بازسازی انقلابی نباید معطوف به آیندههای دور شود
گروه سیاسی خبرگزاری فارس ــ احد شیرزاد: نخستین دیدار رئیس دولت سیزدهم و اعضای کابینه با رهبر معظّم انقلاب، حاوی یک مأموریت مهم ترسیمی برای کابینه تازه نفس سیّد ابراهیم رئیسی بود: «و همّتتان را متمرکز کنید بر اینکه یک بازسازی انقلابی و البتّه عقلانی و فکورانه در همهی عرصههای مدیریّتی انشاءالله به وجود بیاید».
«بازسازی انقلابی» کلیدواژه ای است که در بحبوحه اخبار کرونا، حوادث افغانستان و … آنچان که باید، دیده نشد. به ویژه که مفاهیم اینچنینی نیازمند شکافتن و بحث و بررسی های کارشناسی دارند.
امّا مقصود از بازسازی انقلابی چیست؟ چه زمینه ای باعث پدید آمدن چنین اندیشه ای در ذهن آیت الله خامنه ای شده است؟ الزامات بازسازی انقلابی کدام است و دولت سیزدهم چه بایدها و نبایدهایی را باید در این بازسازی مدنظر قرار دهد؟
مهدی جمشیدی از جوانان پژوهشگری است که حول آراء، نظرات و اندیشه رهبر معظّم انقلاب تأمل داشته و آشنایی خوبی با گفتمان حضرت آیت الله خامنه ای دارد، از این رو درباره بازسازی انقلابی با او به گفت وگو نشسته ایم.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، وجود برخی بیماری های مزمن در حوزههای گوناگون را عامل شکل گیری اندیشه بازسازی انقلابی در ذهن رهبر انقلاب می داند و معتقد است که این بازسازی منحصر در دولت و حتی حاکمیت نیست بلکه جامعه را نیز در بر می گیرد.
جمشیدی، بازسازی انقلابی را پروژه ای حیثیتی می داند و می گوید باید برای اجرای آن، حساب شده و انقلابی عمل کرد و فرصت آزمون و خطا نیست.
وی عرصه هایی نظیر نظام آموزشی، اقتصاد، علوم انسانی را عرصه هایی می داند که باید مورد بازسازی انقلابی قرار بگیرند و معتقد است که اقدامات روبنایی و حداقلی درباره آن ها جواب نمی دهد بلکه باید خانه تکانی اساسی صورت بگیرد.
جمشدی دست آخر تأکید می کند که نباید تصور کرد بازسازی انقلابی معطوف به آینده های دور و دراز است و برای به بار نشستن میوه های آن باید سال ها صبر کرد. به اعتقاد او، مردم باید نتایج بازسازی انقلابی را در کوتاه مدت در زندگی خود لمس کنند.
متن کامل گفت وگو با مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را پیش رو دارید.
***
به عنوان سؤال نخست بفرمایید آنچه از آن به عنوان بازسازی انقلابی تعبیر شده است، دقیقاً چیست و در این بازسازی ما به دنبال چه موضوعی هستیم؟
جمشیدی: برای پاسخ به این سؤال باید چندگامی به عقب برگشت و آن اینکه باید دید رهبر انقلاب چه مسئله ای داشته اند که چنین توصیه ای کرده اند، یعنی این توصیه از دل چه نوع مسئله شناسی برآمده است. ایشان گره و معضل را چه چیزی دیده اند که توصیه به بازسازی انقلابی کرده اند. ما اگر مسئله ذهنی ایشان را بتوانیم بیابیم و بفهمیم، آن موقع می توانیم بازسازی انقلابی را درست معنا کنیم نه به صورت پیشینی و از جانب خودمان. آن وقت می توانیم موفق بشویم در فهم مقصود ایشان و دریابیم ایشان در مواجه با چه کلان مسئله ای چنین اندیشه ای را در ذهن خودشان پرورانده اند.
بازسازی انقلابی ریشه در سخنرانی قبلی رهبر انقلاب درباره تحول دارد
نکته دوم این است که ایشان چندی پیش در دیدار دانشجویان سخن از تحوّل به میان آوردند و معنایی عمیق و وسیع برای آن قائل شدند. تحول انقلابی همان بازسازی انقلابی است. این تعابیر نشان می دهد که آنچه در سخنرانی اخیر ایشان و در دیدار با هیأت دولت اتفاق افتاده، امتدادی دارد و یک حلقه ای است از زنجیره ای که باید همه آن را دید و در کنار هم تحلیل کرد.
نکته بعد این است که فکر می کنم ایشان در همان سخنرانی تحول خودشان بیان کرده اند که ما دچار یک سلسله بیماری مزمن و دیرینه هستیم که این بیماری ها دهه هاست که جامعه و حاکمیت را رنجور کرده و آزار می دهد و این آسیب ها و آفات از دولتی به دولتی دیگر و از مجلسی به مجلسی دیگر و از قوه قضائیه ای به قوه قضائیه ای دیگر منتقل می شود و علاج نمی شود. بر همین اساس رهبر انقلاب فرمودند ما اگر بخواهیم رویه های گذشته را ادامه دهیم به مقصودمان نمی رسیم و همچنان با این مشکلات دست به گریبان خواهیم بود. به همین خاطر به کار اساسی نیاز داریم برای عبور کردن از این وضعیت.
