۱۲ معمای مرموز از رازآلودترین معماهای حل‌نشده از دوران غرب وحشی

هشدار: این مطلب حاوی شرح صحنه‌های دلخراشی است که مطالعه آن به همه‌ افراد توصیه نمی‌شود.

برای بسیاری از علاقه‌مندان غرب وحشی این دوره‌ هیجان‌انگیز مملو از داستان‌های جذابی از جنسِ گاوچران‌ها، میخانه‌ها و کافه‌های شلوغ و پررفت‌و‌آمد، دوئل‌ها و تسویه‌ حساب‌های خونین، درگیری‌های خشن‌ کلانترها با یاغیان و قانون‌شکنان بی‌رحم، گنج‌های گم‌شده و خلاصه بسیاری از اتفاقات و ماجراهای مهیجی است که تنها بر پرده‌ی جادویی می‌توان نمونه‌های آن را سراغ گرفت.

حافظه‌ی تصویری به‌جای‌مانده از فیلم‌های وسترن کاری کرده که جدا‌کردن واقعیت از خیال تقریبا ناممکن باشد. ناگفته نماند رازهای بسیاری از دوران غرب وحشی حل‌نشده باقی‌مانده‌اند؛ ولی چگونه می‌توان معمای قتلی را بدون جسد حل کرد؟ یا به‌ نظرتان پیدا‌کردن گنج‌های پنهان بدون نقشه امکان‌پذیر است؟ و تردیدی نیست پیدا‌کردن فردی که در قرن نوزدهم ناپدید شده از این نیز سخت‌تر باشد؛ ولی همچنان تمام این معماها حل‌شدنی هستند.

به‌نقل از تارنمای Grunge، همین سال گذشته بود که نسخه‌ی آنلاین نشریه‌ «نیویورک‌پُست» گزارش داد، جسد راهزن معروف جوزف لاولِس (پس از مقایسه‌ نمونه دی‌اِن‌ای او با نوه‌ی ۸۷ ساله‌اش) شناسایی شد. بهتر است بدانید جنازه‌ی بدون سر لاولس که در سال ۱۹۱۶ کشته شده بود، تا قبل از سال ۱۹۷۹ اصلا پیدا نشده بود. می‌بینید که مبهم‌ترین معماها نیز قابل‌حل‌شدن هستند. اگر حس‌وحال معماهای حل‌نشده به سرتان زده، حتما تا پایان این مطلب همراه زومیت باشید:

کلبه گم‌شده و معدن طلایی با اسکلت‌های حامی‌کلبه گمشده و معدن طلایی با اسکلت‌های حامی‌

اولین معمای دوران غرب وحشی از شهری با یک معدن طلا، یعنی جکسون‌ویل در ایالت اورِگِن شروع می‌شود. فین جی.دی. جان، مورخ اهل اورگن می‌نویسد، سال ۱۸۵۳ بود که برادران جیمز و هنری ویلسون با گروهی از جویندگان طلا راهی سفری اکتشافی شدند. پس از کشته‌شدن یکی از مردان به‌دست بومیان ویلسون‌ها تصمیم گرفتند به تنهایی به راه خود ادامه دهند.

آن‌ها نهایتا به درّه‌ای محصور در صخره‌های پرشیب رسیدند و در آنجا یک کلبه چوبی ساختند. هنری در همان حوالی به نهری برخورد و توانست کف آن تکه‌های طلا کشف کند. برادران که بیم هجوم بومیان خطرناک و فرارسیدن زمستانی سخت را می‌کشیدند، با حفر گودالی در کف کلبه گنج گرانبهای خود را در آنجا دفن کردند و روی آن را کاملا با سنگ‌ پوشاندند.

ویلسون‌ها عازم شهر بودند که هدف حمله‌ی بومیان قرار گرفتند. در پی این حادثه هنری کشته شد و جیمز که توانست بود جان خود را نجات دهد به کالیفرنیا گریخت؛ اما وضع جسمانی او چندان خوب نبود. جیمز کمی قبل از مرگ نامه‌ای به پسرخاله‌اش تِد هارپر نوشت و ماجرا را به او توضیح داد.

