از اشعارش،‌ در حافظه تاریخی مردمان این سرزمین به ثبت رسید.

دانش ایشان در نسخه‌شناسی و تصحیح متون کم‌مانند و آثارشان در زمره مهم‌ترین کتاب‌های مرجع این حوزه به حساب می‌آید. دکتر شفیعی کدکنی در کنار تحقیق و تالیف و شعر، بیش از نیم‌قرن را به تعلیم و تربیت اختصاص داده و کلاس‌های روز سه‌شنبه‌اش در طبقه چهارم دانشگاه تهران، میزبان جمع کثیری از دانش‌پژوهان مشتاق از سراسر ایران می‌شود. در این نوشتار مروری کوتاه و مختصر خواهیم داشت بر زندگی و آثار استادی فرهیخته و دانشمند، که از کوچه‌باغ‌های نیشابور به بودن و سرودنی جاودانه و ماندگار رسید.

آنچه از استاد شفیعی کدکنی باید بدانید:محمدرضا شفیعی کدکنی کیست؟زندگی‌نامه استاد محمدرضا شفیعی کدکنیشفیعی کدکنی و شجریان (شعر و کلام استاد ادبیات درباره استاد آواز)اشعار استاد شفیعی کدکنیآثار دکتر شفیعی کدکنیمحمدرضا شفیعی کدکنی کیست؟استاد شفیعی و کوچه باغ‌های نیشابور

منبع عکس: ایران آرت

استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، متخلص به «م. سرشک» ادیب، شاعر،‌ نویسنده،‌ پژوهشگر، نسخه‌شناس و نسخه‌دان، مصحح، منتقد ادبی و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران است. مردی فرهیخته، دانشمندی بی‌بدیل و چهره‌ای ممتاز که به عیار استادی در عصر حاضر مبدل شده و همین امر، جمعیتی از دانش‌پژوهشان شیفته علم و تشنه معرفت را،‌ با اشتیاقی وصف نشدنی در کلاس‌های درس ایشان حاضر می‌کند. سه‌شنبه‌های دوست داشتنی که در طبقه چهارم دانشکده ادبیات دانشگاه تهران با حضور شاگردانی مشتاق از سراسر ایران به سرعت برق و باد طی می‌شود؛ پیش از آن تنها در کلاس‌های استاد مسلم ادبیات مرحوم «بدیع‌الزمان فروزانفر» دیده بودند و امروز شاگرد و جانشین خلف ایشان، ‌بر کرسی هدایت دانشجویان نشسته است. دکتر کدکنی در مقدمه کتاب موسیقی شعر درباره این کلاس‌های درس چنین می‌نویسد:

من چون از مزایای فول تایم جدید (فول تایم اسلامی) برخوردار نشده‌ام، فقط یک روز در هفته به دانشگاه می‌روم و در همین یک روز، از سراسر ایران، به‌قول ایرج، زائر و شاعر مهمان دارم. همه به هوای اینکه علی‌آباد شهری است، می‌آیند و برای من شعر می‌خوانند و از من در باب شعر معاصر و شعر خودشان نظر می‌خواهند.

سه شنبه های شلوغ کلاس دکتر شفیعی

سه‌شنبه‌های شلوغ کلاس استاد شفیعی؛ منبع عکس: ایسنا؛ عکاس: سید وحید حسینی

 کلاس‌های استاد شفیعی کدکنی با همه آنچه پیش از آن دیده،‌ شنیده یا تصور می‌شد،‌ تفاوتی چشمگیر دارد؛ کلاسی که به زعم بسیاری از صاحب‌نظران، نه قاعده خاصی داشته،‌ نه حضور و غیابی و نه ملزم به رعایت سرفصل‌های مشخصی برای آموزش، استاد می‌نشیند و هرآنچه فکر می‌کند باید در آن روز بگوید،‌ به جمعیت شاگردانی از کوچک و بزرگ، با متانتی که همگان از او سراغ دارند و بیانی ویژه می‌آموزد. معلمی که شیفته آموزش است، خود هرگز پا به مدرسه نگذاشت و ابتدا نزد پدر و بعد در مدرسه علوم دینی آموزش دید و خود از این اتفاق احساس رضایت بسیاری دارد: 

من از اینکه به مدرسه نرفتم بسیار بسیار خوشحالم؛ یعنی می فهمم که یک نوع عنایت الهی بود. من اگر به شیوه معمولی به مدرسه می رفتم، مسلما این مایه‌ای که به فرهنگ اسلامی مربوط است، هرگز نداشتم.

آشنایی شفیعی کدکنی با استاد استادان ادبیات،‌ مرحوم «بدیع‌الزمان فروزانفر» در زمان اقامت ایشان در مشهد اتفاق افتاد؛ زمانی که کتاب «حزین لاهیجی» از کدکنی تازه به بازار نشر آمده بود و وی این کتاب را به استاد فروزانفر می‌دهد تا نظر ایشان را بداند و دانسته‌های این ادیب بزرگ که فراتر از تحقیقات شفیعی است،‌ او را به تعجب و تحسین وا می‌دارد. بعدها که استاد کدکنی به تهران می‌آید به‌عنوان دانشجو به‌مدت پنج سال از محضر استاد فروزانفر کسب فیض می‌کند و تاثیر علمی و فکری این مرد بزرگ تا همیشه بر زندگی و آثار دکتر شفیعی باقی می‌ماند:

من در دوره طلبگی و دانشجویی خود، استادان بسیاری را دیده‌ام. غالب آن‌ها که محققان و معلمان برجسته‌ای بودند؛ به‌جز چند تن، معلم‌های خوبی نبودند؛ بی‌حوصله و بسیار کم‌سخن یا وقت‌کش و بهانه‌جو برای فرار از مطلب اصلی و آن‌ها که معلم‌های شایسته‌ای بودند، به‌جز برخی استثناها غالبا فقط معلم بودند و از حدود اطلاعات رایج و مشترک نزد همگان فراتر نمی‌رفتند و حرف‌های ایشان حرف‌هایی بود که در هر کتاب یا در هر کلاسی می‌توان آموخت. تنها و تنها فروزانفر بود که هم محقق بی‌همتایی بود و هم معلم بی‌مانندی.

