معمای شرقی-۹| چرا صادرات نفت ایران به چین در دولت رئیسی افزایش یافت

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، بررسی تحولات بازار نفت در دهه گذشته از این جهت حائز اهمیت است که پاسخ بسیاری از پرسش‌ها در رابطه با نسبت تحریم و صادرات نفت ایران را از این رهگذر می‌توان دریافت کرد.

به طور کلی دو نگاه درباره تحریم نفتی وجود دارد:

اعمال تحریم‌های نفتی آمریکا موجب شد که ایران از بازار جهانی نفت خارج شود و نقش خود را در زنجیره اقتصادی دنیا از دست بدهد، این نگاه، تحریم‌ها را علت آسیب‌پذیری می‌داند. ناتوانی تصمیم‌گیران نفتی در ایمن‌سازی صادرات نفت خود در شرایط تحولات ساختاری بازار انرژی جهانی تحت تاثیر تحولات فناورانه (افزایش تولید و کاهش مصرف)، زمینه را برای اعمال و اثرگذاری تحریم‌های نفتی بر ایران فراهم کرد، این نگاه، تحریم‌ها را نشانه و معلولِ آسیب‌پذیری می‌داند و نه عامل آن. تفاوت این دو دیدگاه درباره تحریم نفتی دقیقا ناظر به تفاوت تحلیل طرفین از یک رابطه علت و معلولی است که یکی تحریم را به عنوان علت اصلی مشکلات معرفی می‌کند و نقش ناکارآمدی‌های داخلی را کمرنگ می‌داند و در نهایت به دنبال «رفع تحریم‌‌ها» برای از سرگرفتن رویه سابق خام‌فروشی با تحلیل قرن‌بیستمی از بازار نفت است.

اما دیگری به صورت فعالانه با توجه به تحولات پیچیده بازار نفت، به دنبال بازیابی نقش جدیدی برای نفت ایران است تا به وسیله بازارسازی نفتی برای ایمن‌سازیِ تقاضا اقدام کند و بدین صورت زمینه بی‌اثر کردن تحریم فراهم شود.

حال سوال کلیدی این است که چرا کارآیی تحریم نفتی آمریکا بر صادرات نفت ایران در دوره‌های مختلف با نوساناتی همراه است؟

برای مثال در دوره اول تحریم‌ها (یعنی دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد در ایران و ‌اوباما در آمریکا) صادرات نفت ایران به طور میانگین نزدیک ۱.۵ میلیون بشکه در روز بود ولی این رقم در دوره دوم تحریم‌ها (روحانی-ترامپ) در مواقعی به زیر ۳۰۰ هزار بشکه در روز رسید و حال در دوره جدید ریاست جمهوری رئیسی در ایران و ریاست جمهوری بایدن در آمریکا رقم صادرات نفت دوباره به حدود یک میلیون بشکه در روز رسیده است.

پاسخ به این سوال از این جهت حائز اهمیت است که گره بسیاری از معادلات حاکم بر بازار نفت و نقش و جایگاه نفت ایران را مشخص می‌کند و می‌توان از قبال آن راهکارهایی برای تقویت صادرات نفت ایران مطرح کرد.

برای پاسخ به سوال مطرح شده با محمدصادق جوکار، سرپرست مؤسسه مطالعات بین‌المللی انرژی، به گفت‌وگو نشستیم. بخش اول این مصاحبه با عنوان «معمای شرقی-۸| چرا چین در دوره ترامپ-روحانی واردات نفت از ایران را کاهش داد؟» منتشر شده است.