پانزده سال بعد هارپر و شاعر دائم‌الخمری به نام سَم سیمپسون راهی منطقه شدند تا کلبه‌ای که جیمز در نامه‌ شرح داده بود پیدا کنند؛ ولی تنها یافته‌ی این دو خاکستر ویرانه‌های کلبه‌ به‌همراه بقایای لاشه‌ی هنری نگون‌بخت بود. درست در همین‌جا بنا به آنچه بعدا سم ادعا کرد، هارپر به صورت تصادفی به خودش شلیک کرد و کشته شد!

سیمپسون آشفته‌ و پریشان بدون ذره‌ای طلا به تنهایی به خانه بازگشت. اواخر همان سال یک گروه دیگر از جویندگان طلا برای پیدا‌کردن معدن به آنجا آمدند. آن‌ها هم ناکام ماندند و دست خالی برگشتند. بااین‌حال، سفر آن‌ها باعث شد تا تصادفا یک گنجینه‌ی ملی ارزشمند را کشف کنند. آنچه آن‌ها یافته بودند دریاچه آتشفشانی کریتر بود که هم‌اکنون عنوان عمیق‌ترین دریاچه‌ی آمریکا را یدک می‌کشد.

دوئل مرموز آلفرد شلزینگردوئل مرموز آلفرد شلزینگر

روزنامه‌ «کلرادو دیلی چیفتین» در سپتامبر ۱۸۷۶ واقعه‌ عجیبی را گزارش داد. در این گزارش آمده بود، دکتر اس.ئی. سولی، یک پزشک حاذق در کلرادو اسپرینگز ادعا می‌کرد که چند نامه مرموز از آلفرد شلزینگر به‌دست او رسیده است. مرد جوان در آن زمان به استخدام ویلیام جکسون پالمر، بنیانگذار راه‌آهن کلرادو اسپرینگز درآمده بود.

شلزینگر متولد بریتانیا از ماه آوریل به عنوان منشی خصوصی پالمر مشغول به کار شده بود. شلزینگر در نامه‌هایش گفته بود برای شرکت در یک دوئل به مزرعه لاوسون واقع در ۱۵ مایلی (۲۴ کیلومتری) کلرادو اسپرینگز رفته است. شلزینگر نوشته بود در صورتی که برنگشت بهتر است سولی برای پیدا‌کردن جسدش به مزرعه برود.

همین‌طور هم شد و سولی و سایرین به مزرعه لاوسون رفتند. آن‌ها آنجا به جسد خون‌آلود شلزینگر برخوردند که با صورت روی زمین افتاده بود. یک تپانچه و دستمال پارچه‌ای سفید رنگی کنار جسد او بود. گلوله‌ای نیز قلب شلزینگر جوان را شکافته بود. شلزینگر در زمان این دوئل تنها ۱۹ سال داشت. خطی روی خاک کشیده شده بود که محل تیراندازی طرفین دوئل را نشان می‌داد. شلزینگر در نامه گفته بود که قول داده در صورت زنده ماندن تا ۲ سال نام دشمن خودش را فاش نکند.

خبر مرگ ناگوار شلزینگر تا حتی مینه‌سوتا هم رسید و برای دستگیری قاتل جایزه‌ای تعیین شد؛ اما تمام این‌ها بیهوده بود و هیچ‌وقت قاتل او پیدا نشد. جسد شلزینگر امروز در گورستان اِورگرین کلرادو اسپرینگز آرمیده، ولی گفته می‌شود که روحِ ناآرام او از زمان مرگ دستکم دو مکان در آن حوالی را به تسخیر خود درآورده است.

پاگنده در غرب وحشیپاگنده در غرب وحشی

جدا از رویت‌های اخیر پاگنده در نواحی مختلف جهان، این موجود پشمالو از قرن شانزدهم تابه‌حال حضوری مستمر در آمریکای شمالی داشته است. در آن زمان مردم بومی منطقه گزارش داده بودند که پاگنده یا ساسکوآچ را در منطقه دیده‌اند. داستان‌های پاگنده تنها مختص به آمریکا نیست، بلکه در سراسر دنیا شایعاتی از مواجهه مردم با این موجود گوریل‌ شکل در میان بوده است. در دوران غرب وحشی نیز روزنامه‌های مختلف به‌خصوص در اوایل قرن نوزدهم ماجراهای مختلفی درباره پاگنده را منتشر کرده بودند.

