امواج شبهه| چگونه مخاطب را خسته کنیم؟/ فروپاشی حاکمیت بدون خون و خونریزی!
خبرگزاری فارس- گروه رسانه: برنامه «امواج شبهه» با موضوع بررسی ماهیت رسانه های معاند فارسی زبان پرداخت و به طور مشخص «جهاد تبیینی در حوزه رسانه و تهاجمات علیه انقلاب اسلامی با تأکید بر علوم شناختی در روش های نوین طراحی نبردهای نوع چهارم» به روی آنتن رادیو گفت و گو رفت. در این برنامه که به همت خبرگزاری فارس و رادیو گفت وگو برگزار می شود، داود فریدپور کارشناس مجری، علیرضا داودی کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی، مرتضی چشمه نور مدرس و پژوهشگر رسانه و محمدحسین قربانی پژوهشگر نظریه جنگ ترکیبی و شناختی به گفتوگو و مباحثه پرداختند.
** امروزه علوم شناختی کاربردهای بسیار متفاوتی دارند. بحث علوم شناختی و نبردهای نسل چهارم، علاوه بر جذابیت به یکی از موضوعات مهم محافل علمی و به ویژه رسانه ای تبدیل شده است. حتما مخاطب ما منتظر دریافت تعریفی از علوم شناختی است. تعریف شما از علوم شناختی چیست؟
قربانی: قاعدتا علوم شناختی همان طورکه از نامش مشخص است روی ذهن و افکار کار می کند و طی سالیان گذشته در شاخه های مختلفی هم مطرح شده است؛ آموزش، درمان و پزشکی، تجارت، آکادمی و دانشگاه، روانشناسی جنایی و … اما مهم ترین کلیدواژه مرتبط با این علوم، جنگ شناختی است. به نظر من علوم شناختی یک شاخه بین رشته ای است و از رشته های دیگری مثل فلسفه، شخصیت شناسی و حتی ریاضیات نشأت می گیرد و به نوعی جریان سازی می کند و مسیری را شکل می دهد.
** یعنی می توان گفت که همه هم و غم علوم شناختی برای تحت تأثیر قرار دادن اذهان است و قصد مدیریت ذهن را دارد؟
قربانی: اگر بخواهیم درباره مدیریت ذهن صحبت کنیم باید روی فرایندهای علوم شناختی بحث کنیم که به یک محیط جدید تغییر شکل پیدا می کند که ما آن را جنگ شناختی می نامیم و این جنگ شناختی سیطره ای را ایجاد می کند که علوم شناختی از آن محیط جدید تبعیت می کند. یک نکته مهم این است که ما اینجا اصطلاح محیط را مطرح می کنیم و سرزمین و قلمرو را برای آن تعریف نمی کنیم. برای اینکه حد و مرزی نداریم، شاید ابزارهایی برای کنترل و محدودسازی موقت باشد اما ما برایش محیط را به کار می بریم.
داودی: اگر علم را به مثابه دانش و دانش را جزئی از یافته های استدلالی، استنباطی و استدراجی بدانیم، قاعدتا ما داریم با مفاهیمی صحبت می کنیم که قابلیت پیش بینی ندارند چون علم قابلیت پیش بینی ندارد. اما علوم شناختی قابلیت ساختن سازه هایی که قابلیت پیشبینی آینده را دارند را فراهم می کنند. پس علوم شناختی مسیر و فرایندهایی را فراهم می سازد که در آن فرایندها فراورده های مختلف امنیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و … را طراحی می کند که آن فراورده ها تبدیل به دانش، بینش، روش و منش می شود که در سایر علوم وجود دارد. مثل روانشناسی، جامعه شناسی، هنر، منطق، فلسفه و … پس علوم شناختی چون آمده است مسیر درک و استنباط منطقی را در پارادایم های موضوعی، در حد فاصل انسان ثابت تا انسان مهاجم و به تعبیری مسیر صلح تا جنگ، شکل دهد که عمدتا متمرکز بر طراحی های نبرد است؛ یعنی ایجاد حالت ژله ای نه صلح و نه جنگ و به عبارتی بهتر هم صلح و هم جنگ؛ در این وضعیت خوف و رجا، استنباط ها، استدلال ها و دریافت های هر کدام از ژنوم های دو طرف معادله دقیق تر، سریع تر و به هنگام تر و عملیاتی تر باشد پیروز خواهد شد.