مشروح بخش دوم مصاحبه به شرح زیر است:

* چگونه می‌توان با بازارسازی نفت، صادرات نفت ایران در دوران تحریم را احیا کرد؟

فارس: در بخش اول مصاحبه اشاره کردید که ورود نفت شیل به بازار و تقویت جریان محیط‌زیستی‌ها باعث شد که در بازار نفت دست برتر از طرف عرضه‌کننده به سمت مصرف‌کننده تغییر کند. بحث در اینجا نقطه‌گذاری شد که قرار بود درباره راهکارهای ایران برای افزایش صادرات نفت توضیح دهید. شما اشاره کردید که دولت قبل برای فروش نفت ایران بازارسازی نکرد. در این باره توضیح دهید، منظورتان از بازارسازی چیست و آیا می‌توان در شرایط تحریم فعلی با بازارسازی نفت کشور را صادر کرد؟

جوکار: اشاره کردم که چون الگوی فروش نفت ایران در دولت یازدهم و دوازدهم همانند الگوی قرن‌بیستمی بود، با بازگشت تحریم‌ها با کاهش صادرات نفت مواجه شدیم، الگوی قرن بیستمی یعنی اینکه متولیان امر در وزارت نفت همچنان فکر می‌کردند دست برتر با عرضه‌کنندگان است درحالی که معادلات بازار نفت تغییر کرده بود.

حالا ببینیم بازارسازی یعنی چه؟ آیا دولت ایران می‌تواند در شرایط تحریم بازارسازی کند یا نه؟ بازارسازی برای فروش نفت ایران بدین معناست که موضوع تحریم از موضوع دوجانبه آمریکا و ایران تبدیل شود به موضوع مورد دغدغه کشور طرف ثالث در تعاملات نفتی ایران. بدین صورت بازار فروش نفت ایران اثر‌پذیری حداقلی از بازگشت تحریم‌ها داشته و تداوم یابد.

فرض کنید کشور ثالثی می‌خواهد با ایران تعاملات اقتصادی داشته باشد ولی تحت تاثیر تحریم، دچار محدودیت است. در بازارسازی ما باید کاری کنیم که کشور ثالث، خودش به فکر حل چالش تحریم در روابط خود با جمهوری اسلامی ایران باشد.

فارس: می‌توانید کمی عینی‌تر توضیح دهید؟ چگونه این اتفاق می‌افتد؟

جوکار: برای شما مثال می‌زنم. یک نمونه عینی این بحث، صادرات گاز ایران به ترکیه است. آقای اردوغان در سال ۲۰۱۱ در مواجهه با تحریم‌های آمریکا اظهار کرد که اگر به خاطر تحریم‌ها گاز ایران را نخرم، خانه‌های ترکیه را چطور گرم کنم؟ یعنی موضوع تحریم آمریکا علیه ایران تبدیل شد به موضوع تامین انرژی برای خانه‌های کشور ترکیه. در نتیجه ترکیه برای اینکه معافیت تحریمی بگیرد یا تحریم را دور بزند و پول ایران را تحویل بدهد انگیزه و دغدغه پیدا می‌کند.

فارس: بله منظورتان را متوجه شدم اما بحث این است که چگونه این بازارسازی را انجام دهیم؟

جوکار: به طور کلی ۶-۷ روش برای بازارسازی نفت ایران وجود دارد. آنچه تاکنون اتفاق افتاده است این بوده که ما فقط نفت ایران را فروخته‌ایم. یعنی در این مبادله اقتصادی صرفا یک فروشنده بوده‌ایم. ایران در تعاملات نفتی چقدر دنبال سیاست Total Trade رفته است؟ سیاست Buy demand را چقدر اجرا کرده‌ایم؟ دنبال equity oil چقدر رفتیم؟ strategic  partnership و بازار‌یابی دیپلماتیک چطور؟spillover  چطور؟ بعد سیاست پیوند زیرساختی را چقدر در تعاملات نفتی‌مان در نظر گرفتیم؟ الگوی Loan for Oil برای بازپرداخت وام با نفت در آینده چطور؟

این ۶-۷ سرفصل مربوط به روش‌هایی است که می‌تواند تحریم را در بی‌اثر کردن تبدیل به دغدغه کشور ثالث کند.

 

* چرا هند واردات نفت از ایران را به صفر رساند؟

فارس: درباره هر یک از این ۷ راهکار توضیح دهید؟ مثلا سیاست Total Trade یعنی چه و چگونه اجرایی می‌شود؟

جوکار: این راهکار را بدین صورت به شما توضیح می‌دهم که وقتی نفت در بازار زیاد است، مصرف‌کننده بین کشورهای عرضه‌کننده نفت انتخاب می‌کند که از چه کشوری نفت بخرد. کشور مصرف‌کننده طبیعتا تمایل دارد از کشوری نفت بخرد که در نهایت این خرید نفت منجر به توسعه همکاری‌های اقتصادی در دیگر بخش‌های اقتصاد آن کشور بشود.