در یکی از روزنامه‌های غرب آمریکا در آن دوران آمده که مردم اسپوکِین در واشینگتن به سبب بوی بد پاگنده به او «مرد درختی بدبو» می‌گفتند. در دانش‌نامه‌ی اورگن آمده است، قوم‌نگاری به نام جرج گیبز از اوایل سال ۱۸۶۵ شروع به ثبت و ضبط داستان‌های بومیان درباره پاگنده در ایالت اورگن کرد. هرچند اولین موارد ثبت‌شده از رؤیت پاگنده در منطقه به سال ۱۹۰۴ برمی‌گردد. در این زمان گزارش شد که مردم محلی در کرانه‌ی جنوبی رود سیکسز پاگنده را دیده‌اند.

مرکز پژوهش‌های میدانی پاگنده نیز از سال ۱۹۹۵ شروع به ثبت آنلاین موارد مشاهده‌ی این موجود در ایالت‌های مختلف آمریکا کرد. تا زمان نگارش این مقاله، ایالت واشنگتن با ۶۹۰ مورد مشاهده پاگنده‌ در صدر ایالت‌های آمریکا قرار دارد و کالیفرنیا با ۴۵۴ و فلوریدا با ۳۳۳ مورد در رده‌های بعدی قرار دارند. پاگنده در کلرادو نیز تنها ۱۲۹ مرتبه ملاحظه شده است؛ اما ظاهرا برای مقامات محلی این مقدار به اندازه‌ای بوده که تابلوهای هشداردهنده‌ای در رابطه با پاگنده در پایکس پیک (از قله‌‌های مرتفع کوه‌های راکی) نصب شود.

کشتی بادبانی که سر از بیابان درآوردکشتی بادبانی که سر از بیابان درآورد

هرناندو دِ آلارکون، کاشف اسپانیایی در سال ۱۵۴۰ با کشتی بادبانی خود از رود کلرادو به‌سمت یوما در ایالت آریزونا می‌رفت؛ اما آیا او قادر به پیمودن مسیری فراتر از این نیز بود؟ مردم در حد فاصل ۱۰۰ مایلی (۱۶۰ کیلومتری) دریا‌ی سالتون نیز گزارش مشاهده یک کشتی بادبانی اسپانیایی را دادند که در صحرای کالیفرنیا به گِل نشسته بود. حال سؤال این است حقیقتا این کشتی همان کشتی گنجی است که ایتوربه ناخدای آن بود و براثر رانش زمین در آن حوالی به گل نشست؟

سپس در حوالی سال ۱۷۷۵ بود که یکی از همراهان خوان باوتیستا د آنزا (کاوشگر اهل باسک اسپانیا) به‌همراه قاطر خود به محل کشتی رسید و حتی توانست برخی از مرواریدهای ارزشمندی که درون کشتی یافته بود را به‌همراه خود ببرد. سپس نوبت کاوشگر دیگری به نام آلبرت ایوانز بود که در حوالی سال ۱۸۷۰ ادعا کرد که لاشه کشتی بادبانی را در همین محل دیده است. بعدا در همان سال شخص دیگری به نام چارلی کلاسکر نیز به لاشه کشتی برخورد و حتی روزنامه «ایونینگ تلگراف» نیز گزارشی از این ماجرا را به چاپ رساند؛ اما کلاسکر بعدا ناپدید شد.

قلب آدمی از جزئیات این جنایات شنیع و سنگدلانه به درد می‌آید

همچنان کسانی هستند که به وجود کشتی تردید دارند. درحالی‌که گمان می‌رود یک موج بزرگ جز و مدی باعث به گل نشستن کشتی شده؛ اما بسیاری این ماجرا را خالی از واقعیت می‌دانند.

دراین‌میان، یکی از کسانی که واقعا به حقیقت ماجرا اعتقاد داشت، شخصی به نام لارنس جاستوس بود که در سال ۱۹۷۴ از پارک ایالتی بیابان آنزا بورگو برای جست‌وجوی محل درخواست مجوز کرد. هر چند درخواست او رد شد؛ اما در کمال تعجب در میان اسناد آرشیوی‌ پارک ایالتی پرونده‌ جاستوس به چشم می‌خورد و حتی بنا به برخی گزارش‌ها او حقیقتا توانسته کشتی گم‌شده در بیابان را پیدا کند.