پس مسئله از دیدگاه ایشان وجود بیماری های مزمن است که جز از طریق تحول انقلابی و بازسازی انقلابی نمی توانیم از آن عبور کنیم. یعنی در واقع در مواجهه با مسئله ها و کلان مسئله ها دو گونه می توان برخورد کرد؛ یکی راه حل های جاری و عادی است که در درون هر حاکمیت وجود دارد، یکی هم راهکارهای انقلابی. اگر مسئله ای علاج نشد و دولت های متعدد از عهده آن برنیامدند و اراده چندانی نداشتند، امتداد پیدا کردنِ این امراض و بیماری ها موجب می شود هم حاکمیت دچار ناکارآمدی بشود هم جامعه دچار بی اعتمادی و نارضایتی. بنابراین چاره ای باقی نمی ماند جز بازسازی انقلابی.
اگر مسئله ای علاج نشد و دولت های متعدد از عهده آن برنیامدند و اراده چندانی نداشتند، امتداد پیدا کردنِ این امراض و بیماری ها موجب می شود هم حاکمیت دچار ناکارآمدی بشود هم جامعه دچار بی اعتمادی و نارضایتی. بنابراین چاره ای باقی نمی ماند جز بازسازی انقلابی.
این فضا و فرامتنی بود که به نظرم اندیشه بازسازی انقلابی در دل آن شکل گرفت. این ریشه و ضمیمه خاستگاه اساسی فکر بازسازی انقلابی بوده است.
امّا مطلب بعدی این است که خب رهبر انقلاب در سخنرانی تحول انقلابی شان گفتند ما نیازمند تحول انقلابی در همه عرصه های حاکمیت و بخش هایی از سبک زندگی هستیم. یعنی هم حاکمیت و هم جامعه متعلق و موضوع تحول انقلابی هستند. بازسازی انقلابی نیز این طور است. بازسازی انقلابی بازسازی دولت به معنای اقلّی آن نیست. بلکه حتی بازسازی حاکمیت هم نیست. بازسازی جامعه و حاکمیت در کنار یکدیگر است. ما می دانیم که از پنج مرحله تمدن اسلامی در مرحله سوم قرار داریم، یعنی تشکیل دولت انقلابی. رهبر انقلاب در این مرحله از تاریخ می خواهند هم دولت اسلامی به پیش رود هم جامعه اسلامی. یعنی یک حرکت جدّی برای هر دو انجام شود. یعنی مرحله سوم و چهارم با هم به پیش بروند. این یک فکری است که در هم تنیده است با آنچه که ایشان در باب آن پنج مرحله مطرح کرده است. منتها یک اشکالی که پیش از این هم مطرح شده بود این است که چرا چهار دهه است در مرحله سوم متوقف مانده ایم. البته تعبیر توقف درست نیست چرا که حرکت انقلابی هیچ وقت متوقف نمانده است. در واقع چرا شتاب، شتاب مطلوب نبوده است. ما نیازمند جهش بودیم، اما چرا جهش اتفاق نیفتاده است؟ این یک نقص است. یعنی با سرعت بیشتری باید به سمت دولت انقلابی و بعد جامعه انقلابی پیش می رفتیم. شما می دانید که در بدنه اجتماعی و حتی نخبگانی یک مقداری نارضایتی و دلخوری وجود دارد. این گلایه ها علتش چیست؟ این ها برخاسته از گره های گشوده نشده و همچنان بر زمین مانده است.
بازسازی انقلابی به دنبال رفع «حالت مرضی» در برخی عرصه هاست
بنابراین رهبر انقلاب معتقد نیستند که روندی که تا کنون طی کرده ایم طبیعی بوده است. یعنی اینطور نبوده که اگر بیماری ها و امراضی وجود دارد اینها طبیعی بوده و اقتضای حرکت بوده است. نه، ایشان خودشان منتقد وضع موجود هستند، به همین خاطر دعوت می کنند که از طریق بازسازی انقلابی این حالت مرضی رفع بشود. اگر طبیعی بود که خب روند طبیعی هست و میوه باید برسد و نباید نگاه انفجاری داشت …
می توان گفت این ها همان خطاهایی هستند که رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم به آن اشاره کردند؟
جمشیدی: می خواستم در ادامه به همین نکته اشاره کنم که اینجا می گویم. بله، یکی از موارد این است که ایشان می گویند اگر در گذشته خطاهایی نبود با سرعت بیشتری به سمت آرمان ها حرکت کرده بودیم و بخش بزرگ تری از آرمان ها به سرانجام رسیده بود. ایشان در متن بیانیه به وجود خطاها تصریح می کنند. یعنی ممکن بود اتفاقات ناخوشایند رخ ندهد. این امکان وجود داشت. این توقع از اینکه نباید چنین می شد معقول بود.