در سال ۲۰۱۷ هندی‌ها از ایران ۸.۱ میلیارد یورو نفت خریدند. ولی ایران از هندی‌ها فقط ۱.۴ میلیارد یورو واردات داشته است. در شرایط مازاد عرضه در بازار نفت، طرف هندی از خود می‌پرسد چرا نفت موردنیاز خودم را از ایران بخرم؟ بدین صورت هند می‌رود و از اماراتی نفت می‌خرد که اگر مثلاً ۱۰ میلیارد یورو از او نفت خرید، حدود ۱۰ میلیارد یورو هم به او کالا صادر کند.

بعد جالب این است ایران بخش زیادی از کالای وارداتی خود را از امارات تامین می‌کند که امارات نیز آنها را از هند وارد کرده است. خب ایران چرا این کالاها را مستقیما از هند وارد نمی‌کند؟ و اجازه می‌دهد که اماراتی‌ها، کالاهای هندی را به ایران reexport کند؟ ایران باید خودش مستقیما وارد تعامل با هند شود.

بدین صورت وقتی شما از هند واردات داشته باشید و ما به ازای آن نفت صادر کنید، حالا این تحریم نفت ایران دغدغه طرف هندی می‌شود. چرا این اتفاق می‌افتد؟ زیرا اگر هند از ایران نفت نخرد، کلا تراز تعاملات اقتصادی دو کشور بهم می‌ریزد و ایران هم از هند دیگر کالا نمی‌خرد.

در این حالت موضوع تحریم نفت ایران دیگر فقط به ایران و آمریکا مربوط نیست بلکه تبدیل به موضوع عرضه‌کنند‌گان کالای هندی به ایران می‌شود. در نتیجه همین عرضه‌کننده هندی به دولت هند فشار می‌آورند که از آمریکا برای خرید نفت از ایران معافیت بگیرد تا جریان صادرات هند به ایران نیز باز شود. این روش برای تمامی کشورهای اصلی صادرات ایران با توجه به حجم تجارت کلی دو کشور، قابل تعمیم است.

*بهانه عجیب دولت یازدهم و دوازدهم برای کاهش تعاملات تجاری با پاکستان

در حال حاضر ایران معادل ۱۳ میلیارد دلار با عراق تجارت دارد، همین عراقی که مردم ما فکر می‌کنند هیچ ظرفیتی برای صادرات ندارد. درباره پاکستان هم می‌تواند حجم تجارت دو کشور افزایش پیدا کند اما در دولت یازدهم و دوازدهم، دولتمردان ما بهانه می‌آوردند که پاکستان برای تعامل با ایران پول ندارد، چه دلیل عجیبی!

 پاکستان کشوری است که بیش از ۲۲۰ میلیون نفر جمعیت دارد اما حجم تجارت (Total Trade) ایران با پاکستان چقدر است؟ سهم ایران از بازار این کشور با حجم تجارت کلی نزدیک به ۶۰ میلیارد یورو در سال ۲۰۲۰ (به ترتیب ۴۰ و ۲۰ میلیارد یورو واردات و صادرات) تنها ۱۷۰ میلیون دلار است. بعد جالب این است که حجم صادرات کشورهایی مثل اندونزی و مالزی به ترتیب ۲.۱ میلیارد یورو و ۹۵۰ میلیون یورو می باشد.

حتی تجارت پاکستان با ترکیه ۳۰۰ میلیون دلار است و این رقم در حال افزایش نیز است. ترکیه‌ای که مسیر تعاملاتش با پاکستان از ایران می‌گذرد یا برای همکاری مجبور می‌شود مسیر طولانی‌تری را طی کند و از بالای ایران حرکت کند. آیا ترک‌ها هم همانند دولتمردان قبلی می‌گفتند پاکستان که پول ندارد و بی‌خیال ماجرا شوند؟

پس برای موضوع Total-Trade باید برنامه‌ریزی کرد. مثلا همین پاکستان کشوری است که ظرفیت اقتصادی بالایی دارد. کشاورزی در این کشور رونق دارد، پس به طور طبیعی به فرتالایزر (کود شیمیایی) هم نیاز دارد. حالا ایران برنامه‌ریزی کند که این نیازمندی پاکستان را تامین کند. البته مثال‌های زیادی وجود دارد که اگر بخواهم روی این موضوع صحبت کنم مفصل می‌شود.