قاتل سنگدل دختران مستخدم‌قاتل سنگدل دختران مستخدم‌

در بین سال‌های ۱۸۸۵ و ۱۸۸۶ در آستین، تگزاس بود که ۸ قتل دلهره‌آور به یک قاتل زنجیره‌ای ناشناس نسبت داده شد. بیشتر قربانیان این قتل‌های هولناک را دختران مستخدم تشکیل می‌دادند. شش تن از قربانیان نیز دختران سیاه‌پوست بودند. در ماه‌های جولای، اوت و نوامبر به سه زن حمله شد که همه جان سال به در بردند؛ ولی مدتی بعد جسد تکه‌تکه‌ شده‌ مالی اسمیت در کنار توالت حیاط پیدا شد.

تمام قتل‌های این قاتل زنجیره‌ای هولناک بودند. در ماه مه ۱۸۸۵ جنازه قربانی دیگر به نام الیزا شِلی در حالی پیدا شد که سرش کاملا از وسط شکافته شده بود. این قاتل مخوف در حملات خود از چاقو، تبر، سنگ و گاهی از میله‌ آهنین استفاده می‌کرد. اُ. هنری شاعر و نویسنده‌ای که در آن زمان در روزنامه‌ «ویکلی استیتمن» آستین قلم می‌زد، به این قاتل لقب «قاتل دختران مستخدم» را داد و در گزارش خود عنوان کرد: «قلب [آدمی] از جزئیات این جنایات شنیع و سنگدلانه به درد می‌آید.»

قربانیان بعدی ایرنه کراس، کلارا دیک، ربکا رامی و دخترک ۱۱ ساله‌ای به نام مِری رمی بودند. از این جمع تنها ربکا جان سالم به‌ در‌ برد. دو قربانی بعدی گریسی ونس و فاسقش بودند. دو زن دیگر که به نام‌های سو هنکوک و اولا فیلیپس که هیچ‌کدام مستخدم نبودند نیز در شب کریسمس ۱۸۸۵ به قتل رسیدند. در فوریه ۱۸۸۶ بود که مأموران پلیس در حین کتک‌زدن یک دختر رقاص به فردی به نام ناتان الگین حمله کردند. الگین در این درگیری کشته شد. هر چند پس از این ماجرا دیگر قتلی رخ نداد؛ اما هیچ‌وقت ثابت نشد الگین واقعا قاتل دختران مستخدم بوده است.

قاتل بل استار هیچ‌وقت دستگیر نشدقاتل بل استار هیچ‌وقت دستگیر نشد

در روز ۳ فوریه ۱۸۸۹ بود که بِل اِستار مشهور به «ملکه راهزنان» به ضرب گلوله‌ فرد ناشناسی در اوکلاهاما به قتل رسید. این دختر سابقا خوب تا قبل از آن روز با گروهی از بدنام‌ترین یاغیان و قانون‌شکنان غرب وحشی از جمله کول یونگر، جیم رید، سام استار و جیم جولای همکاری کرده بود. او حتی مدتی را در زندان گذرانده بود. همه‌ی این‌ها در حالی بود که او در این بین بچه‌دار شده و مدت‌های مدیدی نیز متواری بود.

رابطه بل با این مردان به‌خصوص با جولای رابطه‌ای پرتلاطم و طوفانی بود. تا جایی که ظاهرا شریک زندگی بل مردی را برای کشتن معشوقه‌اش اجیر کرده بود. بااین‌حال، بل همچنان به مردش وفادار مانده بود و حتی جولای را تا دادگاه فورت‌اسمیت، ایالت آرکانزاس همراهی کرده بود تا در آنجا به اتهامات جولای به جرم اسب‌دزدی رسیدگی شود؛ اما در راه بازگشت بود که بل هدف گلوله‌ مردان اجیرشده قرار گرفت.