استاد کدکنی در کلاس درس

منبع عکس: خبرگزاری ایمنا

شفیعی کدکنی در جوار چنین مردی به آموزگار بی‌مانندی تبدیل می‌شود که نقد و تصحیح و پژوهش و تالیف و شعر را لحظه‌ای از زندگی خود دور نکرده است و در زمانی که بسیاری از هم‌نسل‌های وی سکوت اختیار کرده‌اند، او همچنان قلم و اندیشه را به خدمت گرفته تا چه بر تخته‌سیاه دانشگاه و چه بر برگه سفید کاغذ،‌ ترجمانی از دانش و عشق و تعهد را مشق کند.

از استاد شفیعی کدکنی تاکنون کتاب و مقالات بسیاری نیز به‌صورت نظری یا انتقادی و در زمینه ادبیات فارسی به رشته تحریر درآمده که سخن از هریک از آن‌ها مجال بسیار می‌طلبد. تنها باید به همین نکته اکتفا کرد که آثاری که ایشان از خود در نقد، پژوهش و تصحیح متون کهن فارسی به‌جای گذاشته،‌ از درخشان‌ترین نمونه‌های این حوزه به شمار می‌آید. اسرارالتوحید، مصیبت‌نامه، الهی‌نامه، منطق‌الطیر، اسرارنامه، مقامات و حالات ابوسعید، نوشته بر دریا (مقامات ابوالحسن خرقانی)، مرموزات اسدی در مرموزات داوودی و… بخشی از این تالیفات مهم و ارزشمند است که با وسواس مثال‌زدنی استاد، نگارش شده و امروزه به‌عنوان کتب مرجع در اختیار دانشجویان،‌ علاقه‌مندان و اهالی شعر و ادبیات قرار دارد.

دکتر شفیعی در ابتدای دهه ۵۰ خورشیدی و با دفتر شعر «در کوچه باغ‌های نیشابور» نام خود را به‌عنوان شاعری صاحب سبک بر سر زبان‌ها انداخت

دلبستگی دکتر شفیعی کدکنی به میراث فرهنگی و ادبی و تاریخی کشور بیش از سایر شاعران نوپرداز ادبیات فارسی است و شعر او متاثر از این نگاه ژرف،‌ به درجه ای از کمال و شیوه‌ای تازه در سخن رسیده است. دکتر شفیعی در ابتدای دهه ۵۰ خورشیدی و با دفتر شعر «در کوچه باغ‌های نیشابور» نام خود را به‌عنوان شاعری صاحب سبک بر سر زبان‌ها انداخت و پس از چند مجموعه شعر زیبا و ماندگار، در دهه هفتاد خورشیدی با انتشار «هزاره دوم آهوی کوهی» بار دیگر تسلط و توانایی خود را به رخ همگان کشید.

امضای شفیعی کدکنی بر دیوار شهر لیدن

امضای استاد بر دیوار شهر لیدن هلند؛ منبع عکس: مگ‌ایران

بسیاری از اشعار ایشان چه در حافظه عموم جامعه و چه در قالب موسیقایی ثبت و ضبط شده است؛ یکی از معروف‌ترین این سروده‌ها که بسیاری آن را نقل قول می‌کنند و سال‌ها در کتاب‌ فارسی دانش‌آموزان این سرزمین خوش نشسته بود،‌ چند سالی است که بر دیوار شهری در کشور هلند نیز به چشم می‌خورد:

به کجا چنین شتابان؟

گون از نسیم پرسید

 دل من گرفته زین جا

هوس سفر نداری

ز غبار این بیابان؟

همه آرزویم اما

چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان؟

به هر آن کجا که باشد

به‌جز این سرا، سرایم

سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را

چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی

به شکوفه‌ها، به باران

برسان سلام ما را

شعر شفیعی بر دیوار شهر لیدن هلند

شعر سفر به خیر به دو زبان فارسی و انگلیسی بر دیوار شهر لیدن هلند؛ منبع عکس: ویسگون

«سفر به خیر»، یکی از مشهورترین مجموعه‌های شعری استاد به نام «در کوچه باغ‌های نیشابور»، اکنون به شهر «لیدن» هلند پرواز کرده و به‌عنوان اولین شعر فارسی در فهرست آثار فرهنگی و هنری این شهر قرار گرفته است. لیدن از شهرهای علمی و دانشگاهی در هلند است که پیش از این شعر،‌ ۱۱۰ شعر و جمله از شاعران و نویسندگان سراسر دنیا روی دیوارهای آن نوشته شده بود و شعر سفر به خیر دکتر کدکنی،‌ صد‌ویازدهمین اثری است که در این حرکت فرهنگی به ثبت رسید. این طرح به پیشنهاد «اصغر سید قراب» استاد دانشگاه علوم انسانی و رئیس بخش فارسی دانشگاه لیدن اجرایی شد و با حضور استاد شفیعی و امضای ایشان ذیل این اثر، در ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۴ خورشیدی به یادگار ماند.

زندگینامه استاد محمدرضا شفیعی کدکنیشفیعی کدکنی استاد ادبیات

منبع عکس: خبرگزاری ایرنا

محمدرضا شفیعی کدکنی در ۱۹ مهر ۱۳۱۸ خورشیدی، در شهر کدکن خراسان (روستایی قدیمی بین نیشابور و تربت حیدریه) در خانواده‌ای عالم که کشاورزی پیشه‌ کرده بودند، به دنیا آمد. پدرش «میرزا محمد شفیعی کدکنی» روحانی بود که با کشاورزی امرار معاش می‌کرد و تربیت و تحصیل تنها فرزندش را با جدیت و وسواس خود به عهده گرفت. پدر‌بزرگ مادری وی «شیخ عبدالرزاق توسلی» نیز روحانی سرشناسی بود و از همان اوان کودکی، تاثیر بسیاری بر محمدرضای کوچک گذاشت. شفیعی در معرفی این مرد عالم که تا ۸۰ سالگی به کشاورزی اشتغال داشت چنین می‌گوید:

مردی پرانرژی و کاری و باذوق و خوش‌سلیقه بود. تعداد زیادی کتاب‌های تاریخی و مذهبی داشت که من از بس آن‌ها را خوانده بودم، حفظ شده بودم.