 

*ظرفیت بندر چابهار برای اجرای سیاست تسری در فروش نفت

فارس: باشد، بحث درباره Total-trade تا همینجا کافی است. درباره سیاست spillover  توضیح دهید.

جوکار: دقیقا همین سیاست را آمریکایی‌ها در تجارتشان دارند پیاده‌سازی می‌کنند. spillover یعنی تسری. یعنی شما از یک نقطه‌ی محوری و مزیت جغرافیایی با یک کشور استفاده می‌کنید تا سایر تعاملات‌تان را افزایش دهید.

مثلا هندی‌ها هیچ راهی به آسیای مرکزی ندارند جز بندر چابهار ایران. با توجه به وابستگی هند به ایران برای رسیدن به آسیای مرکزی، هندی‌ها پیگیری کردند و برای توسعه بندر چابهار ایران از آمریکا معافیت تحریمی گرفتند، نه به خاطر اینکه ما را خیلی دوست داشتند، به خاطر اینکه هم توسعه افغانستان برای آمریکا مهم بود و هم هندی‌ها لابی کردند.

ولی ما بحث توسعه بندر چابهار را جدی نگرفتیم و در حالی که چین هم متقاضی افزایش فعالیت این بندر در کنار محور فعالیت‌های خود در گوادر پاکستان بود، فقط به هندی‌ها تمرکز کردیم، بدون اینکه بین این دو کشور رقابت ایجاد کنیم. مشاهده کردید که به محض اینکه قرارداد ۲۵ ساله ما با چینی‌ها جلو رفت، بلافاصله هندی‌ها دوباره شروع به مذاکره کردند. چرا؟ چون این یک گام رو به جلو از نوع spillover بود.

یا خود آمریکایی‌ها بارها spillover کرده‌اند، یعنی از موضوعات دارای مزیت راهبردی به حوزه انرژی تسری دادند. مثلا به آلمانی‌ها گفتند که شما نمی‌خواهید از من LNG بخرید و خرید گاز از روسیه را ترجیح می‌دهید، خب باشد پس باید ۳ تا ۴ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را خرج هزینه‌های نظامی کنید.

آمریکایی‌ها به ژاپن گفتند شما نمی‌خواهید از من LNG بخرید چون LNG من گران است، ولی خب ما هم حمایت‌مان از شما را جلوی کره شمالی برمی‌داریم. یعنی دیدیم که آمریکا چگونه در روابط خود با سایر کشورها از یک موضوع به موضوع انرژی spillover می‌کرد.

*ترامپ چگونه چین را وادار به خرید انرژی از خود کرد؟

حالا برویم توافق تجاری ترامپ و چین را نگاه کنیم. این توافق دوساله که برای سال‌های ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ طرح شده بود به ترتیب ۱۸ و ۳۸ میلیارد دلار (مجموعا ۵۶ در خلال قرارداد) خرید انرژی چین از آمریکا برنامه‌ریزی شده است. چرا؟ چون آمریکا در تعامل اقتصادی با چین کسری تجاری داشت و چین سالیانه ۳۰۰ میلیارد دلار بیشتر به آمریکا صادر می‌کرد.

آمریکا در این توافق هم spillover کرد و به چین گفت اگر از او انرژی نخرد بر روی صادرات چین به آمریکا تعرفه می‌بندد تا کالاهای چین در داخل آمریکا گران‌تر ‌شود. بعد روی محصولات مشابه مثلا پوشاک و نساجی از ویتنام هم تعرفه را برمی‌دارد تا فروش مثلا پوشاک ویتنامی در بازار آمریکا رشد پیدا ‌کند.