تابه‌حال هیچ‌کدام از گنج‌های مشهور تام کچام پیدا نشدند

در یکی از روایت‌‌ها آمده است که درحالی‌که به‌تنهایی به خانه بازمی‌گشت، هدف ۶۰ گلوله قرار گرفته است بااین‌حال، در روایت نزدیک‌تر به واقعیتی آمده است که دو گلوله از پشت‌سر به بل اصابت کرده است. بل به زمین افتاده و اسبش خبر نگران‌کننده‌ای را به پِرل دخترش رسانده است.

پرل و سایرین بلافاصله به محل رسیدند و بل مجروح را به خانه بردند؛ اما وضع بل وخیم‌‌تر از این‌ها بوده و کمتر از یک ساعت بعد در خانه‌ جان داد. گفته می‌شود پرل و دوستانش ترتیبی داده‌اند تا جسد بل در حیاط خانه دفن شود؛ اما چه کسی ملکه راهزنان را کشت؟ انگشت اتهام به سوی مظنونان زیادی دراز است از جولای که متهم ردیف اول پرونده بود تا همسایه‌ی ناراضی او واتسون و حتی پسر بل، اِد و شاید هم پِرل. از این بین تنها پای واتسون به دادگاه کشیده شد که او نیز تبرئه شد.

چه بلایی سر‌ آلبرت و هانری فاونتن آمد؟چه بلایی سر‌ آلبرت و هانری فاونتن آمد؟

آلبرت جنینگز فاونتن سمت‌های بسیاری داشت از ستوان ارتش، وکیل و روزنامه‌نگار تا سناتور. او در زمانی که ناپدید شد بیشتر به عنوان وکیل «بیلی د کید» در دادگاه شناخته می‌شد. پرونده‌ای که او در آن شکست خورد. آلبرت فاونتن و پسر ۸ ساله‌اش هنری در سال ۱۸۹۶ در شهر لینکلن، نیومکزیکو حضور داشتند تا در دادگاه دامدار پرنفوذی به نام الیور لی شرکت کنند.

گفته می‌شود فاونتن در دادگاهی که سمت معاونت دادستان را برعهده داشت دشمنان زیادی از جمله لی داشت. جای تعجب نیست که فاونتن در لینکلن حس می‌کرد به دقت تحت‌نظر است. او پس از اینکه نامه‌ تهدید به مرگی در پایان محاکمه دریافت کرد تصمیم گرفت به‌همراه فرزندش بلافاصله به خانه‌اش در حد فاصل ۱۵۰ مایلی (۲۴۰ کیلومتری) آنجا برگردد.

دو روز بعد این دو برای همیشه ناپدید شدند. تنها سرنخ‌های به‌دست آمده از آلبرت و هنری فاونتن مقادیر زیادی خون درون کالسکه‌ به‌همراه خشاب‌های خالی و دستمال خون‌آلود هنری بود. حتی کلانتر معروف پت گارِت هم برای دستگیری عاملان قتل احتمالی درگیر پرونده شد، هر چند بالاخره پای هم‌دستان لی به دادگاه کشیده شد؛ ولی همه تبرئه شدند. سال‌ها بعد دو اعتراف پرده از حقیقت ماجرا برداشت. مورد اول مربوط به جیمز گیلیلند در سال ۱۹۳۷ و مورد بعدی اعترافات سال ۱۹۴۹ سام کِچام در بستر مرگ بود.

سام هنگام مرگ گفته بود که او و برادرش تام کچام فاونتن‌ها را به قتل رسانده‌اند؛ ولی علی‌غم این اعترافات تکان‌دهنده، اجساد فاونتن‌ها در جایی که مردان گفته بودند پیدا نشدند. بدین‌ترتیب، همچنان ماجرای فاونتن‌ها مشهورترین پرونده سرد تاریخ نیومکزیکو است.

گنج مخفی تام کچام کجاست؟گنج مخفی تام کچام کجاست؟

تام کِچام ملقب به «بلک جک» ممکن است آلبرت و هنری فاونتن را نکشته باشد، ولی مطمئنا او تا پیش از اینکه در سال ۱۹۰۱ به اعدام محکوم شود در سرقت‌ها و قتل‌های متعددی دست داشته است. دستکم دو روایت جالب از گنج‌های مخفی کچام پیش از مرگش در دست است. مورد اول مربوط به گنج بزرگ او است که گفته می‌شود تبهکار معروف آن را در جایی در کوهستان چیریکاهوا در آریزونا دفن کرده است. گفته‌ می‌شود، کچام چند هزار دلار را در غاری مشهور به «دالان چهل و چهار» پنهان کرده است.