معقول است که ایشان بگویند اگر چنین نمی شد به آن آرمان ها می رسیدیم و با شتاب بیشتری به سمت آرمان ها حرکت می کردیم.
حالا سوال این است که چه شده که بیماری های مزمن شکل گرفته و گره های فربه بهوجود آمده است…
و اینکه اصلاً این بیماری های مزمن چه چیزهایی هستند؟ اگر موافق باشید مقداری مصداقی ورود کنیم که دقیقاً از چه چیزی حرف می زنیم…
اقتصاد، عدالت، اشرافی گری، کاهش جمعیت و سبک زندگی در رأس بیماری های مزمن
جمشیدی: بیماری های مزمن را خود ایشان اشاره کردند. ایشان در باب بیماری های مزمن در حاکمیت به چند مقوله اشاره کردند که یکی عدالت بود و دیگری هم اقتصاد. در نگاه توده های مردم هم همین است دیگر. می گویند ما کی از این مشکلات اقتصادی رهایی می یابیم، کی ثبات اقتصادی را تجربه خواهیم کرد. چه بسا مختص یک دولت هم نیست. عدالت هم همینطور که خود رهبر انقلاب اظهار ناخشنودی کردند نسبت به مسئله عدالت با وجود توفیقاتی که انقلاب داشته است. مصداق دیگر بیماری های مزمن در حوزه اجتماعی و مردمی است. ایشان اشاره کردند که ما در برخی بخش ها نیازمند تحول انقلابی هستیم و آن بیماری های مزمنی که ایشان اشاره کردند یکی اشرافی گری و تجملگرایی است. اسراف و تبذیر است. مصرف بیش از حد و حرص و آز و دنیاطلبی است. نگاه مادی به زندگی داشتن است. این ها را ایشان اشاره کردند و به مسائل جزئی تری ورود کردند که عبارت است از مسئله فرزندآوری و جمعیت که خب با وجود تأکیدات ایشان آن اتفاقی که انتظار می رفت نیفتاده است. یعنی مسیر دو دهه ای خطا طی شده و با وجود توصیه ها و هدایت گری ها همچنان گرفتار این معضل هستیم و ایشان تعبیر کردند که چه بسا با توصیه این کار پیش نرود. این ها مصادیق بیماری های مزمن هستند.
بیماری های مزمن، دردهای علاج نشده، گره های گشوده نشده، زخم های کهنه که جامعه و حاکمیت را در برگرفته و آزار می دهد و با حرکت های عادی و جاری و روزمره نمی توان از عهده حل و فصل آن ها برآمد. این بوده که در ذهن ایشان شکل گرفته که باید بازسازی انقلابی رخ بدهد. این تعبیر بازسازی، به معنای این است که بایستی یک نقطه عطف در نظر گرفت نسبت به گذشته و یک گام متفاوت برداشت. اینجا بود که اندیشه طراحی گام دوم انقلاب در ذهن ایشان نقش بست. یعنی آنچه تا کنون طی شده را می توان گام اول خواند و از این به بعد برای اینکه با سرعت و شتاب بیشتری به سمت آرمان ها حرکت کنیم و آرمان های معلق و نیمه تمام و وعده های بر زمین مانده را محقق کنیم نیاز داریم با توان مضاعفی حرکت کنیم. به همین مناسبت می توان نقطه پایانی گام اول را اعلام کرد و وارد گام دوم شد.
داشتید می فرمودید که چه اتفاقاتی افتاده است که ما به بیماری های مزمن مبتلا شده ایم …
نسل جوان قابلیت ایجاد بازسازی انقلابی دارد
جمشیدی: ابتدا یک نکته دیگر را بگویم بعد به پاسخ سؤال شما می رسیم. این گام اول و دوم یکی از فصول اصلی تمایزش عبارت است از پا به میدان عمل و تدبیر و مدیریت نهادن نسل جوان است. یعنی اگر بخواهیم بگوییم که عمده ترین تفاوت های میان گام اول و دوم چیست یکی از اصلی ترین تفاوت هایش این است که بخش عمده ای از کارگزاران حاکمیتی در سطوح عالی تغییر خواهند کرد و مسئولیت های مهم بر عهده نسل جوان گذاشته می شود. چون نسل جوان تعلق تعصبی گونه نسبت به گذشته ندارند و می توانند گام های متفاوت بردارند. ثانیاً نگاه مبتکرانه و ساختارشکنانه دارند و می توانند بازسازی ساختاری کنند و ثالثاً توان و قابلیت عمل و اقدام دارند و کهنه و فرسوده نیستند. آن انرژی لازم را برای اینکه بتوانند با سرعت و شتاب حرکت کنند دارند. برخلاف نسل قبلی که آنچه در توانش بود انجام داد و حالا نیاز است که میدان را برای نسل جدید باز کند.