چینی‌ها گفتند پس قواعد تجارت جهانی چه می‌شود که ترامپ گفت اول آمریکا. اصلاً از تجارت جهانی هم بیرون می‌آیم. همانطوری که از توافق پاریس بیرون آمد، همانطوری که از توافق برجام با ایران بیرون رفت. به بیان دیگر آمریکا با این دست اقدامات برای حوزه انرژی خود الگوی بازارسازی ایجاد کرد.

*اجرای مدل «بازپرداخت وام با نفت» مانع از تبعیت کشور ثالث از تحریم آمریکا می‌شود

فارس: پس تاکید شما در حوزه صادرات نفت ایران بر ایمن‌سازی تقاضاست. یعنی با روش‌هایی که اشاره کردید برای نفت ایران بازارسازی مطمئنی را ایجاد کنیم؟

جوکار: بله، در نتیجه ما باید در بازار نفت با ابزارهای خود تا آنجایی که می‌توانیم روی ایمن‌سازی تقاضا برای نفت ایران تمرکز کنیم. به این کلمه ایمن‌سازی دقت کنید. این ایمن‌سازی تقاضا می‌تواند در دو حوزه داخلی و خارجی تقسیم شود. بخش داخلی ایمن‌سازی تقاضا این است که تا آنجایی که امکان دارد نفت را در پالایشگاه‌ها و پتروپالایشگاه‌ها و زنجیره‌ ارزش تبدیل به محصولات پایین‌دستی کنید. اگر نفتی هم برای صادرات باقی ماند که قطعاً می‌ماند، برای فروش نفت خام باید بازارسازی کرد، با آن روش‌هایی که گفتیم و امکان‌پذیر است.

یا مثلاً الگوی Loan for Oil را در نظر بگیرید. اگر برای پروژه‌ای چه نفتی و غیر‌نفتی، تامین مالی را با سرمایه شرقی در یک قالب راهبردی تأمین کردید و قرار شد که بازپرداخت آن نفت خام – البته به قیمت روز- در آینده باشد، اگر تحریم‌ها هم در آینده Snapback شد، تحریم به مساله مورد دغدغه کشور وام‌دهنده تبدیل می‌شود.

این کشور قطعا از تحریم خرید نفت ایران تبعیت نمی‌کند زیرا خرید بخشی از نفت ایران بازپرداخت وامی است که قبلاً به ایران داده است. این همان نکته‌ای است که بنده می‌گویم؛ بازار‌سازی یعنی ایمن‌سازی خرید نفت ایران در آینده از سوی خریداران.

البته این‌ها قالب‌های کلی هستند که باید در مورد تعامل ایران با هریک کشورهای مقصد صادراتی به صورت خاص طراحی صورت گیرد که ممکن است، دو تا سه روش –نه همه روش‌ها- برای یک کشور و متفاوت از کشور دیگر کاربرد داشته باشد. هم‌اکنون در موسسه مطالعات، راهبردهای ایمن‌سازی فروش نفت ایران به طور خاص برای هر کشور تدوین می‌شود.

*اجرای سیاست «شریک استراتژیک» در توافق ۲۵ ساله ایران و چین

فارس: strategic partnership به چه معناست؟ برای اجرای آن چه کارهایی می‌توان انجام داد؟

جوکار: استراتژی ایران در تعامل با کشور چین می‌تواند ذیل همین strategic partnership (شریک استراتژیک) تعریف شود. بنده فقط ناظر به حوزه نفت و انرژی توضیح می‌دهم که در الگوی «شریک استراتژیک» ذیل توافق ۲۵ ساله با چین می‌توان هم در بخش توسعه تقاضای داخلی از طریق ارتقای پالایشگاه‌ها، ایجاد پتروپالایشگاه‌های جدید و ساخت پالایشگاه‌های کوچک از طریق انتقال فناوری مثلاً مینری ریفاینری‌ها و Tea Pots کار کرد.