روایت جالب دیگر نیز به زمانی برمی‌گردد که کچام تحت‌تعقیب بوده است. او در حین فرار با اسب با پرتاب کمند خود را به بالای درختی می‌رساند و بعد از چهار روز که آب‌ها از آسیاب می‌افتد حدود ۴ هزار دلاری که به‌همراه داشته را در جایی در بین مزرعه میرتل و گیللندگپ پنهان کرده است. هر چند بسیاری از گنج‌های مخفی تام کچام خبر داشته‌اند؛ اما تابه‌حال هیچ‌کدام از این دو گنج مشهور پیدا نشدند. کچام امروزه بیشتر به‌دلیل اعدامش که در آن زمان به اولین مجرمی در نیومکزیکو (۱۱ سال بعد تبدیل به ایالت شد) تبدیل شد که به جرم حمله مسلحانه به قطار به اشد مجازات محکوم می‌شد.

کلانتر و افرادش در اوج هراس از حمله همدستان تام کچام برای فراری دادن او تصمیم گرفتند او را هرچه زودتر اعدام کنند. نهایتا او روز ۲۶ آوریل ۱۹۰۱ در کلیتون حلق‌آویز شد؛ ولی اعدام او (تصویر فوق) به‌دلیل بی‌تجربگی مأمور اعدام اصلا طبق برنامه پیش نرفت. وقتی دریچه‌ی سکوی اعدام باز شد تمام وزنِ کچام روی طناب افتاد که مامور اعدام فراموش کرده بود شب قبل عوض کند. بدین‌ترتیب، طناب طویلِ و کِش آمده زیر وزن سنگین کچام (که در زندان اضافه‌وزن پیدا کرده بود) همچون یک سیم تیز و برّنده عمل کرده و سر او را قطع کرد. تنها نقاب پارچه‌ای روی صورت کچام باعث شد تا سر او جلوی پای حضار نیفتد!

بر سر اتا پِلیس چه آمد؟بر سر اتا پِلیس چه آمد؟

برای بسیاری مرگ بوچ کسیدی و ساندنس کید در بولیوی یکی از بحث‌برانگیزترین موضوعات غرب وحشی است؛ اما سرنوشت یکی دیگر از همراهان این دو یعنی اِتا پِلیس از مرموزترین رازهای آن دوران است که همچنان واقعیت آن مبهم است. اتا پلیس آنچنان شخصیت مرموزی بود که حتی مرکز تحقیقات ملی پینکرتون هم نام واقعی او را نمی‌دانست.

اگرچه این مرکز تحقیقاتی مشخصات کامل او را دراختیار داشت که طبق آن، او زنی با «چهره‌ای جذاب، بین ۲۷ تا ۲۸ ساله، قدی بین ۱۶۰ تا ۱۷۰ سانتی‌متر، وزن ۵۰ تا ۵۵ کیلوگرم، جثه‌ای متوسط با موهای قهوه‌ای» بود.

این مشخصات می‌توانست متعلق به هر زنی از دوره ادواردیان (۱۹۰۱ تا ۱۹۱۰)‌ باشد. و هر سرنخ دیگری درباره اتا تنها در حد حدس و گمان‌ بود. اینکه آیا او معلم مدرسه بود؟ یا فاحشه‌ای از اهالی بولوردی تگزاس بود؟ یا شاید هم او حقیقتا دخترعموی ساندنس بود! هیچ‌کس با اطمینان از واقعیت ماجرا اطلاعی ندارد؛ اما اینکه اتا آنقدری ساندنس را دوست داشت تا او و کسیدی را تا‌ آمریکای جنوبی همراهی کند واقعیت داشت. این سه تن برای سال‌ها همدستان قابل‌اعتمادی بودند که به بانک‌ها دستبرد می‌زدند و راه را بر کاروان‌های‌ قاطر حمل طلا و پول می‌بستند.