تفاوت بعدی بین گام اول و دوم که در امتداد بازسازی انقلابی قرار می گیرد این است که بر شتاب حرکت انقلاب افزوده خواهد شد. انقلاب از اهدافش منحرف نشده است. استحاله نشده است. رهبر انقلاب گفتند که انقلاب توانسته یک چلّه را بدون خیانت به آرمان هایش پشت سر بگذارد. ما معتقد نیستیم که راه طی شده خطا بوده. نه، لغزش وجود داشته ولی دچار انحراف و خطا نشده است. این طور نیست که انقلاب به ضد انقلاب تبدیل شده باشد. بلکه مسئله عبارت از این است که بخش هایی از نیروهای کارگزار و عامل، دچار فرسودگی و کم توانی شده اند و با شتابی بیش از این نمی توانند انقلاب را پیش ببرند.
چه فرایندی را پشت سر گذاشته ایم که به این بیماری های مزمن مبتلا شده ایم؟
جمشیدی: این موضوع خیلی مهمی است. اینکه رهبر انقلاب فرمودند فرهنگ ما دچار مشکلات ساختاری است، به جز فرهنگ برخی عرصه های دیگر هم دچار مشکلات ساختاری هستند و آن ها هم نیاز به بازسازی ساختاری دارند که خود رهبر انقلاب متعدد به آن اشاره کرده اند. آن بیرون زدگی ها و خطاها که در بیانیه گام دوم به آن اشاره کرده اند که اگر نبود، شتاب پیشرفت انقلاب بیشتر می شد، چه چیزهایی بودند؟
یک عامل برمی گردد به اینکه انقلاب از بُعد نظری ضعیف بود و تئوری پردازی صورت نگرفت و به همین خاطر دست نیاز به سوی نظریه های وارداتی دراز شد و مثلاً همین الگوی توسعه که دهه هاست از آن استفاده کردیم و الان هم داریم استفاده می کنیم، چون برآمده از تاریخ تجدد است هیچ نسبتی با گفتمان انقلاب اسلامی ندارد و از این بابت است که رهبر انقلاب بیش از یک دهه پیش درباره الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت سخن گفتند. خب ایشان چندسال پیش هم گفتند ما در مقطعی، تعدیل اقتصادی را به کار بستیم که خطا بود و در همان مقطع آفت هایش هم سر برآورد. تورم و شکاف طبقاتی و فساد اقتصادی عمدتاً ناشی از آن الگوی غلط اقتصادی بوده است.
یا مثلاً به جای مردمسالاری دینی، توسعه سیاسی در دستور کار قرار گرفت که آن هم اشتباه بود. بگذریم از اینکه روحیه اشرافی گری و خودبرتربینی و خودمرکزبینی هم در بخش هایی از کارگزاران حاکمیتی رواج پیدا کرد و در بخش هایی تثبیت شد و یک خوی شاهانه را صورتبندی کرد. فکر می کنم مواردی از این قبیل باعث شد که انقلاب بعد از دهه اول مقداری دچار تلاطم و تکانه بشود و حالا ما می خواهیم انقلاب را از ورطه این تنش ها رها کنیم و به قول رهبر انقلاب به معنای دقیق، آن را روی ریل انقلاب قرار دهیم، یعنی هیچ عرصه ای از گفتمان انقلابی بیرون زدگی نداشته باشد.
حالا منظور از انقلابی بودن این بازسازی چیست؟ همچنان که بازسازی، دلالت بر بازنگری نسبت به گذشته دارد و راه جدیدی را پیش روی ما قرار می دهد و در عین وفاداری ما به اصول و ارزش های بنیادین می خواهد از لاک محافظه کاری بیرون بیاید و ساخت شکنی کند این تعبیر را در مورد انقلابی هم می توان داشت.
یک معنای تعبیر بازسازی انقلابی یعنی بازسازی در مدار ارزش های انقلابی. برخی به بهانه ها و توجیهات مختلف اصلاً گفتمان انقلابی را برنمی تابند. اینکه گفتمان انقلابی و آرمان های بلندپروازانه و دست نیافتنی دارد. اینکه گفتمان انقلابی با عقلانیت بیگانه است. با محاسبات منطقی بیگانه است. این ها توجیهاتی بوده که در دهه های قبل جریان های تکنوکرات و اصلاحات در برابر انقلابی گری مطرح می کردند و انقلاب و انقلابی گری را تخطئه می کردند.
انقلابی بودن را به دو معنا به کار بردند. یک معنای تعبیر بازسازی انقلابی یعنی بازسازی در مدار ارزش های انقلابی. برخی به بهانه ها و توجیهات مختلف اصلاً گفتمان انقلابی را برنمی تابند. اینکه گفتمان انقلابی و آرمان های بلندپروازانه و دست نیافتنی دارد. اینکه گفتمان انقلابی با عقلانیت بیگانه است. با محاسبات منطقی بیگانه است. این ها توجیهاتی بوده که در دهه های قبل جریان های تکنوکرات و اصلاحات در برابر انقلابی گری مطرح می کردند و انقلاب و انقلابی گری را تخطئه می کردند.