علوم شناختی به دو اتفاق منتج می شود: یک اینکه شما طرف بازنده نباشید ، دو اینکه برنده شوید. برای اینکه چگونه طرف بازنده یک ماجرا نباشید، بالغ بر حداقل ۲۷۰ تکنیک در این حوزه وجود دارد و اینکه چگونه برنده شوید به ۱۰ تکنیک خلاصه شده است. پس علوم شناختی یعنی مجموع روش ها ، بینش ها و دانش ها جهت کمک به یک درک فراتر از درک طرف مقابل.
** مرز علوم شناختی با نبرد شناختی کجاست؟
داودی: علاوه بر جنگ و صلح یک حالت سوم هم هست، ظاهرا صلح برقرار است اما در باطن تخاصم هست. قبل از اینکه تخاصم به مرحله پنجه کشیدن منجر شود نبرد نامیده می شود که مرحله آماده باش کامل است اما هنوز به میدان مخاصمه کشیده نشده است. علوم شناختی مهم ترین تمرکزش بر این است که چگونه کمک کند این صلح به جنگ تبدیل نشود و چگونه شما را در حالت هم جنگ و هم صلح نگه دارد. وضعیت آلمان غربی و شرقی در جنگ سرد مصداق بارز این مفهوم است.
** در این میان رسانه چه نقشی دارد؟
داودی: باید تأکید کرد که اختصاصا و انحصارا حوزه نبرد از آنِ رسانه است، رسانه دقیقا وسط ایستاده و مدل رفتار آمریکایی ها این گونه است که هر جا لشکرکشی می کنند، صد در صد توان را با خودشان می برند اما فقط ۱۰ درصد را استفاده می کنند چون می توانند فضای شکننده ای را برای طرف مقابل ایجاد کند. ایجاد این فضا، کار رسانه است.
** با توجه به اینکه جنگ شناختی، نبردی است برای پیروز شدن، پس می توانیم این گونه تعبیر کنیم که دو طرفه است؟ کاربردهایی که ما می توانیم در مقابل دشمن داشته باشیم و هم دشمن در مقابل ما! آیا این تعبیر درست است؟
قربانی: رسانه کارکردهای مختلفی دارد، از کارکردهای خبری و اطلاع رسانی گرفته تا تفریحی و … اما رسانه ها در دهه های اخیر به ویژه دهه چهارم و پنجم انقلاب از یک هوشمندی در استفاده از علوم شناختی استفاده کرده اند تا بتوانند مخاطب را به سمت هدفی اقناع کنند. پیام های رسانه ای به شکلی هستند که روی خودآگاه مخاطب تأثیر می گذارد و مخاطب متوجه می شود که رسانه او را به چه موضوعی ترغیب یا ازآن منع می کند. اما علوم شناختی مجموعه فرایندی است که روی ناخودآگاه مخاطب تأثیر می گذارد. یعنی مخاطب متوجه نمی شود چطور مغلوب یک محتوا می شود. بحث پدافندی در این زمینه این است که چگونه مخاطب، هوشمند باشد تا تحت تأثیر قرار نگیرد.