کودکی پرجنب‌وجوش و در عین حال غرق آموزش محمدرضا شفیعی،‌ نیمی از سال در زادگاه و روستای اجدادی‌اش «کدکن» و نیم دیگرش در شهر مشهد سپری شد. روزگاری که از آن این‌گونه یاد می‌کند: 

بازیگوش‌ترین بچه محل بودم چه در کدکن و چه در مشهد. اولین بچه‌ای که صبح زود وارد کوچه می‌شد، علی التحقیق من بودم و آخرین کسی که کوچه را ترک می‌کرد نیز من بودم. علتش شاید این بود که نه خواهری داشتم و نه برادری…

دکتر شفیعی کدکنی هرگز به مدرسه نرفت و زیر نظر پدری روحانی و بعد، در مدرسه علوم دینی آموزش دید

 محمدرضا هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت و از ابتدای امر زیر نظر پدر که از دوستان و هم‌درسان بزرگانی چون «ملک‌الشعرا بهار»، «بدیع‌الزمان فروزانفر» و «علی‌اکبر فیاض» بود،‌ بخشی از آموزش خود را سپری کرد. بعد از حدود هفت یا هشت‌ سالگی در مجلس یکی از خویشاوندان به نام «محمد تقی ادیب نیشابوری» مشهور به «ادیب نیشابوری دوم» یا «ادیب ثانی» به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت و سپس فقه، کلام و اصول را نزد «شیخ هاشم قزوینی» معروف به «فقیه آزادگان» آموخت. ظاهرا هشت سال بیشتر نداشت که به حوزه علمیه نیشابور رفت و در کنار همکلاسی‌هایی که بسیار بزرگ‌تر از او بودند،‌ به فراگیری علوم حوزوی مشغول شد. پس از مرگ شیخ هاشم قزوینی، در کلاس درس «سید محمد هادی میلانی» حاضر و مراحل درس خارج فقه را نزد وی به پایان رساند.

شفیعی کدکنی در جوانی

جوانی استاد شفیعی کدکنی؛ منبع عکس: پینترست

نقل است که ۱۵ سال از عمر دکتر شفیعی کدکنی در حوزه‌های علمیه خراسان گذشت و بسیاری از بزرگانی که در محضرشان تلمذ کرد، نقش مهمی در پرورش فکری،‌ علمی و معنوی او داشتند. از موثرترین این افراد «ادیب نیشابوری» بود که شفیعی کدکنی او را تا ابد استاد یگانه ادبیات عرب و بلاغت اسلامی می‌داند و بخش بزرگی از آموخته‌های خود در شعر فارسی و عربی را مرهون تعلیمات این استاد است. «شیخ هاشم قزوینی» از دیگر اساتید برجسته و موثر در زندگی شفیعی کدکنی به شمار می‌آید که به گفته ایشان، علاوه بر فقه و اصول، خروج از تنگ نظری‌های قرون‌وسطایی و نداشتن تعصب در یادگیری را در محضرشان آموخت.

فارغ از مجالس درس و وعظ، محمدرضا شفیعی که از همان آغاز هوش و حافظه بسیار خوبی داشت، به حفظ اشعار بزرگان رغبت پیدا کرد و بخش بزرگی از منظومه «ملا هادی سبزواری» را در همان سنین کم به خاطر سپرد. می‌گویند که مادرش نیز با وجودی‌که نوشتن نمی‌دانست،‌ اشعار بسیاری را از حفظ بود و به غریزه شعر می‌گفت و ظاهرا حافظه خوب پسر، میراثی از این بانو است. شفیعی کدکنی از مادرش «فاطمه» این‌گونه تعریف می‌کند:

تمام کتاب‌های خانه ما را با حافظه وحشتناکش خوانده بود و به خاطر داشت، اشعار خیلی خوبی هم می‌سرود؛ در مدح امام حسین (ع) و… او به من می‌گفت و من با خط بچه‌گانه‌‌ام می‌نوشتم. او نوشتن بلد نبود با اینکه سواد فارسی و عربی خوبی داشت، نوشتن نمی‌دانست.

و در جایی دیگر (صفحه آغازین کتاب موسیقی شعر) مادر را این‌گونه یاد می‌کند:

آن بزرگ آموزگار زندگی و شعر و آن شیفته سرودهای حافظ که نخستین نغمه‌های سخن پارسی را یک حرف و دو حرف بر زبانم الفاظ نهاد و گفتن اموخت.

استاد کدکنی از هفت سالگی شعر می‌گفت و از آغاز نوجوانی با نام مستعار «م. سرشک» اشعار خود را در مطبوعات خراسان منتشر می‌کرد

در خانواده‌ای این‌چنین علاقه‌مند به ادبیات و شعر، شفیعی به گفته خویش از هفت‌سالگی شعر می‌گفت و از آغاز نوجوانی آثارش با نام مستعار «م. سرشک» در مطبوعات خراسان به چاپ می‌رسید. هم‌زمان با اشتغال به تحصیل در مدارس علوم دینی مشهد نیز، از اعضای موثر و فعال انجمن‌های ادبی این شهر به حساب می‌آمد.

در سال‌های ابتدایی دهه ۳۰ خورشیدی، شفیعی کدکنی به‌همراه تعدادی از جوانان اهل شعر و ادبیات، انجمن ادبی را تشکیل دادند که «دکتر علی شریعتی» نویسنده مشهور معاصر نیز از اعضای آن به شمار می‌رفت و دیگر افراد این انجمن نیز،‌ عموما از حامیان شعر نو و ‌ادبیات داستانی و ترجمه ادبیات فرنگی بودند. «مهدی اخوان ثالث» شاعر نامدار خراسانی نیز از جمله دوستان نزدیک شفیعی بود که اشعارش همواره مورد پسند و علاقه ایشان قرار داشته و هرگز این دلبستگی به قلم دوست را پنهان نمی‌کند.