در ذیل سیاست strategic partnership هم می‌توانیم از خام‌محوری نفت بکاهیم و هم برای ایمن‌سازی آن بخش خامی که مجبور هستیم صادر کنیم در تعامل با چین کار را پیش ببریم. یعنی الآن ایران تصمیم گرفته است که با کشور چین یک مشارکت راهبردی داشته باشد. باز هنوز بین این مشارکت راهبردی (این واژه‌ها مهم هستند) با مثلاً ائتلاف یا اتحاد تفاوت‌هایی وجود دارد. ما قرار نیست الآن ائتلاف استراتژیک با چینی‌ها در این فضا داشته باشیم. نظام هم دنبال آن نیست. ما دنبال strategic partnership هستیم، یعنی همکاری و مشارکت راهبردی چه با چین و چه با هند. همانطوری که الآن چینی‌ها ممکن است مشارکت راهبردی با عربستان هم داشته باشند.

ضمنا توجه داشته باشید که در این بازی حاصل جمع جبری صفر نیست که من اگر به سمت چینی‌ها رفتم، دیگر سمت هند نروم. پس این توافق ۲۵ ساله می‌تواند هم در بحث تقاضاسازی داخلی، هم ایمن‌سازی آن خامی که می‌خواهیم صادر کنیم و مجبور هستیم که صادر کنیم به ما کمک کند.

*دلیل تغییر رفتار چین نسبت به خرید نفت ایران در دوران ترامپ و بایدن

فارس: به نظرم وقت‌مان برای توضیح سایر سیاست‌های بازارسازی محدود است، پس به سراغ پاسخ به سوال اصلی پرونده «معمای شرقی» برویم. چرا در دولت سیزدهم صادرات نفت ایران به چین افزایش یافت؟ آیا اتفاق خاصی افتاد؟

جوکار: بخشی از دلیل این اتفاق، ژئوپلیتیکال است. چینی‌ها در دوره ترامپ می‌دانستند که با ترامپ اختلاف تجاری دارند، یعنی جنس اختلاف چین و آمریکا در دوره ترامپ operational بود و از لحاظ حیطه عملکرد – نه اختلاف استراتژیک/ایدئولوژیک- قابل تحلیل بود. ولی وقتی که در مارس ۲۰۲۱ دستورالعمل موقت استراتژی امنیت ملی دولت بایدن منتشر شد، چینی‌ها فهمیدند که آمریکایی‌ها دارند برای آنها نقشی را تحت عنوان بازسازی جنگ سرد قائل می‌شوند که این دفعه چین هدف اصلی است.

در این سند نسبت چین با آمریکا با کلمه‌ای به نام adversary تعریف شده است. یعنی آمریکا در دوره بایدن نگفت که کشورهای چین و روسیه و ایران، کشورهایی رقیب هستند بلکه کلمه adversary را به کار برد که یک گام دیگر مانده است که به enemy (دشمن) برسد.

خود آقای بایدن هم در همین کنفرانس امنیتی مونیخ در ۲۰۲۱ خیلی تلاش کرد که بگوید دنبال جنگ سرد با چین نیست ولی دقیقاً دنبال جنگ سرد است. یعنی دنبال یک جنگ ایدئولوژیک است، ولی جنگ قبلی بین سوسیالیسم و کاپیتالیسم بود اما این جنگ بین چه کسانی است؟ صفحه ۲ لنداسکیپ امنیتی جهان همان سند؛ نوشته دعوا بین دموکراسی‌ها و ضددموکراسی‌ها است.

برخلاف آمریکا در دوران ترامپ، در دوران ریاست جمهوری بایدن، آمریکا به دنبال ائتلاف بین‌المللی با دموکراسی‌ها است. بایدن  جهان را اینگونه تقسیم کرد: «متحدان» که شامل مثلاً کره، ژاپن، اتحادیه اروپا و رژیم اشغالگر قدس است. سپس «پارتنرها یا شرکا» که شامل کشورهای عربی خلیج فارس، هند، برزیل و … است که آمریکا نمی‌خواد اجازه دهد این شرکاء سمت غیردموکراسی‌ها متمایل شوند. گروه سوم هم ضددموکراسی‌ها هستند شامل ایران، روسیه، چین و ….