** اصطلاح دیگری که به آن می پردازیم «نبردهای نسل چهارم» است. تعریف این نوع نبردها چیست و از چه نوع نبردهایی به عنوان نسل چهارم یاد می کنیم؟
قربانی: اصطلاح نبرد، بسیار گسترده است و موضوعات مختلفی را در بر می گیرد. اما به طور کلی نبرد را مترادف با جنگ می شناسیم. با این حال واقعیت این است که امروزه دیگر اصطلاح جنگ حتی در محافل نظامی و سیاسی زیرسوال رفته است. چرا که بسیاری معتقدند که ما دیگر جنگ نخواهیم داشت و به جای آن درگیری و مناقشه مطرح است. درگیری پر شدت و درگیری کم شدت داریم و شاید بتوانیم بگوییم که جنگ شناختی هم اینها را پوشش می دهد. بر این اساس ما می توانیم نبردها را به چهار دسته نسل اول، دوم، سوم و چهارم تقسیم بندی کنیم. تحقیقات بنده نشان می دهد که در نسل اول، جنگ های متعارف و کلاسیک را داشتیم که دو نیرو در مقابل هم قرار می گرفتند و کنش ها و واکنش ها شکل می گرفت. نسل دوم هم جنگ نامتقارن یا ناه متراز است که دو جبهه با ساختارهای مختلف و یکی ضعیف تر و دیگری قوی تر رو در روی هم می ایستند، مثل جنگ یمن، حمله آمریکا علیه عراق و افغانستان و … در نسل سوم، جنگ ها انقلاب محور هستند، یعنی جنگ داخلی و شورش توسط نیروهای غیردولتی انجام می شود. مثال بارز برای جنگ های نسل سوم، فعالیت های داعش یا طالبان است که البته طالبان به مرور زمان تبدیل به حاکمیت شد.
وقتی ما بر حوزه جنگ شناختی متمرکز می شویم می بینیم که مجموعه اقداماتی باعث می شود که به مرور زمان یک بازیگر غیردولتی که در گذشته تروریست نامیده می شد توانمندی هایی بیابد که موجب رسمیت یافتن آن شود. نسل چهارم، جنگ هایی هستند که در قالب هیبرید شناخته می شوند، این جنگ از نگاه آمریکایی ها ترکیبی است، از نگاه روس ها غیرخطی است و از نگاه چینی ها نامحدود یا فناورانه محور است.
اما به طور کلی نبردهای نسل چهارم از ابزارهای تلفیق شده مثل دیپلماسی، سیاست، نیروی نظامی، فرهنگ، تمدن و امثال اینها در قالب ها و پازل های مختلف استفاده می کنند و جریانی را ایجاد می کنند که بازیگر در آنجا نقش آفرینی می کند، این بازیگر می تواند دولتی یا غیردولتی باشد. بسیاری از عملکردهای داعش در عراق و سوریه عملکردهایی هستند که از جنگ شناختی تبعیت می کنند، مثل ترساندن و ایجاد ارعاب که باعث تفهیم شکست به طرف مقابل می شد. این مصداق یک بازیگر غیردولتی بود. درباره جنگ ترکیبی دولتی هم می توان به تهاجم روسیه به اوکراین اشاره کرد.