شفیعی کدکنی و اخوان ثالث در جوانی

استاد شفیعی و مهدی اخوان ثالث در جوانی؛ منبع عکس: پینترست

در این میان و با رفت و آمد به مشهد و حضور در محافل ادبی این شهر، شفیعی کدکنی ترغیب به شرکت در امتحانات سال آخر دبیرستان به‌صورت متفرقه و اخذ مدرک دیپلم می‌شود. خود نخستین جرقه ورود به دانشگاه را ناشی از ملاقات با «سیداحمد خراسانی» و مباحثه با او پیرامون شعر ملک‌الشعرای بهار می‌داند و می‌گویند «دکتر علی‌اکبر فیاض» مصحح، استاد ادبیات و بنیان‌گذار دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، شخصی بود که او را تشویق به شرکت در آزمون ورودی دانشگاه کرد.

در سال ۱۳۳۸ خورشیدی و پس از کسب رتبه اول کنکور، شفیعی در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شد و مدرک کارشناسی خود را از این دانشگاه دریافت کرد. تحصیلات تکمیلی شفیعی کدکنی در تهران ادامه یافت و با دفاع از پایان‌نامه‌ای با عنوان «صور خیال در شعر فارسی» در سال ۱۳۴۸ خورشیدی، مدرک دکتری خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران گرفت. او که مدتی را در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا مشغول به کار بود، تنها با گذشت ۱۰ روز از فارغ‌التحصیلی، به سفارش و پیشنهاد «دکتر پرویز ناتل خانلری» ادیب، زبان‌شناس و استاد برتر زبان و ادبیات فارسی و تایید «استاد بدیع‌الزمان فروزانفر» از برجسته‌ترین اساتید ادبیات و از جمله مولفان و محققان نامدار زبان و ادب فارسی، به تدریس در دانشگاه تهران در رشته سبک‌شناسی و نقد ادبی اشتغال پیدا کرد.

جوانی استاد شفیعی کدکنی

میان‌سالی دکتر کدکنی؛ منبع عکس: مستقل آنلاین

مرحوم دکتر فروزانفر زیر برگه پیشنهاد استخدام او نوشت: «احترامی است به فضیلت او» و بدین‌سان، از سال ۱۳۴۸ خورشیدی تاکنون، بیش از نیم‌قرن می‌شود که دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و یکی از برترین اساتید برجسته در این حوزه به شمار می‌رود و کلاس درسش همواره از شلوغ‌ترین کلاس‌های دانشگاه تهران است.

وی همچنین مدتی را بنا به دعوت دانشگاه‌های آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا به‌عنوان استاد به تدریس و تحقیق مشغول بود؛ اتفاقی که در سال ۱۳۵۲ خورشیدی رقم خورد و استاد به‌مدت چهار سال به آمریکا و انگلستان سفر کرد و  به تدریس و تحقیق در دانشگاه‌های آکسفورد، پنسیلوانیا و پرینستون پرداخت. این دعوت مرتبه‌ای دیگر و در سال ۱۳۷۷ از سوی دانشگاه توکیو نیز صورت پذیرفت و دکتر شفیعی را راهی ژاپن کرد.

از آغاز دهه ۶۰ خورشیدی، استاد شفیعی کدکنی،‌ به پژوهش در تاریخ با رویکرد تصحیح متون ادبیات عرفانی روی‌ آورد؛ تاریخ‌گرایی که شاید پشتوانه تئوریک مشخصی نداشته باشد؛ اما به مستندسازی با متون تاریخی سخت پای‌بند است و به خلق آثار در خور توجه و ماندگاری انجامید.

از دیگر اتفاقات مهم زندگی دکتر شفیعی کدکنی در سال‌های اخیر که بازتاب بسیاری در رسانه‌ها و محافل فرهنگی داشت و جمع کثیری از علاقه‌مندان به ایشان را نگران از دست دادن چهره‌ای ممتاز در آموزش این کشور کرد،‌ مسافرت مجدد ایشان به کشور آمریکا است که به زعم برخی مهاجرت تعبیر شده بود. در روز پنجم شهریورماه سال ۱۳۸۸ خورشیدی، استاد ایران را به مقصد آمریکا ترک گفت؛ اما پس از ۹ ماه دوری، به وطن بازگشت و بار دیگر در کلاس‌های درس دانشگاه حاضر شد. هدف دکتر شفیعی از این سفر، استفاده از یک فرصت مطالعاتی در موسسه مطالعات پیشرفته پرینستون ذکر می‌شود که به تحقیق درباره تاریخ و تطور فرقه کرامیه ارتباط داشت.

دکتر شفیعی و زنده‌یاد نجف دریابندری بهرام بیضایی ، ایرج افشار ، جلال خالقی مطلق ،محمدرضا شفیعی کدکنی ، پرویز مشکاتیان و هوشنگ ابتهاج شفیعی کدکنی و سایه عکس و امضای یادگاری اخوان برای شفیعی استاد شفیعی کدکنی و دکتر عبدالحسین زرین کوب شفیعی کدکنی و بزرگ علوی شفیعی کدکنی و محمود دولت آبادی شفیعی کدکنی، شهریار و سایه استاد شفیعی کدکنی و بزرگان هنر و  ادبیات فارسی؛ منابع عکس‌ها: توییتر و پینترست

در سال ۱۳۹۸ خورشیدی، جشنواره بین‌المللی هنر برای صلح در هفتمین دوره خود، برای بیش از نیم قرن تلاش در اعتلای فرهنگ و ادب پارسی، نشان عالی هنر برای صلح را به استاد محمدرضا شفیعی کدکنی اهدا و ارسال کرد. این جشنواره غیردولتی، هرساله با موضوع اصلی صلح و در جهت معرفی و ترویج آثار هنرمندان در این زمینه برگزار شده و نشان عالی آن به فعالان، چهره‌های تاثیرگذار و پیشکسوتان فرهنگی و هنری تعلق می‌گیرد که به فعالیت‌های بشردوستانه و ترویج صلح جهانی در رشته‌های مختلف می‌پردازند.