پس یک معنا درباره بازسازی انقلابی این است که بازسازی صورت بگیرد که معطوف به ارزش ها و غایات انقلابی باشد نه غیرانقلابی…
و البته عقلانی…
جمشیدی: «غیرعقلانی»، نسبتی است که آن ها می دهند. عمل انقلابی در ذات خودش غیرعقلانی نیست که بعد بخواهیم عقلانیت را به آن ضمیمه کنیم. این حرف متأثر از ادبیات علوم اجتماعی سکولار است. «پوپر» معتقد است انقلاب ها در ذات خودشان غیرعقلانی هستند. اینکه کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» که او نگاشته و سه ترجمه از آن در ایران انجام شده و جریان اصلاح طلب، سروش و حلقه کیان به آن دامن زده اند، این طور در افکار عمومی و حتی جامعه نخبگانی تثبیت کرده اند که انقلابی گری در سرشت خودش با عقلانیت بیگانه است، انقلابی گری هرج و مرج طلبی است. حرکت انقلابی عقلانیت را برنمی تابد. با اندیشه ورزی بیگانه است. در حالی که این نیست. این القاء ادبیات علوم اجتماعی سکولار است که مرتب تکرار می کنند. بستگی دارد به نوع آن ایدئولوژی که انقلاب را هدایت می کند.
ناظر به اینکه رهبر انقلاب بلافاصله گفتند «البته عقلانی و فکورانه» این نکته را مطرح کردم…
جمشیدی: بله ایشان هم ناظر به همین موضوع گفتند. چون می دانند که برخی ذهن ها آغشته به این عدم تلازم انقلابی گری از عقلانیت است، دارند تنبه می دهند که انقلابی گری که ما می گوییم به مفهوم مارکسیستی آن نیست. انقلابی گری که پوپر آن را نقد کرده نیست. انقلابی گری که در متن خودش عقلانیت را دارد. به خاطر همین در بیانیه گام دوم انقلاب در نیمه نخست درباره عصر انقلاب می گویند انقلاب از اخلاق و دایره انصاف خارج نشد. از کشته ها کشته نساخت، انقلاب با همه با عدل و انصاف رفتار کرد. یعنی نه فقط این انقلاب عقلانی بود بلکه اخلاقی هم بود. حالا نیاز نیست از بیرون، عقلانیت بیاوریم وارد انقلاب کنیم. مثل این است که بگوییم چون نقصی در دین وارد است ما مردمسالاری را بیاوریم از بیرون به دین سنجاق کنیم. نه، رهبر انقلاب گفتند در ترکیب مردمسالاری دینی، این موضوع از متن دین جوشیده نه اینکه یکی از سنت برآمده، یکی دیگر از عالم تجدد و بعد این ها را به هم ضمیمه کنیم.
یا جایی که می فرمایند نظریه نظام انقلابی، چرا این را می گویند؟ چون در ادبیات علوم اجتماعی یا باید رو به نظام آورد یا انقلاب. چون نظام نهاد اصلاحات تثبیت شده است. انقلاب به طور مرتب، شدن و تحول و پویایی است. یا نهضت را باید انتخاب کرد یا نهاد را. در علوم اجتماعی سکولار این انتخاب انتخاب قهری است. امّا در ادبیات انقلاب اسلامی اینطور نیست. نظریه نظام انقلابی یعنی ما انقلاب را در متن و بستر نظام می طلبیم و نظام محملی است برای تحقق شدن های انقلابی برخلاف چیزی که برخی گفتند که یا باید انقلاب اسلامی باشیم یا جمهوری اسلامی. رهبر انقلاب گفتند هم انقلاب هم نظام. پس ایشان پا را فراتر از این دوگانه های وارداتی و بیگانه با سنت فکری و فرهنگی ما نهادند و به خاطر همین، ترکیب های جدیدی را ساخته و پرداخته کردند.
امّا معنای دوم انقلابی گری. انقلابی گری یکبار به معنای غایت است یکبار هم انقلابی گری در روش هاست نه در اهداف. اهداف به صورت مطلق همیشه باید انقلابی باشد. نگاه رهبر انقلاب این است که هیچ زمانی نباید از اهداف انقلابی کنار بکشیم. اگر زمانی از اهداف انقلابی عقب کشیدیم یعنی انقلاب استحاله شده و به غیر انقلاب یا ضدانقلاب تبدیل شده است. امّا روش های انقلابی چطور است؟ این دیگر موقعیتی است. یعنی در پاره ای زمان ها شاید نرمش قهرمانانه نیاز باشد و در پاره ای از زمان ها هم تهاجم انقلابی نیاز باشد. همچنان که امام(ره) گفت هم صبر انقلابی خوب است هم خشم انقلابی.
انقلابی گری یکبار به معنای غایت است یکبار هم انقلابی گری در روش هاست نه در اهداف. اهداف به صورت مطلق همیشه باید انقلابی باشد. امّا روش های انقلابی چطور است؟ این دیگر موقعیتی است. یعنی در پاره ای زمان ها شاید نرمش قهرمانانه نیاز باشد و در پاره ای از زمان ها هم تهاجم انقلابی نیاز باشد.
