راهبرد «مذاکره هستهای نداریم» چگونه تأمین کننده منافع کشور خواهد بود؟/ غرب در دوراهی سخت
گروه سیاسی خبرگزاری فارس؛ احد شیرزاد: آنچه حدود ۲۰ سال است اصلیترین کلیدواژه سیاست خارجه کشور یعنی «مذاکرات هستهای» را شامل شده، از ابتدا یک خط و محور اصلی را تشکیل داده است و آن این است که «فعالیت هستهای ایران صلحآمیز است یا خیر؟».
ایران که از ابتدا اعلام کرده بود بهدنبال بمب هستهای نیست و هدفی جز استفادههای صلحآمیز از انرژی هستهای ندارد، شفافسازی خود را در سطح ادبیات سیاسی و نشستهای دیپلماتیک باقی نگذاشت بلکه پشتوانه دینی نیز به آن بخشید. رهبر انقلاب در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۸۹ طی فتوایی که بازتاب گستردهای در جهان پیدا کرد، استفاده از هر نوع سلاح کشتارجمعی از جمله سلاح هستهای را حرام اعلام کرد. فتوایی که در سازمان ملل بهعنوان سند رسمی ثبت و به ۶ زبان زنده دنیا ترجمه شد.
جان کری وزیر خارجه دولت اوباما از فتوای رهبر انقلاب استقبال میکند
در کنار این فتوای تاریخی، ایران با پذیرش داوطلبانه پروتکل الحاقی، همکاریهای غیرمتعارف و فراتر از حدانتظار را نیز با آژانس بینالمللی انرژی اتمی- بهعنوان مرجع راستیآزمایی برنامه هستهای کشورها-، در دستور قرار داد.
در عرصه فنی و دیپلماتیک نیز ایران از هیچ اقدامی برای رفع دغدغه یا همان بهانه طرفهای مذاکرات فروگذار نکرد. یک گام اساسی در این راستا، زمانی بود که تیم جدید مذاکره کننده ایرانی به رهبری سعید جلیلی از آژانس بینالمللی درخواست کرد تا همه ابهامات و سؤالات خود را نسبت به برنامه هستهای ایران اعلام کرده تا یک بار برای همیشه به آنها پاسخ داده شود. این آژانس ۶ سؤال اساسی را فراروی ایران قرار داد. غربیها که مدعی بودند ایران قصد دارد وقتکشی کند و به زودی قصد پاسخ دادن به سؤالات را ندارد، ۱۸ ماه به ایران مهلت دادند. امّا پاسخ سؤالات نه در یکسال بلکه در ۶ ماه در مقابل دیدگان آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار گرفت و آژانس نیز چارهای جز صحه گذاشتن بر پاسخهای مستدل ایران ندید، لذا در ۳ اسفند ۸۶ آژانس بینالمللی انرژی اتمی در نامهای به شورای حکام سازمان ملل اعلام کرد که پاسخ ۶ ابهامی که درباره مسئله هستهای ایران وجود دارد، از نظر ما مشخص شده است. این یک پیروزی برای ایران محسوب میشد، با این حال پایانی بر بهانهجوییهای طرف غربی علیالخصوص آمریکا نبود.
ایران ۶ سؤال آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره برنامه هستهای این کشور را پاسخ داد و آژانس پاسخ سؤالات را تأیید کرد. این یک پیروزی برای جمهوری اسلامی بود.
با این همه، مذاکرات هستهای همچنان ادامه داشت و در نهایت در سال ۹۴ منجر به توافقی شد که هم ایران و اروپا در آن حضور داشتند هم آمریکا. توافقی که قرار بود نقطه پایانی باشد بر کشمکش دو دههای ایران و غرب در موضوع هستهای و آنچنان که طرفین میگفتند همه ابعاد مورد اختلاف را شامل میشد، از این رو «توافق جامع» لقب گرفت.
طرف ایرانی که توافق برجام را رفعکننده تمام تحریمهای وضع شده علیه ایران میدانست، به سرعت اجرای تعهداتی که در برجام به آنها ملزم شده بود را در دستور قرار داد. ماحصل این حسن نیت، ۱۵ گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر عمل ایران به همه تعهدات برجامی خود بود. با وجود ۱۵ مهر تأیید آژانس، آمریکا و اروپا نهتنها حاضر به عملی کردن تعهدات خود نشدند بلکه روز به روز بر تعداد تحریمهای ایران افزودند.