داودی: اگر بخواهیم این موضوع را در فضای رسانه و به ویژه در ایران بررسی کنیم، می توانیم از جنگ تحمیلی هشت ساله به عنوان مصداق جنگ های نسل اول یاد کنیم که رسانه های معاند فارسی در آن زمان نیز در آن فضا فعالیت می کردند. شبکه هایی مثل رادیو بغداد، رادیو مسکو، ان آی تی وی، تپش و …
** رادیو اسرائیل را هم می توان در این دسته قرار داد؟
داودی: به نظر من نه! رادیو اسرائیل را به خاطر اعوجاج غیرحرفه ای و نوعی خنگی خاص در تبدیل کردنش به فرمول لااقل در غرب آسیا در هیچ یک از این فضاها قرار نمی دهیم. رسانه های فارسی زبان در حوزه نبردهای نسل یک در دهه های ۶۰ و ۷۰ بسیار مستقیم و عریان حرف می زدند و عمدتا نیز اصناف و اقشار را مخاطب قرار می دادند. چون هنوز یک پارادایم مدنی جدی برای سازماندهی در ایران شکل نگرفته بود. در نبردهای نسل دوم، رسانه ها دچار یک دگردیسی شدند و اقشار و اصناف را تبدیل به طبقات اجتماعی- سیاسی با کارکردهای امنیتی و سیاسی کردند. در دهه ۷۰ صنف معلم ها، رانندگان کامیون و … جدا بودند اما در دهه ۸۰ این اقشار متصل به هم شدند. در این مرحله رسانه ها به طور مستقیم حرف خود را توی صورت مخاطب نمی زدند بلکه با طراحی اقمار انتقال پیام، حرف خودشان را منتقل می کردند. در نبردهای نوع دوم در دهه ۸۰ رسانه های نسل جدید شکل می گیرد، مثلا در کنار رادیو فارسی بی بی سی، وبلاگ فارسی بی بی سی و سایت آن هم تأسیس می شود و فیس بوک هم مورد استفاده قرار می گیرد. در نبردهای نوع دوم، اصناف و اقشار برای این تبدیل به طبقات اجتماعی شدند تا بتوانند کنترلرهای اجتماعی در ایران را به دست بگیرند. کجا خودش را نشان می داد؟ حوزه مد. وقتی در حوزه مد و مدلینگ وارد شوید این را درک می کنید. در نبردهای نوع سوم دو اتفاق بسیار جدی رخ می دهد، اول اینکه رسانه ها دیگر در ساحت موازی حرکت نمی کنند بلکه در ساحت عمق نفوذ طراحی می شوند، برای همین هم هست که شما دیدید رادیوهایی مثل بی بی سی و صدای آمریکا به شبکه تلویزیونی تبدیل شدند و شکل های مختلف برنامه ها در آنها طراحی می شود. در نسل سوم، رسانه ها در نوع نبردشان، فرمول، مدیوم، تراز، قاب و محیط شان تغییر می کند. در نوع چهارم ما دیگر با قشر و صنف و طبقه کار نداریم بلکه بلوک های مختلف اجتماعی، سیاسی، امنیتی شکل می گیرد و در هر بلوک تعدادی طبقه و در هر طبقه تعدادی صنف و قشر. به همین دلیل هم ناگهان مسئله زنان تبدیل به یک موضوع نبرد جدی داخلی فی ما بین رسانه و میدان می شود، پس این یک پارادایم است که حتی در افغانستان هم مطرح می شود؛ مثل وقتی که اینترنشنال افغانستانی ساماندهی و سازماندهی زنان و دختران برای شورش را طراحی می کند. در نبرد نسل اول محور فعالیت عملیات روانی است چون نتیجه محور بود. به همین دلیل هم در دهه ۶۰ تجمعات جدی دیده نمی شود. در نسل دوم از علوم مدیریت برداشت روی برداشت ها کار می کند و با نتایج کار ندارد. اما در نسل سوم و چهارم فقط مسیر طراحی می شود. به همین دلیل هم علوم شناختی به میان می آید، در این مرحله علوم شناختی، تکامل یافته همه ساحات روانی و برداشتی است. در این حوزه مسیر و فراورده ها جای نتیجه را می گیرد. فقط کافی است قضایای کوی دانشگاه در سال ۷۸، اتفاقات فتنه در سال ۸۸ و رویدادهای سال های ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۰ را مقایسه کنید؛ می بینید دقیقا پارادایم های نوع نبرد در هر یک از این مقاطع مستتر است. ما در حوزه نبردهای نسل چهارم با یک فرایند و فراز بسیار جدی مواجه هستیم که هدفش خسته کردن حوصله مخاطب و فشارهای نقطه به نقطه بر حاکمیت است برای اینکه حاکمیت از پذیرش خودش مأیوس و مخاطب از حاکمیت خسته و بدون هیچ خون و خون ریزی فروپاشی صورت گیرد!