یعنی انقلابی بودن هم متضمن صبر است هم تهاجم و خشم. اینجا خب در حوزه روش ها، مراد رهبر انقلاب از بازسازی انقلابی یک بازسازی بنیادی، ریشه ای و اساسی بوده است، نه بازسازی ترمیم گونه، اصلاحی، سطحی و نمادین. نه، تحولی هم که ایشان مطرح کردند یک تحول بنیادین بوده است. تعبیر خود ایشان است. تصریح کردند که مقصودم تغییرات سطحی نیست. منظورم اتفاقات رقیقِ نازل نیست.
باید واقعاً یک خانه تکانی اساسی انجام بشود. این معنای دوم بازسازی انقلابی است. چنانکه ایشان درمورد تحول در نظام آموزش و پرورش تصریح کردند که واقعاً باید تحول به معنای واقعی کلمه رخ دهد، یعنی نظام آموزشی زیر و رو شود، نه اینکه یک ظواهر و نمودهایی تغییر کنند و بنیان ها و ریشه ها پابرجا بمانند. نه، نظام آموزشی کشور باید تبدیل به «دیگری» بشود. اصلاً یکی از عرصه های بازسازی انقلابی همین نظام آموزشی است. یکی دیگر از عرصه های بازسازی انقلابی تحول در علوم انسانی اسلامی است که ایشان گفتند از طریق نقد علوم انسانی غربی نمی توان به علوم انسانی اسلامی رسید. چرا؟ چون نقد به معنای ایجاد روساخت های اسلامی بر زیرساخت های سکولار است. بنابراین می خواهیم از اساس یک بنیان متفاوت به اسم علوم انسانی اسلامی بیافرینیم. پس در چیزی با عنوان نظام آموزشی یا علوم انسانی ما به دنبال بازسازی انقلابی هستیم. بنابراین انقلابی گری یا در غایات است یا در روش ها. در غایات باید همیشه انقلابی بود، در روش ها گاهی وجود بیماری های مزمن باعث می شود که رویکردهای انقلابی و دفعی و پهن دامنه را انتخاب بکنیم.
چرا اساساً دولت مخاطب فرمان بازسازی انقلابی قرار گرفته و آن هم دولت سیزدهم. یعنی چه ظرفیتی در این دولت وجود دارد و چه مأموریتی برای این کار پیش رو دارد؟
جمشیدی: خب ما اصلاً یکی از ریشه های پدیدآمدن بیماری های مزمن را وجود کارگزاران و عاملان ناتوان و غرب اندیش دانستیم. بر این اساس روشن است که رهبری نمی تواند همان کارگزاران قبلی را مخاطب قرار دهند و از آن ها طلب تحول و بازسازی انقلابی کنند. چون این ها نه به این نگاه و رویکرد معتقدند و نه توان انجام آن را دارند و اگر رهبر انقلاب بیانیه گام دوم انقلاب را صادر کردند و در انتخاب هر کدام از بندهای هفت گانه گفتند چشم امید من در این حوزه ها به شما جوان هاست و بعد در سخنرانی اول خرداد ۹۸ تصریح کردند که زمینه سازی کنید برای استقرار دولت جوان حزب اللهی. به همین دلیل بود که نیاز بود چنین دولتی و چنین نیروهای حاکمیتی بر سر کار بیایند تا تبدیل بشود به عاملان بازسازی انقلابی و تحول انقلابی و تحقق گام دوم انقلاب. از عهده دیگران هم ساخته نبوده است. دیگران سقف توانایی هایشان آن بوده که کرده اند. بیش از این نمی توانستند یا نمی خواستند.
رهبر انقلاب تحول مدیریتی را طلب کردند و گفتند حاکمیت باید جوان بشود و این جوان شدن دولت و حاکمیت یک ضرورت است و البته نگفتند مطلق جوان، گفتند جوان مومن انقلابی یا حزب اللهی نه هر جوانی. یعنی جوانی که مسئولیت تاریخی خودش را بداند و بشناسد و نسبت به انجام آن تعهد داشته باشد. چنین جوان و نیروی حاکمیتی به صورت طبیعی می تواند مخاطب رهبر انقلاب باشد نه نیروهایی که مسبب وضع موجود هستند و نه نیروهایی که موجب کند شدن حرکت قطار انقلاب شده اند و نه نیروهایی که بیرون زدگی های ساختاری ایجاد کرده اند یا مشکلات ساختاری و پهن دامنه بوجود آورده اند. آن ها که بانیان وضع موجود هستند. گذار و انتقال انقلابی به واسطه نیروهای تحولخواه و انقلابی صورت می گیرد نه نیروهایی که خودشان را گره زده اند به وضع موجود و محافظه کارانه به وضع موجود نگاه می کنند و از هر تغییر و تحولی هراس و خوف به دل دارند. بنابراین علت اینکه رهبر انقلاب این دولت و نیروهای جدید را مورد خطاب قرار دادند، تناسب هویتی آن ها با بازسازی انقلابی است.