چینی‌ها در این شرایط فهمیدند که برخلاف ترامپ، بایدن قصد دارد آنها را در یک نظام دوقطبی مقابل خود ببیند و به همین خاطر چینی‌ها هم تأکید کردند که ما هم باید یک استراتژی کلان در مواجهه با آمریکای بایدن داشته باشیم تا جبهه مخالفان هژمونی‌گرایی آمریکا و این رویکرد جدید او را تقویت کنیم.

*اجرای سیاست توازن‌‎گریِ نرم چینی‌ها در قبال ایران

به همین دلیل است که در سال ۲۰۱۵ و در دوره برجام و ظاهراً تعلیق تحریم‌ها علیه ایران، شما شاهد هستید که بعد از تقاضای ایران برای پیوستن به سازمان همکاری‌های شانگهای، روس‌ها قبول کردند اما چینی‌ها مخالفت کردند. زیرا می‌گفتند الان ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا شده است و ما با ترامپ اختلاف عملکردی داریم و نمی‌خواهیم در این تعامل، بار ایران پرریسک روی دوش ما باشد که نتوانیم با ترامپ همکاری کنیم.

ولی الآن تحلیل چینی‌ها این است که اختلاف آمریکا در دوره بایدن با چین دیگر مثل دوران ترامپ یک اختلاف عملکردی نیست بلکه یک اختلاف استراتژیک است، در نتیجه الان چین از ایران حمایت می‌کند و برای عضویت ایران در سازمان همکاری‌های شانگهای نیز توافق می‌کند هر چند ایران در اوج فشار تحریمی باشد.

در این چارچوب حتی با روی کار آمدن بایدن روند صادرات نفت ایران به چین نیز تسهیل شده است. البته در قالب رویکرد توازن‌گری نرم چین نه توازن‌گری سخت که تفاوت ماهوی دارند. در حقیقت این سخن بنده ناظر بر این نیست که چین بخاطر ایران وارد تعارض با آمریکا می‌شود، بلکه نظر بنده این است که چین الان تلاش می‌کند در قالب توازن‌گری نرم، ایران را به سمت خود متمایل سازد.

* تحولات راهبردی توزیع قدرت جهانی، منافع چین و ایران را همسو کرده است

فارس: شما اشاره کردید که در دوره بایدن، دنیا از دید آمریکا به سه بخش متحدان، شرکا و حریفان تقسیم شده است و چین در دسته سوم قرار گرفته است. آیا در دوره ترامپ اینگونه نبود؟ آیا بحث مهار چین به صورت جدی از آن زمان مطرح نشد؟

جوکار: بیایید سند را ببنیم. در نوامبر ۲۰۱۷ استراتژی امنیت ملی آمریکا توسط ترامپ منتشر شد که در بخش اول مصاحبه اشاره کردم شامل سه ستون بود. در این سند عنوان شده است «First America» یعنی اول آمریکا. اعلام کرد منِ آمریکا مهم هستم و من هیچ کشوری غیر از آمریکا را نمی‌شناسم.

بر همین مبنا ترامپ گفت کانادا دارد از من سوءاستفاده می‌کند و تلاش کرد نفتا را بازنگری کند. گفت اتحادیه اروپا از هم بپاشد به من چه؟ مگر نمی‌گفت؟ از برگزیت هم حمایت کرد. بعد به خانم مرکل توهین کرد که تو نوکر روس‌ها هستی. چرا از روس‌ها داری گاز می‌خری و بیا از منِ آمریکا LNG بخر. گفت ناتو را می‌خواهم بازنگری کنم.

فارس: به هر حال بحث مهار چین مطرح بود.

جوکار: نه به آن معنای ایدئولوژیک. مهار چین در حوزه operational و عملکردی اقتصادی و حوزه نفوذ مطرح بود. ترامپ می‌گفت من با چین اختلاف ایدئولوژیک ندارم. دیدید که به چینی‌ها گفت یا با من می‌بندید و یا بر روی صادرات چین به آمریکا تعرفه قرار می‌دهم زیرا ما باید این ناترازی تجارت‌مان با چین یکسان شود و چین باید از من کالاهای بیشتر آمریکایی از جمله نفت و گاز (LNG) بخرد و چین هم پذیرفت.