** همانطور که آقای قربانی مسئله نسل های چهارگانه نبرد را در حوزه نظامی بررسی کرد، آقای داودی شما هم از نظر کارکردها و فرایندهای رسانه ای به این مسئله پرداختید، نقطه تلاقی اینها کجاست؟
داودی: آنجاست که رسانه عامل ایجاد جنگ می شود یا جلوی یک جنگ را بگیرد، محل تلاقی است. مثال بارز، بعد از زدن پایگاه عین الاسد یا هدف قرار گرفتن پهپاد گلوبال هالس توسط نیروهای دفاعی ایران، فشار رسانه ای به گونه ای است که آمریکا امکان جنگ صد در صد را پیدا نمی کند و مسئله در همان مرحله نبرد باقی می ماند. چون شاید ورود به جنگ در اختیار یک طرف باشد اما خروج از آن لزوما در اختیارش نخواهد بود. اما در حوزه رسانه، ورود و خروج همواره در اختیار طرفین است. پس دولت ها در نسل چهارم ترجیح می دهند وارد منازعاتی شوند که حدود و ثغورش مشخص باشد.
** مهم ترین روش ها و فن های به کار رفته در نبردهای نسل چهارم چیست؟
چشمه نور: با توجه به اینکه در دهه پنجم انقلاب به سر می بریم، لازم است یک مرور کنیم که در هر مرحله اتفاقات چگونه رخ داد و چه روش ها و رسانه هایی غالب بودند. همان طور که اشاره شد، در دهه اول انقلاب مردم در شرایط انقلابی و جنگ بودند و سرمایه وحدت ملی قوی و دسترسی به رسانه ها بسیار محدود بود و تعداد معدودی رسانه معاند فعال بودند و ارتباط یک سویه و تأثیرگذاری ساده بود. رسانه هر چه به مخاطب دیکته می کرد پذیرفته می شد. در دهه دوم که دهه ۷۰ بود تغییراتی رخ داد مثل سازندگی، ظهور نسل جدید، فضای اجتماعی و فرهنگی بازتر و … کم کم شبکه های ماهواره ای شکل گرفتند و ارتباطات تصویری شد.
یک سری شبکه های سلطنت طلب ظهور کردند که با خودشان هم تقابل داشتند. در دهه سوم یعنی دهه ۸۰ اینترنت فراگیر شد. مسئله فرار مغزها شکل گرفت، فشارها و تحریم ها افزایش یافت. در این دوران شبکه های ماهواره ای در کنار برنامه های خبری به سمت سرگرمی هم رفتند. وقتی شبکه های ماهواره ای با رویکرد خبری مستقیم و رویکرد تخریبی فعالیت می کردند ما جبهه می گرفتیم. اما وقتی این شبکه ها در حوزه سرگرمی ورود کردند به صورت آرام، غیرمستقیم و نرم پیام های خود را به ناخودآگاه مخاطب منتقل کردند و ذهن مردم برای دهه بعد که دهه ۹۰ بود، آماده شد. در دهه چهارم اتفاقات تازه ای افتاد که در حوزه جنگ شناختی قابل تأمل است؛ همه گیری شبکه های اجتماعی و گوشی های تلفن همراه هوشمند شرایط متفاوتی را رقم زد.
برای همین هر کسی یک رسانه در اختیار داشت و به راحتی می توانست کم و کاستی ها را در هر زمان و هر مکان منعکس کند. به تدریج مطالبه گری مردم افزایش یافت و بیشتر با کلید واژه قیاس رخ می داد. رسانه های آن طرف هم فکت هایی را می آوردند تا مردم در مقام قیاس قرار بگیرند. رسانه ها از روش های علوم شناختی به این ترتیب استفاده بردند که فکت ها را ارائه می کردند اما ریل گذاری ذهن مخاطب را به سمت هدف مدنظرشان انجام دادند. هر چقدر هم جلوتر رفتیم، این فرایند در مخاطب پذیری هوشمندانه تر و هدفمندتر شد. از حوزه وایبر و تلگرام که بگذریم که در بحث شبکه هایی مثل آمد نیوز خیلی تأثیرگذار بودند، الان در دهه پنجم شاهد کاهش حجم شبکه های اجتماعی و ماهواره ای هستیم و حالت کمی به حالت کیفی تبدیل شده است.