الزامات این بازسازی چیست؟
بازسازی انقلابی برنامه ای کلان و حیثیتی است
جمشیدی: طبیعتاً این برنامه یک برنامه بسیار کلان و البته حیثیتی است، چرا؟ چون نام انقلاب در پیشانی آن حک شده است. ایجاد خلل و ضعف و کاستی در آن می تواند به هویت انقلابی ما آسیب بزند. پس ما باید با چشم های باز و ذهنی فعال به عرصه این بازی تحولی نگاه کنیم و جزئیات آن را با دقت ملاحظه کنیم و از خطاها پیشگیری کنیم نه اینکه نسبت به خطاها منتقد باشیم، نه؛ باید نگاه پیشگیرانه داشته باشیم، چون فرصت آزمون و خطا نداریم. نباید منتظر باشیم خطایی واقع شود. بنابراین اولین ملاحظه و الزامی که به ذهن من می رسد این است که یک سلسله دیده بان و اهل رصد بیرونی وجود داشته باشند که لحظه به لحظه ببینند چه اتفاقی می افتد. فکر کنم این را که بگویم ذهن شما به سخنرانی یکم خرداد ۹۸ رهبر انقلاب می رود که فرمودند ما نیاز به حلقه های میانی داریم که اتاق فرمان باشند، بنگرند، رصد بکنند و یک فضای متمرکز که این دوره انتقالی را تدبیر کند. گفتند البته این نه وظیفه دولت است نه رهبری؛ نیروهایی از خود مردم و خواص و نخبگان باید این کار را بکنند. یعنی مبادا قطار تحولی را روشن کنیم و به دست قطاربان و راننده بسپاریم و با او خداحافظی کنیم، نه، نیاز به مراقبه دائمی و نیاز به شب بیداری دارد. چون در لحظه حساس تاریخی قرار داریم و کم ترین اشتباهات بزرگ ترین اشتباهات وانمود می شود و پیامدهای کنترل ناپذیر دارد.
ایجاد خلل و ضعف و کاستی در آن می تواند به هویت انقلابی ما آسیب بزند. پس ما باید با چشم های باز و ذهنی فعال به عرصه این بازی تحولی نگاه کنیم و جزئیات آن را با دقت ملاحظه کنیم و از خطاها پیشگیری کنیم نه اینکه نسبت به خطاها منتقد باشیم، نه؛ باید نگاه پیشگیرانه داشته باشیم، چون فرصت آزمون و خطا نداریم. نباید منتظر باشیم خطایی واقع شود.
ملاحظه دوم که رهبر انقلاب هم اشاره کردند، درهم تنیدگی بازسازی انقلابی با عنصر عقلانیت است. نباید طوری کار بشود که این تصور در برخی اذهان شکل بگیرد که منظور از بازسازی انقلابی حرکات بی حساب و کتاب و بی پروا و احساسی است. هر نوع نسنجیده کاری و هر نو عدم همه جانبه نگری موجب می شود که برنامه بازسازی انقلابی به جای اینکه به عنوان یک ایده نجات بخش در نظر گرفته شود در صندلی متهم نشانده شود. بنابراین بله، ما می خواهیم کار اساسی بکنیم، اما عاقلانه و فکورانه. عاقلانه به این معنی است که متکی بر ظرفیت ها باشد، با نگاه به آینده باشد، با ملاحظه همه اضلاع و جوانب و پیامدهای مثبت و منفی باشد و بر اساس یک نقشه راه باشد. عمل انقلابی، تلازمی با هیجان زدگی و احساس مداری و اسارت در قفس تنگ شور نیست. نه، حتی برنامه انقلابی هم می تواند، بلکه باید مبتنی بر یک سلسله اندیشه ورزی ها و هیئت های اندیشه ورز باشد و حتماً باید طراحی بشود.
نباید حرکت های عادی و روزمره به اسم بازسازی انقلابی وانمود شود
یک لازمه دیگر این است که حرکت های عادی و روزمره به اسم بازسازی انقلابی وانمود و بازنمایی نشود. یعنی کسانی شعار بازسازی انقلابی را بدهند امّا کرده هایشان نشان بدهد چیزی فراتر از همان کارهای اداری بروکراتیک انجام نمی دهند، بلکه فقط نام تغییر کرده است. این یعنی یک روایت تقلیل گرایانه و اقلی از بازسازی انقلابی.
یک الزام دیگر که در فرمایش رهبر انقلاب هم بود این است که هرچند بازسازی انقلابی کاری است پهن دامنه و بنیادی، اما نباید مردم را به آینده های بسیار دور از دسترس ارجاع داد. یعنی نباید این طور باشد که به مردم وعده داد که امیدهای او در دهه های بعد خواهند رویید. نه، حتماً برنامه های کوتاه مدت و میان مدت هم نیاز است. یعنی نباید تأخیر صورت بگیرد. بله، کار بنیادین، زمان می طلبد امّا زمان بر و دیریاب بودن آن نباید منجر به این بشود که مقاطع زمانی بسیار پهن دامنه طراحی شود و این تصور در ذهن مردم شکل بگیرد که در کوتاه مدت و میان مدت این شعارها و ایده ها هیچ تأثیری در زنگی آن ها نخواهد داشت. این هم یک روایت حداکثری غلط است. یعنی بازسازی انقلابی را به بلندمدت ارجاع دادن و دادن وعده هایی که از حوصله زمانی مردم خارج است. برای اکنون مردم هم باید فکری کرد.