اگرچه اتا پلیس ظاهرا به‌همراه همدستانش به‌دست سربازان بولیوی کشته شده است، ولی برخی عقیده دارند که او بعدا در آمریکا دیده شده است. همچین به نظر آن میدوز، مورخ او برای آخرین بار در سال ۱۹۰۵ به سانفرانسیسکو رفته است. حتی گفته می‌شود که او را در سال ۱۹۰۹ نیز دیده‌اند که به دنبال پیدا‌کردن اسنادی برای اثبات فوت ساندنس بوده است. به هر حال، اتا پلیس هر که بود، اسرارش را با خود به گور برد.

قتل هولناک خانم می پرسکاتقتل هولناک خانم می پرسکات

سال ۱۹۱۶ بود که روزنامه «کوکونینو سان» در فلگستف، آریزونا واقعه‌‌ای هولناک را گزارش داد. در این گزارش آمده بود که مأموران پلیس موفق به کشف اجساد خانم مِی پرسکات و همسرش فِرد در اتاق خواب منزل شده‌اند. گلوی فرد گوش تا گوش برّیده شده و ضربات چاقویی به پشت او خورده و به سر او نیز شلیک شده بود.

گلوی می را هم بریده بودند و به او نیز دو گلوله شلیک شده بود. اتاق خواب پر از خون و جای گلوله بود و قاتل بعدا تختخواب را به آتش کشیده بود؛ ولی در کمال حیرت، در حالی جسد فرد پیدا شد که او یک اسلحه با گلوله‌ای درون آن در دست داشت و در یادداشتی از او نوشته شده بود که او قبل از اینکه به می و خودش شلیک کند با همسرش درگیری شدیدی داشته است.

اِتا پِلِیس هر که بود، اسرارش را با خود به گور برد

چطور ممکن است مردی که گلویش را کاملا بریده‌اند، توانسته باشد به سرخودش شلیک کند یا تختخواب را آتش بزند؟ پزشکی قانونی هفته‌ها مشغول تحقیق درباره‌ی جزئیات این پرونده پرابهام بود.

درنهایت، اعضای هیئت منصفه به این نتیجه رسیدند که این زوج براثر ضربات چاقو و گلوله‌‌های نفر یا نفرات ناشناسی به قتل رسیده‌اند. بااین‌حال، این پرونده هیچ‌وقت حل نشد. نکته جالب دیگر اینکه با اینکه بخشی از خانه‌ی پرسکات جزء مسافرخانه بین‌المللی گرند کانیون باقی‌ ماند، هیچ‌وقت در فهرست مکان‌های تسخیر‌شده در شهر فلگستف قرار نگرفت.

نکته بحث‌برانگیز دیگر اینکه این ساختمان واقع در امتداد بزرگراه ۶۶ را تقریبا بلافاصله پس از این قتل‌های هولناک شخصی به نام کی.جی. ناکارد خرید و خود خریدار سال‌ها در همین ساختمان زندگی و نهایتا نیز در اطراف ساختمان مُتِل خودش را راه‌اندازی کرد.

معمای ناپدید‌شدن پرل هارتمعمای ناپدید شدن پرل هارت

پرل هارت کودکی سرکش و متولد کانادا بود. او پیش از اینکه در زندگی اشتباهات زیادی را مرتکب شود، همچون سایر دختران هم‌سن و سالش مدرسه را تمام کرد. او سپس در ۱۷ سالگی فریفته قماربازی به نام فِرد هارت شد. این دو تا سال ۱۸۹۸ باهم زندگی می‌کردند؛ ولی فرد که از دست پرل و دو فرزندش خسته شده بود، دائما همسرش را کتک می‌زد و نهایتا این دو از هم جدا شدند.

مرد بعدی زندگی او جو بوت بود. ظاهرا پرل با جو تفاهم بیشتری داشت. این دو خیلی زود زندگی تبهکارانه‌ای را باهم شروع کردند؛ اما در سال ۱۸۹۹ بود که دستگیر شدند. بوت به ۳۰ سال زندان محکوم شد (هرچند بعدا فرار کرد)، درحالی‌که پرل به پنج سال زندان محکوم شد. پرل هارت در آن دوران نمونه‌ای جذاب برای مردم بود. ظاهرا دیدن زن راهزنی که همچون مردان لباس می‌پوشید، شدیدا برای مردم جالب بود.