شفیعی کدکنی و شجریان (شعر و کلام استاد ادبیات درباره استاد آواز)دکتر شفیعی کدکنی و استاد شجریان

دکتر شفیعی کدکنی و استاد شجریان؛ منبع عکس: ایمنا

استاد شفیعی کدکنی همانقدر که به میراث کهن فارسی علاقه‌مندی از خود نشان می‌دهد، دلبسته دیاری است که از آن آمده و تعلق خاطر ایشان به هنر و ادبیات خطه خراسان بر هیچ‌کس پوشیده نیست. از سویی دیگر موسیقی در ذات ادبیات است و ادبیات در روح موسیقی به‌ویژه موسیقی کلاسیک ایرانی جریان دارد و ادیبان و موسیقی‌دانان را به یکدیگر پیوند می‌زند. استاد شجریان نیز آواز ادبیات ایران بود و جاودانه‌ترین تصنیفات را با زیباترین و باشکوه‌ترین اشعار ادبیات کهن پارسی ماندگار کرد. پیوند روح و جان دو استاد ادبیات و موسیقی ایران زمین نیز، از همین ذات مشترک حاصل شده است؛ دو اندیشه شگرف که از بستر خراسان روییده و جان گرفته‌اند و دل در گرو دانش و هنر متعهدانه یکدیگر بسته بودند. 

شفیعی کدکنی جایگاه استاد شجریان را در موسیقی، همانند جایگاه حافظ در ادبیات معرفی می‌کند

 دکتر شفیعی کدکنی که شیفته حضرت حافظ است به تصنیفاتی که خسرو آواز ایران از اشعار او می‌سازد، دل می‌بندد و این ارادت و احترام روز به روز بیشتر می‌شود تاجایی‌که کدکنی، جایگاه استاد شجریان را در موسیقی،‌ هم‌تراز با جایگاه حافظ در ادبیات معرفی می‌کند و روزی در کلاس درس حافظ این نکته را یادآور می‌شود:

حافظ، شاعری است که تمام آثار پیش از خود را دیده، تمام دیوان‌های پیش از خود را مطالعه کرده و آنگاه با هنر خلاقه خود درآمیخته؛ همان کاری که آقای شجریان در عرصه موسیقی انجام داده، رفته و تمام نغمه‌های موسیقی ایرانی را از استادان پیش از خودش یاد گرفته و سبک خاص آواز خودش را پیدا کرده است.

این نظر صرفا بر سلیقه و علاقه شخصی استاد مبتنی نیست و تمرکز شفیعی کدکنی بر درون‌مایه هنر شجریان استوار شده،‌ همان ‌چیزی که برخلاف موسیقی، از آن خوب سررشته دارد. زمانی که شاگردان از وی درباره استاد آواز ایران زمین سوال می‌کنند،‌ دکتر شفیعی متواضعانه پاسخ می‌دهد:

من حق و حد خودم نمی‌دانم که درباره هنر شجریان صحبت کنم. چون من در موسیقی یک شنونده مبتدی و بسیار بسیار کم‌استعدادی و بی‌فرهنگی هستم و استاد شجریان در موسیقی آوازی ایران جایگاهی را دارد که حافظ در شعر فارسی دارد. حق به خودم نمی‌دهم، اصلا الفبای این کار را نمی‌دانم. من از حد خودم تجاوز نمی‌کنم و در حق استاد شجریان جز ستایش و احترام هیچ چیز دیگری نمی‌توانم داشته باشم.

روزگاری نه چندان دور، استاد شجریان نیز در مصاحبه‌ای، دکتر شفیعی را این‌گونه یاد می‌کرد:

شما هر قدر که درباره شفیعی بیشتر تحقیق بکنید، باز می‌بینید که هنوز تمام شفیعی را نتوانسته‌اید پیدا کنید؛ چون شفیعی یک دنیایی است؛ انسانی است بسیار وارسته. یک انسان که مطلق خودش را، ظاهرش را نشان نمی‌دهد و هرچه هست در درونش هست و در باطن این بزرگ عزیز من هست. به این دلیل هست که من عاشقش هستم و ستایش‌اش می‌کنم و دوستش دارم. فوق‌العاده مرد نازنینی است؛ بدون هیچ ادعایی. هرچه شما تلاش کنید باز به آخر شفیعی نمی‌رسید؛ شفیعی خیلی محتوا دارد. شاید کمتر کسی را می‌توان سراغ گرفت که به‌اندازه شفیعی مطالعه کرده باشد، تحقیق کرده باشد، کتاب نوشته باشد، کار کرده باشد و همه را هم دقیق و خوب و درست، هرچه می‌شود از او استفاده کنند.

استاد شفیعی کدکنی، مرحوم شجریان را چون خود، خادم ادبیات می‌دانست و صدای استاد آواز را زنده کننده وطن می‌نامید و در یکی از سخنرانی‌های خود، جایگاه والای محمدرضا شجریان را در موسیقی اصیل ایرانی به همگان گوشزد می‌کند:

حنجره شجریان معجزه می‌کند. ما قدر شجریان را نمی‌دانیم. یک نابغه در مملکت ما در حوزه آواز پیدا شده است و می‌توان با اطمینان گفت میراث موسیقایی شجریان برابر میراث موسیقایی تمام خوانندگان است.

دکتر کدکنی در تازه‌ترین مجموعه شعری خود «طفلی به نام شادی» که پس از ۲۳ سال در  ۱۳۹۹ خورشیدی منتشر شد،‌ شعری با این مضمون برای  خسرو فقید آواز ایران نوشت:

 

بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد

وطن، ز نو، جوان شود دمی دگر برآورد

به روی نقشه وطن، صدات چون کند سفر

کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد

برون ز ترس و لرزها گذر کند ز مرزها

بهار بی‌کرانه‌ای به زیب و فر برآورد

چو موج آن ترانه‌ها برآید از کرانه‌ها

جوانه‌های ارغوان ز بیشه سر برآورد

بهار جاودانه‌ای که شیوه و شمیم آن

ز صبر سبز باغ ما گل ظفر برآورد

سیاهی از وطن رود، سپیده‌ای جوان دمد

چو آذرخش نغمه‌ات ز شب شرر برآورد

شب ارچه های و هو کند، ز خویش شست‌وشو کند

در این زلال بی‌کران دمی اگر برآورد

صدای توست جاده‌ای که می‌رود که می‌رود

به باغ اشتیاق جان وزان سحر برآورد

بخوان که از صدای تو در آسمان باغ ما

هزار قمری جوان دوباره پر برآورد

سفیر شادی وطن صفیر نغمه‌های توست

بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد

 شفیعی کدکنی و شجریان به جبر روزگار، به فصل مشترک دیگری نیز رسیده‌اند که تناقضی عجیب را برای شیفتگان این گوهرهای تکرارنشدنی ایران زمین به وجود آورده؛ در اتفاقی شگفت، روز خاکسپاری استاد آواز درست با روز تولد استاد ادبیات مصادف شده است.