استقبال طرفهای برجام از گزارشهای آژانس مبنی بر عمل ایران به تعهدات برجامی خود
نقض برجام تا جایی پیش رفت که منجر به خروج آمریکا از برجام شد. در چنین شرایطی با اینکه دولت ایران مطابق مفاد برجام حق داشت تمام یا بخشی از تعهدات خود را کنار بگذارد، امّا یکسال صبر کرد تا بازماندگان برجام یعنی اروپاییها جبران مافات کنند. وقتی صبر یکساله نیز افاقه نکرد، در نهایت ایران طی چندگام، ادامه عمل به تعهدات برجامی خود را کاهش داد.
دولت ترامپ که از برجام خارج شده بود، با درنظر گرفتن احساس نیاز مسئولان دولت ایران برای مذاکره و چیدن همه تخممرغهای اقتصاد کشور در سبد مذاکرات، به این فکر افتاد تا با وضع تحریمهای بیشتر، ایران را پای میزی بکشاند که علاوه بر مهار ایران در توسعه صنعت هستهای، سایر مؤلفههای قدرت این کشور از جمله توان دفاعی و حضور فعال در منطقه را نیز بگیرد. لذا تحریمهای ایران که تا پیش از برجام ۷۰۰ تحریم بود به ۱۵۰۰ تحریم رسید. همزمان، آمریکاییها با پیش کشیدن ۱۲ شرط، خواستار توافق جامع با ایران شدند. شروطی که معنایی جز تسلیم کامل ایران در مقابل زیادهخواهیهای آمریکا نداشت.
آمریکا که از برجام خارج شده بود، شروطی را برای مذاکره مجدد با ایران قرار داد که معنایی جز تسلیم کامل ایران نداشت!
عمر دولت ترامپ بیشتر از ۴ سال قد نداد و با روی کار آمدن دولت جدید، جریان اصلاحات و حامیان دولت اعتدال، زمزمههای بازگشت آمریکا به برجام را بلند کردند. سخن از بازگشت آمریکا به برجام در چنین شرایطی معنایی جز خودزنی نداشت، چرا که بیش از ۷۰۰ تحریم جدید بعد از خروج این کشور از برجام وضع شده بود و باگشت آمریکا به برجام عملاً بهمعنای پذیرش این تحریمها توسط ایران بود!
با درک همین موضوع بود که رهبر انقلاب در چنین مقطعی سیاست قطعی جمهوری اسلامی ایران را رفع همه تحریمها و راستیآزمایی از سوی ایران اعلام کردند:
«مسئله ما این نیست که آمریکا به برجام برگردد یا برنگردد… بایستی در عمل تحریمها را لغو کنند و ما راستیآزمایی کنیم و احساس کنیم که درست تحریمها لغو شده، آن وقت ما هم به این تعهّدات برجامی برمیگردیم؛ این سیاست قطعی جمهوری اسلامی است و از این سیاست بر نخواهیم گشت».
علی رغم اینکه هیچ علامت مثبتی از دولت بایدن مبنی بر پذیرش شروط ایران دیده نمیشد، دولت حسن روحانی دور جدیدی از مذاکرات هستهای را با اروپاییها موسوم به مذاکرات وین آغاز کرد. مذاکراتی که با هدف احیای برجام صورت گرفت و بنا بود زمینه بازگشت آمریکا را به برجام فراهم کند. با این حال بدون اینکه این مذاکرات به نتیجهای برسد، دولت روحانی به پایان رسید.
دولت سیّد ابراهیم رئیسی که روی کار آمد اعلام کرد میز مذاکره را ترک نخواهد کرد، با این وجود، زمین بازی را از «مذاکره برای احیای برجام» به «مذاکره برای رفع تحریم» تغییر داد و به موضعی بازگشت که قبلاً بهعنوان سیاست قطعی نظام اعلام شده بود؛ یعنی رفع همه تحریمها و راستیآزمایی از سوی ایران.