این نکته را هم بگویم که برخی دوستان یادداشت و مطلب نوشته اند و بازسازی انقلابی را تقلیل داده اند به بازسازی نهادی. یعنی نهادهایی که موازی کاری می کنند کنار نهاده شوند و چیزهایی از این قبیل…
یعنی کارهای ضربتی و مقطعی …
جمشیدی: و صوری و شکلی. کارهایی که هیچ بُعد محتوایی و فراتر از نهادهای موجود ندارد. یعنی برخی افراد یک ذهنیت وزارتخانه ای و دیوان سالارانه دارند و تصور می کنند ساختار عبارت است از نهاد ها، و بازسازی ساختاری یعنی تداخل ها و موازی کاری ها را برچیدن و ساختارهای اضافه را کنار نهادن. کل برنامه بازسازی انقلابی را فروکاهیده اند به همین مسائل. در حالی که اصل بازسازی انقلابی یعنی حرکت به سمت آرمان های انقلابی با سازوکارهای انقلابی. یعنی هم روش های انقلابی هم غایات انقلابی، و دامنه آن فقط حاکمیت را در نظر نمی گیرد که ما آن را به نهادها منحصر کنیم…
بخشی از این بازسازی هم ممکن است همان نهادها باشد…
جمشیدی: بله، امّا منحصر کردن به آن خطاست. روایت اقلی خطاست. بله، ممکن است برخی نهادها دچار این آفات هم شده باشند، امّا اینکه تصور کنیم همین است، درست نیست.
به نظر شما آیا نیاز نیست در دولت قسمت و یا نهاد خاصی مأمور بشود و پالایش لحظه ای این مأموریت مهم، یعنی بازسازی انقلابی را انجام دهد؟
مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری باید تحول یابد
جمشیدی: یک پاسخ این است که به طور طبیعی مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری به عنوان قوه عاقله دولت باید چنین وظیفه ای بر عهده داشته باشد امّا در هیچ دولتی این نهاد چنین نقشی را ایفا نکرده است و سکانداری و پرچمداری نکرده است. قدرت، یا در دولت پخش بوده یا در بیرون دولت و در دست حلقه ها و محافل غیر رسمی بوده است. یک قوه عاقله مشخص و ساختاریافته ای در میان نبوده است. این یک نقص بسیار جدی است. از جمله چرخش هایی که در این دولت باید اتفاق بیفتد همین است. یعنی ما نیاز به قوه عاقله رصدگر و هدایت گر داریم. اولاً باید هدایتگر باشد. رهبر انقلاب گفتند این سخنان من، توصیه است، شما از دل این ها باید برنامه عملیاتی طراحی کنید. چه کسانی می خواهند این ها را به عنوان برنامه های درهم تنیده طراحی کنند و آینده شناسی کنند. وزارتخانه ها که از هم جدا هستند. آن قوه عاقله عالی باید بنشیند و این ها را درهم بتند و یکپارچه کند و افق های بلند را طراحی کند. برای این کار شاید نیاز باشد که مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری به یک تحول نیاز داشته باشد و از آن حالت بروکراتیک خارج بشود. چون به نهادی بی خاصیت و ختنثی تبدیل شده است که اثری ندارد. از غربی ها یاد گرفته ایم که اتاق راهبردی هم نیاز است، امّا آیا اثرگذاری هم دارد؟ نه.
حالا سؤال این است که آیا این قوه عاقله فقط باید در دولت باشد؟ اگر کار فقط در دولت باشد شاید بشود پذیرفت. امّا منظور ما از بازسازی انقلابی، کل حاکمیت است
حالا سؤال این است که آیا این قوه عاقله فقط باید در دولت باشد؟ اگر کار فقط در دولت باشد شاید بشود پذیرفت. امّا منظور ما از بازسازی انقلابی، کل حاکمیت است و منحصر بودن در دولت خطاست چون اولاً بقیه نهادها را در برنمی گیرد، ثانیاً حتی جامعه را باید دربر گیرد. ثالثاً دولت خود را از درون می بیند، پس آن نخبگان و خواص که رهبری از آن ها به عنوان حلقه های میانی تعبیر کردند و رصد و هدایتگری و نقادی را از آن ها خواستند چه نقشی باید داشته باشند؟ یعنی ما نیاز به یک طراحی های غیررسمی هم داریم. یعنی جریان متفکر انقلابی که می اندیشد و عقل راهبردی دارد، مثلاً امثال علامه مصباح که رحلت کردند و افراد تراز دوم مثل آقایان رحیم پور و کچوییان به عنوان عقبه های تئوریک و قوای عاقله نظام که غیررسمی هستند و دولتی هم نیستند بایستی طراحی کنند و نظارت کنند و مشورت بدهند. افرادی که ملاحظات درون حاکمیتی ندارند و بی پروا می توانند اظهارنظر کنند. این هم سطح سوم.
انتهای پیام/