اشعار استاد شفیعی کدکنیکتاب شعر استاد شفیعی کدکنی

منبع عکس: ویرگول

چنانچه پیشتر ذکر شد استاد شفیعی کدکنی سرایش شعر را از کودکی آغاز کرد و در جوانی به شیوه قدمایی ادامه داد و پس از مدتی به سبک نیمایی روی آورد که در آن روزها و پس از نیما یوشیج، سبکی نو در شعر فارسی به حساب می‌آمد. گفته می‌شود نخستین تلاش‌های جدی شعر شفیعی، مخمس کردن اشعار حافظ بود و نمونه‌ای از‌ ان را در سال ۱۳۳۷ به یکی از روزنامه‌های خراسان می‌فرستد. از آنجایی که فکر می‌کند این کار شاید در شان او نباشد،‌ اسم مستعاری مرکب از حروف نخست نام و نام خانوادگی انتخاب و به جهت معنی‌دار کردن این عنوان، یک حرف «س» نیز به ان اضافه کرده و از آن پس است که «م. سرشک» متولد می‌شود.

آگاهی و توانایی م. سرشک به ادبیات و شعر کلاسیک و حفظ آثار قدما، اولین قدم‌هایش را به‌سمت قالب غزل هدایت می‌کند که در نگاه او، عمیق‌ترین، گسترده‌ترین و شاید ابدی‌ترین گونه شعر کهن فارسی باشد. وی روح انسان را مادامی که روی زمین است نیازمند به عاطفه‌ جاری در غزل می‌داند و ازاین‌رو، این قالب را هرگز رها نکرد و امروزه تنها سمت و سوی نگاهش را به غزل تغییر داده است. مجموعه شعر «زمزمه‌ها» اولین اثر شعری بود که از شفیعی کدکنی در سال ۱۳۴۴ خورشیدی منتشر شد و او توانایی خود در سرایش غزلیات ناب را از همان ابتدا به تصویر کشید. در غزلی معروف از این دفتر می‌خوانیم:

دست به دست مدعی شانه به شانه می‌روی

آه که با رقیب من جانب خانه می‌روی

بی‌خبر از کنار من، ای نفس سپیده دم

گرم‌تر از شراره ی آه شبانه می‌روی

من به زبان اشک خود می‌دهمت سلام و تو

بر سر آتش دلم همچو زبانه می‌روی

در نگه نیاز من موج امیدها تویی

وه که چه مست و بی‌خبر سوی کرانه می‌روی

گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد

تا به مراد مدعی همچو زمانه می‌روی

حال که داستان من، بهر تو شد فسانه‌ای

باز بگو به خواب خوش با چه فسانه می‌روی؟

شفیعی کدکنی و هوشنگ ابتهاج

شفیعی کدکنی و هوشنگ ابتهاج(سایه)؛ منبع عکس: پینترست

پس از دو دفتر شعر دیگر به نام‌های «شبخوانی» و «از زبان برگ» که در سال‌های ۴۴ و ۴۷ منتشر شد، «در کوچه‌باغ‌های نیشابور» در سال ۱۳۵۵ بود که م.‌سرشک را نه‌تنها به اوج فعالیت ادبی و شخصیت مستقل شاعری، بلکه به شهرتی روزافزون رساند. اولین دفاتر شعر دکتر شفیعی با اینکه اشعار خوب و درخشان و ماندگار کم ندارند اما با تاثیر از «فریدون توللی» و «مهدی اخوان ثالث» به رشته تحریر درآمده است. بعدها او به‌تدریج توانست سبک و سیاق خود را یافته و با زبان و بیانی مستقل از دیگران به سرایش شعر بپردازد و دفتر شعر «از زبان برگ» و پس از آن را به‌عنوان گواهی بر این موفقیت می‌توان در نظر گرفت. شفیعی پس از تجربه انواع مختلف قالب‌های کلاسیک شعر فارسی،‌ در تجربه‌ای تازه به سراغ شعر نو می‌رود و این حرکت به گفته وی، پس از آشنایی و رفاقت با دکتر علی شریعتی اتفاق می‌افتد:

 چیزی به نام شعر نو برایم غیرعادی بود. با دکتر شریعتی بحث می‌کردیم. معرف اخوان و حتی یادم است، نیما هم در همان مباحثی که داشتیم دکتر شریعتی بود. او روی آشنایی فکری من با شعر نو خیلی اثر داشت. یادم می‌آید که شعر «چاووشی» «اخوان» را با آن لحن قشنگش خواند همان‌جور مرتب هم پک به سیگار می‌زد و آن وسط می‌خواند و من، یک مرحله تازه‌ای از شعر نو جلو چشمم با شنیدن این شعر باز شد.