در راستای همین سیاست است که علی باقری معاون سیاسی وزیر امور خارجه که این روزها در حال فراهم کردن مقدمات مذاکرات ۸ آذر با اروپاییهاست، اعلام میکند که زین پس مذاکره هستهای نداریم و آنچه به جریان خواهد افتاد، مذاکره برای رفع تحریمهای ظالمانه علیه ایران است. سیاستی که توپ را در زمین طرف غربی مذاکرات قرار میدهد. چرا که ایران پس از امضای برجام، دغدغه یا بهانه غربیها مبنی بر صلحآمیز بودن برنامه هستهای این کشور را برطرف کرده بود و آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز با راستیآزمایی انجام تعهدات ایران در ۱۵ مرحله بر صحت انجام آن، مهر تأیید زده بود. این اهرمی بود در دست ایران تا با اتکا به آن، طرف مقابل را وادار به رفع تحریمها کند یا حداقل بهانه را از دست آنها خارج کند.
عدول از این شرایط ایران را در میز متهمی مینشاند که باز هم باید برای اثبات صلح آمیز بودن هستهای خود مذاکره کند و علاوه بر این، برای توافق جدید امتیازات جدیدی واگذار کند، حال که در آخرین توافقی که بین طرفین منعقد شده و توافق جامع هم لقب گرفته، ایران همه امتیازات لازم را داده و زین پس، دادن امتیاز بیشتر به معنای فرورفتن در باتلاقی است که انتهای آن نامعلوم است.
ماجرا به این موارد ختم نمیشود. سؤال این است که چه ضمانتی وجود دارد که توافق فرضی جدید نیز به سرنوشت برجام دچار نشود و اروپا و امریکا به آن پایبند بمانند؟
امروز ایران در موقعیتی تاریخی قرار دارد؛ ۲۰ سال اعتمادسازی برای اثبات صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای و صحه گذاشتن آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر اجرای همه تعهدات برجامی از یک طرف و شتاب دادن به فعالیتهای هستهای از طرف دیگر، اهرمی را در اختیار ایران قرار داده که میتواند با تمسک به آن، یک بار برای همیشه پاسخ این سؤال را برای افکار عمومی دنیا مشخص کند که آیا غرب، بنایی برای لغو تحریمهای ایران دارد یا به دنبال بهانهجویی برای مقاصد دیگری است؟ از این روست که روشن میشود اتخاذ موضع «مذاکرات هستهای نداریم، بلکه مذاکرات رفع تحریم داریم»، سیاستی واقعبینانه بر اساس درک درست از شرایط محیط بینالمللی و اقتضائات آن است.
پافشاری بر موضع «مذاکره برای رفع تحریم، نه مذاکره برای هستهای» دو نتیجه احتمالی و دو حالت را برای جمهوری اسلامی ایران بوجود میآورد؛ نخست اینکه طرف غربی میپذیرد که در ازای الزام ایران به ازسرگیری عمل به تعهدات برجامی خود تحریمها را رفع کند حالت دوم این است که غربیها زیر بار خواسته ایران نروند و توافقی صورت نگیرد، درنتیجه به تحریم علیه ایران ادامه دهند. حالت دوم همان سیاستی است که غربیها در هر صورت در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران از آن دست نکشیدهاند، حتی زمانی که با این کشور به توافق جامع رسیدهاند! امّا تفاوت تحریم در چنین شرایطی با تحریم در دولت روحانی این است که اینبار دستاوردهای هستهای کشور پودر نمیشود و از لحاظ توسعه هستهای پیش خواهیم رفت. اقتصاد کشور نیز البته معطل رفع تحریم نخواهد بود و مسیر خود را خواهد رفت.
رهبر انقلاب طی سالهای اخیر، بارها راه مقابله با تحریمها را تکیه به داخل و همّت مسئولان دانستهاند
غرب در سیاست تحریمی خود به نقطه پایان نزدیک شده است، چرا که از طرفی دوره تحریمهای فلجکننده علیه ایران سپری شده و تحریم به اشباعشدگی رسیده است، از طرف دیگر، ایران در حال حرکت به سمت دوران خودکفایی و تکیه به ظرفیتهای داخل است و در سیاست خارجی نیز روابط را منحصر در چند کشور غربی نمیداند و از فرصتهای متنوع همکاری با سایر کشورها استفاده میکند. نمونه آن، عضویت ایران در پیمان مهم شانگهای است که در ۱۰۰ روز نخست دولت رئیسی بهدست آمده است. در چنین شرایطی، تحریم مسئله اول و آخر نخواهد بود، بلکه در کنار سایر عوامل، سهم واقعی خود را اقتصاد خواهد داشت. سهمی که امکان کاهش آن و حتی خنثی و بیاثر کردن آن در میانمدت و درازمدت دور از دسترس نیست.
انتهای پیام/