چرا قهرمانی حسن یزدانی قهرمانی تک تک ماست؟

به گزارش ورزش سه ، المپیک توکیو حسرت بزرگی برای ما داشت. آن روزِ گرمِ تابستانی، در فینال وزن ۸۶ کیلوگرم، ما به دیوید تیلورِ امریکایی باختیم. این یک باختِ ساده در رقابتی برای کسب مهمترین مدال ورزشی یعنی المپیک نبود؛ این کُشتی ورآی المپیک و ورآی هر رقابتِ ورزشی بود. حسین یزدانی از تیلورِ امریکایی پیش بود، اما باز هم در ثانیه‌های آخر و با فرصت طلبیِ تیلور کُشتی را باخت.

المپیک توکیو با آن شکست برای ما تمام شد. بدون تعارف بگویم که حتی مدال‌های طلای کُشتی فرنگی هم نتوانست زخم عمیق‌مان را مرحمی باشد.

اکنون اما حدود دو ماه از آن شکست گذشته است و دیشب ما انتقام گرفتیم. انتقامی شیرین در وسط تُشکِ کُشتی و در قلب اروپا.

 

حسن یزدانی برای همه‌ی ما ایرانیان فقط یک ورزشکار نیست. او پهلوانی است که با پیروزی‌اش بند بندِ وجودمان به رقص و شادی در می‌آید. او فقط یک نماینده از ورزش ایران نیست، او خودِ ماست که وسط کُشتی برای حقش می‌جنگد.

یزدانی نابغه‌ای است که نامش باید برای همیشه در ورزش جهان ثبت شود؛ اما برای رسیدن به چنین جایگاهی، باید مدال هم داشت، باید قهرمان هم شد.

دیوید تیلور اما سدِ بزرگی بر این رویا بود. سه بار در سه رقابت‌های مختلف و البته مهم، حسن را شکست داد تا تمام وجودمان سرشار از استرس شود. پس از شکست در فینال توکیو، هر کدام از ما ایرانیان شاید بارها و بارها از خودمان پرسیدیم که یعنی تمام شد! تیلور رویایمان را به باد خواهد داد!

 

امریکا رویاها و فرصت‌های زیادی را از ما گرفته است. هر روز با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کنیم که بیشترشان حاصل سیاست‌های امریکا است. گرانی و تورم و مشکلات اقتصادی این سال‌ها، جملگی حاصل اختلاف‌مان با همین امریکاست. سزاوار نیست که حالا هم یک امریکایی رویایمان را در تُشک کُشتی بر باد بدهد.

همه منتظر بودیم که مسابقات جهانی نروژ آغاز شود. پیش از مسابقات استرس این را هم داشتیم که مبادا تیلور اَدا در بیاورد و به مسابقات جهانی نیاید. آخر می‌دانید؛ قهرمانی جهان بدون غلبه بر دیوید تیلور مزه نمی‌داد؛ اصلا شکستِ تیلور است که حالمان را جا می‌آورد نه قهرمانی جهان.

خوشبختانه کُشتی گیرِ امریکایی جاه طلب‌تر از این حرف‌ها بود که بخواهد اَدا دربیاورد. ما اما استرس آمدنش به مسابقات جهانی را هم کِشیدیم.

خبر آمد که تیلور به نروژ می‌آید. با کُری‌خوانی هم آمد. سودای قهرمانی جهان را در سرداشت. سودایِ شکست یزدانی برای چهارمین بار…بیایید با خودمان رو راست باشیم؛  دیوید تیلور به شدت ترسناک بود؛ حتی اگر اسطوره‌ی ما حسن یزدانی باشد.

رقابت‌های قهرمانی جهان در اسلو نروژ شروع شد. یزدانی در یک سوی جدول و دیوید تیلور در آن سوی جدول. همه را یکی یکی بُردند تا به فینال برسند.

 

فینال اما دنیای دیگری داشت. کُشتی با این رقابت است که در جهان ورزش جانِ تازه‌ای گرفته است.

این رقابت از هر چیزی برای ما مهمتر بود. چه اهمیتی دارد که در همان ساعاتِ نزدیک به فینال ۸۶ کیلوگرمِ کُشتی جهان، منچسترسیتی و لیورپول در آنفیلد مساوی شدند؛ حتی اگر بازی چهار گل هم داشته باشد. بازی را دیدیم البته؛ اما اهمیتش در برابرِ مبارزه‌ی حسن و دیوید به مانند قطره‌ای در مقابل یک اقیانوس بود.

فینالِ جام جهانی فوتسال هم حوصله‌مان را سر برده بود. دیدار جذابی بود، اما ما منتظر دیدنِ مبارزه‌ای واقعی بودیم. مبارزه‌ای به وسعتِ تمام ورزشِ جهان. ۶ دقیقه از زمین و زمان فارغ شدیم. ۶ دقیقه با هر قوس، با هر پیش‌انداز و با هر زیری که گرفته شد، مُردیم و زنده شدیم.

سه دقیقه اول باز هم مثل کُشتی‌های قبل، حسن یزدانی برنده بود. او دو بار حریفش را از تُشک خارج کرد و دو امتیاز گرفت. این دو امتیاز ما را بیشتر نگران کرد. چون همه چیز مثل قبل بود. ما در توکیو هم از تیلور جلو بودیم و در ثانیه‌های پایانی اسیر زرنگی و هوشیاریِ تیلور شدیم.

 

وقت دوم مبارزه آغاز شد. تیلور با توپ پر به تُشک آمده بود؛ دست‌هایش سخت کار می‌کرد. حسن اما اسیر دست‌های سنگینِ تیلور نشد و با یک زیرگیری دو امتیاز دیگر گرفت. تیلور باز هم اقدام به زیرگیری کرد، حسن اما این بار اسیر او شد و دو امتیاز از دست داد.

حالا ۵۸ ثانیه به پایان کُشتی مانده است و ما نگرانیم که مبادا باز هم اسیر این تیلور شویم. یزدانی اما با اقتدار کُشتی را کنترل می‌کند. در ثانیه‌های پایانی حسن یزدانی در یک ضدحمله باز هم تیلور را خاک می‌کند. حالا ۶ بر ۲ پیش است و زمان مبارزه تمام شده و ما در آسمان‌ها سیر می‌کنیم.

حسن از اعماقِ وجودش فریاد می‌کشد و شاید ما هم شادترین مردمانِ جهان هستیم.طلسم می‌شکند و یزدانی بر آقای تیلور غلبه می‌کند. ما هم در خانه‌هایمان با همان شدتی که حسن روی تُشک فریاد شوق برآورد، فریاد زدیم. ما هم چشم‌مان پر از اشک شد و البته چه اشک‌ها که بر گونه‌ها سرایز شد.حالا برای ما همه چیز باز هم آغاز شده است. رویا ادامه دارد و با حسن یزدانی سرمستِ این پیروزیِ بزرگ، شاد خواهیم بود.

فردا و فرداهای بسیاری را با اندیشیدن به این پیروزی سر خواهیم کرد.رویایِ نابغه برایمان ادامه خواهد داشت…

چو شیری سوی جنگ آید دل او چون نهنگ آید   /     بجز خود هیچ نگذارد و با خود نیز بستیزد

 

نویسنده: یاسر یگانه

رویای داشتنِ بزرگترین کُشتی‌گیر تاریخ برای ما ایرانیان چیز خیلی عجیبی نیست، رویایی که شاید با حسن یزدانی بشود آن را واقعی کرد.