با این وجود و فارغ از اینکه در قالب نیمایی،‌ بسیار شعر و شعر خوب، بسیار از او خوانده و شنیده‌ایم، دکتر شفیعی کدکنی هرگز از قوافی و اوزان کلاسیک شعر فارسی دل نکند و همواره و هنوز بدان پایبندی نشان می‌دهد. استاد خود در مقدمه آخرین کتاب شعرش «طفلی به نام شادی» که سال گذشته  و پس از ۲۳ سال انتظار به بازار آمد از زندگی شعری خود چنین می‌نویسد:

در تمام مدت شاعری من – که عمری شصت و چند ساله دارد – من همچنان آدم عقب‌مانده‌ای باقی مانده‌ام که نه «وزن» را رها کرده‌ام و نه «قافیه» را و نه «معنی» را، نه «عشق» را و نه «تأملات وجودی» را و نه «ایران» را. برای اثبات عقب‌ماندگی یک شاعر سندی استوارتر از این می‌توان یافت؟ آن‌ هم در مملکتی که عقل اکثریت مردم آن به چشمشان است و چشمشان هم به روی صفحات روزنامه…

به هر حال، جای تأسف است که من در طول مدت شصت و اند سال شاعری، حتی برای نمونه، در یک مورد هم، نتوانستم وزن و قافیه و معنی و عشق و تأملات وجودی و ایران را به کناری نهم و «آوانگارد» شوم. بدبختی از این بالاتر؟

زندگیِ شعریِ من، از همان دوران کودکی – که از هفت‌سالگی شعر می‌گفته‌ام با وزن و قافیه درست – به‌گونه‌ای بوده است که گاه در یک روز ۱۰ تا شعر گفته‌ام و گاه ماه‌ها گذشته است و از شعر خبری نشده است. من هیچ‌وقت به سراغِ شعر نرفته‌ام؛ همیشه او بوده است که به دیدار من شتافته و اختیار از من ربوده است.

دکتر شفیعی کدکنی شاعر و نویسنده

منبع عکس: پینترست

شفیعی را شاعر لحظه‌ها و ایجازها معرفی می‌کنند که از هر رخدادی متاثر شود، آن را فی‌البداهه در قامت شعر عرضه می‌کند. درون‌مایه اجتماعی، سیاسی و انسانی اشعار دکتر شفیعی کدکنی همواره در پس ایهام و کنایه بروز پیدا کرده و غالب اشعار ایشان انعکاسی از وضع موجود جامعه، آزادی خواهی و استبداد ستیزی بوده است. مرحوم دکتر «غلامحسین یوسفی» از مصححان و اساتید نامدار ادبیات فارسی درباره درون مایه شعر دکتر شفیعی می‌گفت:

شعرهای م.سرشک که در دفترهای متعدد چاپ شده غالبا رنگ اجتماعی دارد اوضاع جامعه ایران در شعر او به‌ صورت تصویرها، نمادها، کنایه‌ها و ایماها منعکس است. حتی گاه یک درون‌مایه در اشعار متعدد او به صور گوناگون جلوه‌گر است. از طرفی م.سرشک دارای حسن شیوه بیان و شیوایی زبان شعر است و این به‌علت مایه فراوانی که از زبان و ادب فارسی اندوخته و نیز انس وی با زبان دری، شعر و شاعران خراسانی است.

 تلفیق فرهنگ و تمدن کهن ایرانی در اندیشه‌ای ژرف و نگاهی تیزبینانه به مسائل و بحران‌های اجتماعی، شعر شفیعی را اثری هدفمند و قابل تامل جلوه می‌دهد. در شعر کوتاهی با عنوان «طفلی به نام شادی» که در سال ۱۳۸۸ سروده و در آخرین کتابش که وامدار همین نام است، به چاپ رسانده،‌ این تفکر و نگاه عمیق و روشن به اجتماع،‌ به‌خوبی نمایان می‌شود:

طفلی به نام شادی، دیری است گم شده است

با چشم‌های روشن براق

با گیسویی بلند به بالای آرزو

هر کس ازو نشانی دارد ما را کند خبر

این هم نشان ما:

یک سو خلیج فارس

سوی دگر خزر

استاد کدکنی و لحظه‌های شاعری

منبع عکس: آخرین خبر

حضور طبیعت به‌عنوان نمادی برجسته در غالب اشعار دکتر شفیعی،‌ از دیگر نکات حائز اهمیت شعر او است. طبیعت برای این شاعر نمادگرا،‌ نه طبیعتی توصیفی، که تمثیلی از حالات انسان و حوادث روزگار است. او اجزا و پدیده‌های طبیعت را به‌صورت نمادین و سمبلیک برای بیان افکار و آگاهی‌های درونی خویش به کار گرفته و با زبانی تنوع‌گرا و بیانی شیوا، درد زمانه را با اندیشه‌ای حماسی فریاد می‌کشد و امید را چون دم عیسوی بر کالبد شعر خود می‌دمد.

از سویی دیگر، توجه و مراقبت از طبیعت را نیز بسان صیانت از وطن،‌ با این رویکرد دلسوزانه گوشزد کرده و با احساسی زیبا و ذهنی آراسته، این تعهد اجتماعی را به تصویر می‌کشد. شعر او همچنین، تلنگری امیدوارانه است به بیداردلانی که از پریشانی دریای متلاطم روزگار، خود را به ساحل امن آرامش برسانند:

بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب

 که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند

 بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید

به آشیانه خونین دوباره برگردند

 بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت

که موج و اوج طنینش ز دشت‌ها گذرد

پیام روشن باران

 ز بام نیلی شب

که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد

 ز خشک سال چه ترسی

که سد بسی بستند

نه در برابر آب

 که در برابر نور

 و در برابر آواز

 و در برابر شور

در این زمانه‌ی عسرت

به شاعران زمان برگ رخصتی دادند

 که از معاشقه سرو و قمری و لاله

سرودها بسرایند ژرف‌تر از خواب

زلال‌تر از آب

تو خامشی که بخواند؟

 تو می‌روی که بماند؟

 که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟

 از این گریوه به دور

 در آن کرانه ببین

 بهار آمده

از سیم خاردار

 گذشته

 حریق شعله‌ی گوگردی بنفشه چه زیباست

هزار آینه جاری ست

هزار آینه

 اینک

 به همسرایی قلب تو می‌تپد با شوق

زمین تهی‌ دست ز رندان

 همین تویی تنها

که عاشقانه‌ترین نغمه را دوباره بخوانی

 بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان

 حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی

 

آثار دکتر شفیعی کدکنیاتاق دکتر شفیعی کدکنی

منبع عکس: پینترست

دکتر شفیعی کدکنی از بزرگ‌ترین و متبحرترین اساتید ادبیات معاصر ایران و از محققان صاحب‌نام و برجسته این حوزه به شمار می‌آید. ادیبی چند بعدی که در شعر صاحب سبک و در نقد، صاحب‌نظر بوده و در عرصه تالیف و تصحیح و ترجمه چهره‌ای ممتاز و بی‌بدیل از خود ارائه داده است. کتب تالیفی او در گذر سال‌های متمادی، اینک به مرجعی معتبر و قابل استناد برای دوستداران فرهنگ و ادب ایران زمین مبدل شده و آثار تحقیقی ارزشمند ایشان،‌ حاصل سال‌ها تلاش خستگی‌ناپذیر و نسخه‌کاوی است. دکتر کدکنی نسخه شناسی را یک ضرورت دانسته و اعتقاد دارد:

 برخی از حقیقت‌های تاریخی و فرهنگی را جز از راه نسخه‌شناسی و دانستن رمز و راز نسخه‌ها و توانایی در تحقیق بر و تصحیح آن‌ها نمی‌توان فهم کرد.