فارس: پس شما می‌گویید ترامپ نسبت آمریکا با چین را با عینک تجاری نگاه می‌کرد که حتی در این صورت امکان انعقاد قرارداد هم وجود دارد؟

جوکار: ترامپ مثل بایدن امروز، جهان را ایدئولوژیک نگاه نمی‌کرد. این را از کجا می‌گویم؟ بنده نمی‌گویم. من دارم می‌گویم تحلیل محتوایی استراتژی امنیت ملی ترامپ در نوامبر ۲۰۱۷ را مطالعه کنیم. دستور‌العمل موقت استراتژی امنیت ملی بایدن در مارس ۲۰۲۱ را هم بخوانید.

پس اینکه چین به‌دنبال افزایش واردات نفت از ایران است به دلیل، شرایط بازار(قیمت و عرضه و تقاضا) و مهمتر از آن، تحولات راهبردی توزیع قدرت جهانی به‌گونه‌ای در حال شکل‌گیری که منافع چین و ایران را همسو کرده است و ما هم باید با شناخت این شرایط، از فرصت‌های ایجاد شده استفاده کنیم.

*پالس مثبت دولت سیزدهم به چینی‌ها برای ائتلاف‌سازی علیه بایدن

فارس: پس شما سیاست‌های دولت سیزدهم در تعامل با چینی‌ها را مبتنی بر تحولات اخیر درست ارزیابی می‌کنید؟ یعنی دولت سیزدهم و حتی قبل‌تر از آن، اقداماتی صورت گرفت که منجر به تقویت روابط دو کشور شد.

جوکار: بله. دولت ایران در رفتار خود نشان داده است که اگر برجام هم دوباره به روند عادی خود بازگردد اینگونه نخواهد شد که ما کاملا به سمت غرب متمایل شده و شرکای استراتژیک‌ شرقی خود را را فراموش کنیم، فرق رویکرد سیاست خارجی آقای رئیسی با آقای روحانی دقیقا همین است.

شما نامه ظریف به مجلس درباره آخرین گزارش از برجام را مطالعه کنید. در یکی از پاراگراف‌های آخر آن می‌گوید که «مزایای برجام را دوستان با خوش‌بینی به طرف غربی از دست دادند». منظور او از دوستان کیست؟ منظور او شخص آقای زنگنه هست. تحلیل من این است که آقای زنگنه با خو‌ش‌بینی به طرف غربی، نتوانست از فرصت همکاری شرکت‌های شرقی استفاده کند.

دولت سیزدهم یک پالس مهم به چین و مابقی کشورها ارسال کرده است مبنی بر اینکه حتی اگر برجامی هم اتفاق بیفتد من مثل دولت آقای روحانی غرب‌گرا نخواهم شد و دوستان دوره گرفتاری‌ام را رها نمی‌کنم. بلکه ایران دنبال این است جلوی آمریکایی که دنبال ائتلاف‌سازی است را بگیرد زیرا آمریکا ما را adversary می‌داند.

آمریکا به چین و روسیه هم همین adversary را گفته است. پس ما این پالس را به چینی‌ها فرستادیم که ما شما در دوره اصطلاحاً free riding (سواری رایگان) نمی‌خواهیم. لذا هم تحولات سیاسی و هم پالس مثبت دو طرف باعث شد که صادرات نفت ایران به چین افزایش پیدا کند.

نکته آخر که بنده می‌خواهم به آن بپردازم این است که حتی اگر برجام هم احیاء شد، لازم است که از گشایش صورت‌گرفته برای بازار‌سازی با هدف ایمن‌سازی صادرات نفت کشور در آینده بهره‌ برد، زیرا عدم قطعیت بازگشت تحریم‌ها Snapback در سال ۲۰۲۴ پایین و ضریب اثرگذاری آن بالا است. از این‌رو،‌ باید با بازار‌سازی نفتی کشور، اثرگذاری تحریم‌ها را به طور کامل خنثی‌کرد که اساساً در سال ۲۰۲۴ اگر ترامپ جدیدی هم به روی کار بیاید، کاربرد ابزار بازگردانی تحریم علیه ایران را به طور عملی ناکارآمد بیابد.

مصاحبه از سید احسان حسینی

انتهای پیام/