داودی: در تکمیل این صحبت ها یک مثال عرض کنم، به تازگی حدود چهارهزار قطعه ویدئو را که در مراکز مختلفی در ایران تولید شده بود را دیدیم. خیلی جالب بود وقتی صحبت از نبردهای نسل چهارم می کنیم یعنی تغییرات به زیر زمین و نزدیک جبه منتقل شده است، در حالی که ما الان خیلی وقت ها تغییرات را روی فضا دنبال می کنیم! یک سوم از این ویدئوها به طور کامل، برگرفته از متد رسانه ای خارج از ایران و بومی سازی شده توسط آدم هایی است که نه سواد آکادمیک دارند و نه دوره دیده اند و آدم های عادی هستند. اما سوال این است که چگونه افرادی که نه سواد دارند و نه دوره دیده اند توانسته اند چنین تکنیک هایی را به کار ببرند؟ این اتفاق در همان بلوک هایی رخ می دهد که عرض کردم، در آن میدان یک نفر حکم یک رسانه را پیدا می کند که با یک دستگاه عریض و طویل رسانه ای هماوردی می کند. مثل آمدنیوز، هم آموزش نظامی می داد، هم آموزش ضدامنیتی می داد، هم آموزش اجتماعی می داد! آمدنیوز چهار سیستم را کنار هم قرار داد؛ فرانسوی، انگلیسی، عربستان و آمریکا.
قربانی: فرایندهای اطلاعاتی و پشتیبانی هایی که از آن می شد خیلی مهم است. اینکه چه اطلاعاتی در اختیار این بازیگر قرار می گیرد که اگر خنثی باشد یا اگر قبلا کار کرده باشند باعث بی اثر و خنثی شدنش می شود.
داودی: سوال مهم این است که اطلاعات را دراختیارش قرار دادند یا روش هایی را به آن آموزش دادند تا اطلاعات را از داخل احصا کند و تبدیل به ارزش افزوده برای عملیات رسانه ای برای داخل کند؟
قربانی: آن شیوه نفوذ است که از مسیرش برای بی ثبات سازی استفاده می شود. آمدنیوز دقیقا فرایند یک جنگ شناختی را شکل داد یعنی اینکه بخشی از افکار عمومی را با خودش همسو می کرد و این به یک پتانسیل تبدیل می شد.
داودی: قبلا که عملیات روانی غلبه داشت اگر اتفاقی می افتاد در ایران هم پیاده سازی می کردند که یا به نتیجه می رسید و یا نه! در سال ۷۸ که حوادث کوی دانشگاه شکل گرفت، پنج روز زمان برد اما در سال ۸۸ هشت ماه طول کشید چون قبلا در کشورهایی مثل گرجستان و اوکراین و … تست کرده بودند. آن موقع حوزه عملیات روانی بود. اما یک سال قبل از اتفاقات سال ۹۶ عدم ثبات را در کشورهایی مثل لبنان و عراق امتحان کردند. یعنی دو کشوری که قرابت ها و اتصالات مختلفی با ما دارند سپس با آمدنیوز ایران را دچار یک زحمت کوتاه مدت اما عمیق کردند. در سال ۷۸ زمان کم و عمق زیاد و در سال ۸۸ زمان زیاد و عمق کم بود، در سال ۹۶ این دو ضرب در هم شدند و نتیجه اش زمان کم با عمق زیاد شد. به این ترتیب، حوزه شناختی مسیر را تعریف کرد. جالب است سال ۸۷ اصرار بر تغییر حکمرانی داشتند، سال ۸۸ هم همین طور اما سال های ۹۶ و ۹۸ اصلا تغییر حکمرانی مطرح نشد بلکه تضعیف پایه های تسلط حکمران مطرح شد.