آثار فراوان شفیعی کدکنی را می‌توان در سه گروه مجموعه اشعار، آثار انتقادی و آثار نظری ارزیابی کرد. در میان مجموعه اشعار این شاعر نوگرا چنانچه پیشتر ذکر شد «در کوچه باغ‌های نیشابور» آوازه بیشتری دارد و «هزاره دوم آهوی کوهی» از ناب‌ترین آن‌ها به شمار می‌آید و شعری با همین نام که در کتاب آمده، از سوی «محمد جعفر یاحقی» در زمره ماندگارترین اشعار معاصر فارسی معرفی می‌شود. ترتیب کتاب‌های شعر منتشر شده استاد کدکنی به شرح زیر است:

زمزمه‌ها (۱۳۴۴)شبخوانی (۱۳۴۴)از زبان برگ (۱۳۴۷)در کوچه‌باغ‌های نیشابور (۱۳۵۰)مثل درخت در شب باران  (۱۳۵۶)از بودن و سرودن (۱۳۵۶)بوی جوی مولیان (۱۳۵۷)هزاره دوم آهوی کوهی (۱۳۷۶)آیینه‌ای برای صداها (۱۳۷۶)طفلی به نام شادی (۱۳۹۹)

دکتر شفیعی در کلاس درس دانشگاه تهران

منبع عکس: شهرآرا

آثار انتقادی این ادیب و شاعر بزرگ معاصر،‌ تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه نظریه ادبی را شامل می‌شود. تصحیحات شفیعی کدکنی، تصحیح انتقادی متن است و از میان آن‌ها می‌توان به «اس‍رارال‍ت‍وح‍ی‍د ف‍ی‌ م‍ق‍ام‍ات‌ ال‍ش‍ی‍خ‌ اب‍ی‌س‍ع‍ی‍دمحمدبن منور»، «ح‍الات‌ و س‍خ‍ن‍ان‌ اب‍وس‍ع‍ی‍د اب‍وال‍خ‍ی‍ر ابوروح لطف‌الله‌بن ابی‌سعید»، «الهی‌نامه» و  «اسرارنامه» و «مصیبت‌نامه» و «اسرارنامه» و «تذکره‌الاولیاء» از عطار نیشابوری اشاره کرد.

در حوزه نظری و نقد ادبی نیز، از استاد شفیعی کتاب‌های بسیار ارزشمندی انتشار یافته که امروزه از کتاب‌های کلاسیک نقد ادبی محسوب می‌شوند. از مهم‌ترین این کتاب‌ها می‌توان از «موسیقی شعر»، «ای‍ن‌ ک‍ی‍م‍ی‍ای‌ ه‍س‍ت‍ی»، «در هرگز و همیشه انسان»، «با چراغ و آینه در جست‌وجوی ریشه‌های تحول شعر معاصر ایران»، «صور خیال در شعر فارسی»، «رستاخیز کلمات»، «زمینه‌های اجتماعی شعر فارسی»، «ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما» و «زبان شعر در نثر صوفیه» نام برد.  

دکتر کدکنی در ترجمه نیز دستی بر آتش دارد و آثاری چون «تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا» نوشته رینولد ا. نیکلسون، «تاریخ نیشابور» از ابوعبدالله حاکم نیشابوری، «دف‍ت‍ر روش‍ن‍ای‍ی‌» از م‍ی‍راث‌ ع‍رف‍ان‍ی‌ ب‍ای‍زی‍د ب‍س‍طام‍ی‌ اثر م‍ح‍م‍دب‍ن‌ع‍ل‍ی‌ س‍ه‍ل‍گ‍ی و «رس‍وم‌ دار ال‍خ‍لاف‍ه‌» نقش آیین‌های ایرانی در نظام خلافت اسلامی از اب‍وال‍ح‍س‍ن‌ ج‍لال‌ب‍ن‌ م‍ح‍س‍ن‌ ص‍اب‍ی‌ و ت‍ص‍ح‍ی‍ح‌ و ح‍واش‍ی‌ م‍ی‍خ‍ائ‍ی‍ل‌ ع‍واد را در کارنامه خود ثبت کرده است.

مجموعه شعر طفلی به نام شادی کتاب زبان شعر در نثر صوفیه کتاب رستاخیز کلمات کتاب قلندریه در تاریخ کتاب صور خیال در شعر فارسی مجموعه شعر آیینه‌ای برای صداها کتاب حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر کتاب تذکره الاولیاء عطار نیشابوری تعدادی از آثار دکتر شفیعی کدکنی؛ منابع عکس‌ها: گودریدز و طاقچه

در این مجال کوتاه سعی بر آن شد که تنها به گوشه‌ای از فعالیت‌های پیر طریقت فرهنگ و ادب ایران زمین اشاره شود، چراکه شفیعی کدکنی به گواه استاد فقید آواز ایران، دنیایی است که انتها ندارد. اکنون و همچنان در دهه هشتم زندگی، شور و اشتیاق وصف‌نشدنی تحقیق و تالیف و تدریس با دکتر شفیعی کدکنی چون روزهای نخست، نفس می‌کشد. گویی رسالتی پیامبرگونه با اوست که خیل عظیم مشتاقان آموزش را، چون پیروانی راستین به سویش رهسپار می‌کند. 

منبع عکس کاور: ایران آرت