مقاله‌های مرتبط:نظریه‌ای جدید درباره معمای گذرگاه دیتلوف۳ معمای جنایی از رازآلودترین قتل‌های اجساد باتلاقی

شهرت عجیب پرل باعث شده بود تا مردم در زندان از او امضا بگیرند. پرل بعدا به‌دلیل باردار‌شدن (شایعه شده بود که با یکی از زندانبانان رابطه داشت) آزادی مشروط گرفت. پرل هارت در سال ۱۹۰۲ عفو شد؛ ولی او دوباره برای خرید اجناس دزدی در کانزاس‌سیتی دستگیر شد. این در حالی بود که گفته می‌شد پرل خود را برای اجرای یک نمایش تئاتر از روی زندگی واقعی خودش که خواهرش نوشته بود آماده می‌کرد.

پرل دوباره هم در سال ۱۹۰۴ دستگیر شد و پس از آن تا سال ۱۹۲۴ در فلورانس، آریزونا دیده نشد. بااین‌حال، درباره‌ی زمان درگذشت پرل هارت اختلاف‌نظر زیادی وجود دارد. برخی درگذشت او را در سال ۱۹۲۵ و حتی برخی در دهه ۱۹۶۰ می‌دانند.

خاکستر کیت آرنولد کجا گم شد؟خاکستر کیت آرنولد کجا گم شد؟

مسافرخانه شریدن در شریدن، وایومینگ در حالی در سال ۱۸۹۳ راه‌اندازی شد که برق نیز داشت. بوفالو بیل، اجراکننده نمایش در مراسم افتتاحیه بزرگ مسافرخانه حضور داشت و خود او بعدا این مسافرخانه را خرید. خرید مسافرخانه در سال ۱۹۰۱ با استخدام خانم کیت آرنولد (او نیز همچون بیل اهل ویرجینیا) هم‌زمان بود.

در اسناد حسابرسی مالیاتی سال ۱۹۱۰ ذکر شده بود که آرنولد به مسافرخانه نقل مکان کرده بود. او در آنجا به عنوان خیاط، سالن‌کار، خانه‌دار، مهمان‌دار و پرستار بسیاری از کودکانی که با خانواده‌های خود در مسافرخانه اقامت می‌کردند فعالیت‌ می‌کرد و واقعا هم عاشق کارش بود.

کیت آرنولد در مدت مدیدی که در مسافرخانه کار می‌کرد با مهمانان مشهوری همچون ارنست همینگوی، هربرت هوور، باب هوپ و ویل راجرز ملاقات کرده بود. در همین حال، گفته می‌شود او در همانجا با آنی اووکلی، تیرانداز مشهور نیز دیدار کرده است. به طرز حیرت‌آوری کیت آرنولد تا سال ۱۹۶۵، زمانی که قرار بود ساختمان مسافرخانه تخریب شود نیز در آنجا در استخدام شریدان مانده بود. با میانجی‌گیری انجمن تاریخی شهر شریدن این ساختمان باارزش تخریب نشد. سرانجام آرنولد در سال ۱۹۶۸ درگذشت.

او هنگام مرگ وصیت کرد خاکسترش را در دیوار اتاق دلخواهش، اتاق شماره ۳۰۶ دفن کنند. پس از یک مراسم مختصر در همان اتاق دلخواه کیت خاکستر او درون دیوارهای اتاق دفن (تصویر فوق) شد؛ اما نکته عجیب اینکه تا همین امروز هیچ‌کس به‌درستی نمی‌داند خاکستر او در کجای دیوار اتاق مدفون است. اخیرا «مجله کابویز ان اندینز» از قول برخی از میهمانان مسافرخانه گزارش داده که روح آرنولد به زندگی‌ در اتاق دلخواهش در شریدن ادامه می‌دهد و میهمانان نیز از اقامت در اتاق او لذت وافری می‌برند.

غرب وحشی پر از معماها، گنج‌های مخفی و بالاخره رازهای سربه‌مهُری است که برای مدت بیش از یک قرن و چه‌بسا فراتر از آن ذهن‌ها را مجذوب خود کرده‌‌اند.