قربانی: به تعبیری عدم مشروعیت مطرح شد؛ اصلا آن هشتگ ها و مواردی از قبیل «نه به جمهوری اسلامی» که در رسانه های معاند برجسته می شد که در نهایت نیز به انتخابات ریاست جمهوری منتهی شد با همین هدف بود.
داودی: در نهایت ما با سه دسته رسانه مواجه هستیم، معارضین در حوزه شبه نظامی، مخالفین در حوزه رسانه ای و معاندین که وارد حوزه امنیتی شده اند.
چشمه نور: من مباحث را این گونه جمع بندی می کنم که دهه ۸۰ شبکه های ماهواره ای افزایش زیادی داشتند، یا با عنوان خبر و سیاسی و یا سرگرمی، در دهه ۹۰ شبکه های اجتماعی غلبه یافتند که در دهه ۱۴۰۰ تعدادشان کم شده اما هدفمندتر و کیفی تر شده اند. در دهه ۹۰ یک تفاوتی هم رخ داد که نتیجه غلبه ایسنتاگرام است. یک سری چهره ها آمدند و سلبریتی شدند و در اواخر دهه ۹۰ روی مردم تأثیر گذاشتند که تأثیر مثبتش کمک به زلزله زدگان بود و وجه منفی آن هم حاشیه های امنیتی و سیاسی بود.
** آیا می توانیم بگوییم این همان بسترسازی است که در علوم شناختی ایجاد می شود و خودش نتیجه اش را به دنبال دارد؟
چشمه نور: دقیقا. این بسترسازی و سازماندهی قبلا از خارج از کشور بود، اما از دهه ۹۰ به بعد روی بازیگران داخلی سرمایه گذاری کرده اند. چهره های محبوب یا معروف، بعضا خواسته یا ناخواسته و گاهی با هدف دیده شدن وارد این بازی شدند و رسیده ایم به امروز. الان عصر بازیگران داخلی است و رسانه ها از طریق چهره های تأثیرگذار، خط مشی هایشان را پیاده سازی می کنند و از این طریق مردم را به سمت خاصی سوق می دهند. چون می دانند این ها می توانند الگو و لیدر باشند. هم در عملیات روانی و هم در علوم شناختی نقش لیدرها مهم است که خیلی می توانند بر هوادارها و مخاطبینشان تأثیربگذارند و بلوک ها را هدایت کنند و به سمت خاصی ببرند. یک موضوع مهم دیگر فیک نیوزها هستند؛ از اواخر دهه ۹۰ ناگهان فیک نیوزها غالب شدند و به صورت مولتی مدیا و صوتی و تصویری درآمده اند و باز به آن دروغهای دهه ۶۰ بازگشتیم اما هوشمندانه تر.
** چه راهکارهایی در این حوزه قابل پیش بینی است؟
قربانی: ما برای جنگ شناختی باید محیط تعریف کنیم، محیطی که نه جنگ و نه صلح است و ما به این محیط می گوییم خاکستری. در این محیط خاکستری یک خلأ وجود دارد که آن باعث ایجاد ابهام و پیچیدگی می شود و یک امتیاز را به یک بازیگر می دهد. ما بایستی در این حوزه روی رسانه های داخلی مان سرمایه گذاری ویژه داشته باشیم و همچنین سواد رسانه ای را به شدت تقویت کنیم.
داودی: خیلی کوتاه عرض کنم، منِ شناختی شده!
چشمه نور: اول شفافیت ، یعنی حرفی بزنیم که بتوانیم عمل کنیم و دیگران نتوانند خدشه ای به آن وارد کنند و دوم در تأیید حرف دکتر قربانی تقویت سواد رسانه ای و در تأیید سخن دکتر داودی شناخت خودمان را در این حوزه بالا ببریم.
انتهای پیام/