منتظری؛ روایت یک سقوط

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، تاریخ پر از عبرت‌هایی است که هر کدام برای تربیت یک ملت کفایت می‌کند. قرار و روال اما بر این است که آدمیزاد به سرخوشی و سرگرم شدن به روزمرگی ها بیشتر علاقه مند است تا کاوش و تفکر عمیق در تاریخ. لذاست که ملت ها و آدم ها، عموما به جای درس گرفتن از تاریخ، مایل هستند تا آن را تکرار کنند.

تاریخ ۴۳ ساله انقلاب اسلامی پر است از نکات ناگفته و گوشه های عبرت انگیز؛ مسائلی که اگر غبار فراموشی بر چهره آنها بنشیند، بر بخت ملت سترگ ایران نیز خدای ناکرده، گرد ناخوشی خواهد نشست. با علم به اینکه خود پیروزی انقلاب اسلامی، حاصل تجمیع تجربه های ملی ما در شکست نهضت مشروطه، نابودی نهضت جنگل، خیانت دیدن نهضت جنوب، مبارزات نهضت ملی شدن صنعت نفت و ده ها تجربه تلخ و شیرین تاریخ معاصر ایران بود، ما و نسل نو، به بازخوانی تجربیات تاریخی پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، نیازی مبرم و حیاتی داریم.

در میان همه فراز و نشیب های تاریخ انقلاب اما گلوگاه هایی وجود دارد که برجسته تر و حساسیت برانگیزتر می نماید. مسئله نصب آقای منتظری به قائم مقامی رهبری در سال ۶۴ توسط مجلس خبرگان رهبری و عزل وی در سال ۱۳۶۸ توسط حضرت امام(ره)، بدون شک از جمله این گلوگاه ها به شمار می آید.

منتظری نظرات مهمی در باب مسئله ولایت فقیه ارائه کرده بود و سابقه مبارزات قبل از انقلاب را هم یدک می کشید، در مقطع تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی، ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی را عهده دار بود و در سالهای آغازین انقلاب، جایگاه بالایی در بین افکار عمومی و نخبگان انقلابی داشت. بر این اساس، برکشیده شدن او در ساختار قدرت پس از انقلاب و سقوط تدریجی او طی چند دهه، واجد نکات مهم سیاسی و تاریخی عبرت انگیز است. منتظری از نوشتن کتاب در باب ولایت فقیه و قائم مقامی رهبری، به فالوده خوردن با بی بی سی و لیبرال ها رسید و این نوسان اندکی نبود. امروز شناخت پیشران های این نوسان و تغییر جبهه عجیب و غریب یک فقیه سیاسی، برای نسل جدید و نورسیده انقلاب، بسیار لازم و حیاتی می نماید.

عظمت مقام رهبری را حفظ کنیم!

۱۴ آبان ماه ۱۳۶۵ روزنامه کیهان به نقل از آقای منتظری می نویسد:« آنچه با ما آبرو داده، عظمت رهبری امام است. سعی کنیم عظمت مقام رهبری را حفظ کنیم. آنچه به ایمان ما و ایران ما آبرو داده است، رهبری است.» ۲۷ تیرماه ۱۳۶۰ روزنامه های عمومی کشور به نقل از منتظری می نویسند:« گروه‌های به اصطلاح سیاسی که مستقیم یا غیرمستقیم در خط آمریکا افتاده‌اند باید بدانند در جامعه مسلمان و انقلابی ما هرگز جایی برای رشد و بقا ندارند.» تغییر موضع آقای منتظری اما تدریجی و نرم نرمک از راه می رسید. به صورتی که در سالهای پایانی جنگ، عمده سخنان وی خبر روز رادیو بغداد و رادیو بی بی سی است.

مرحوم آیت الله مهدوی کنی در بیان خاطره ای با همین مضممون می گوید: «یک‌بار خود آقای منتظری نقل کردند که امام بنده را خواستند و به من گفتند آقای منتظری شما حرف‌هایی می‌زنید که رادیوهای بیگانه آن‌ها را می‌گویند؛ رادیو بغداد این‌ها را می‌گوید. چرا شما حرف‌هایی می‌زنید که رادیو بغداد آن‌ها را می‌گوید؟! این دلیل بر این است که حرف‌های شما صحیح نیست؛ یعنی به مصلحت انقلاب نیست که دشمن روی آن‌ها مانور می‌دهد و روی آن تبلیغ می‌کند. بنابراین این حرف‌ها را نزن.»

نصایح و اندرزهای مکرر امام(ره) به منتظری -که شرح مبسوط آن توسط حاج احمدآقا در کتاب معروف «رنجنامه» آمده است- اما راه به جایی نمی برد و پیشران های حرکت نوسانی آقای منتظری قدرتمندتر از آن بود که کسی بتواند در مقابل آنها سدی ایجاد نماید. ابعاد هزینه سازی قائم مقام رهبری برای انقلاب و نظام اما محدود به فشار رسانه ای علیه انقلاب با استفاده از حربه سخنان او نمی شد. منتظری به عنوان فردی که به قائم مقامی رهبری انقلاب برگزیده شده بود، طبعا نفوذ کلام و قدرت کمی در ساختار رسمی کشور نداشت و تاثیرگذاری بر رویه های جاری در کشور در ابعاد مختلف، می توانست در زمره اقدامات وی تلقی شود. به عنوان مثال، اسدالله جولایی از دوستان و همکاران شهید اسدالله لاجوردی دادستان مظلوم و شجاع تهران در دهه ۶۰، اقدامات منتظری و افراد فعال در بیت وی را عامل اصلی برکناری این عنصر کم نظیر دانسته است.

نقش منتظری در حذف شهید اسدالله لاجوردی

 جولایی در مصاحبه ای می گوید:« عامل برکناری شهید لاجوردی، بیت آقای منتظری و مهدی و هادی هاشمی بودند. آن روزها آیت‌الله موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی و آیت‌الله صانعی دادستان انقلاب بودند. این‌ها با آقای منتظری ارتباط داشتند و تمام طراحی‌ها علیه شهید لاجوردی، در بیت ایشان انجام می‌شد. ما مکرر خدمت آقای منتظری می‌رفتیم و گزارش می‌دادیم و می‌گفتیم در بیت ایشان توطئه‌هایی طراحی می‌شود، اما عملاً هیچ فایده‌ای نداشت و تحت تأثیر القائات و گزارش‌های غلط مهدی و هادی هاشمی، ایشان با توضیحات ما قانع نمی‌شد! مثلاً یک بار گزارش داده بودند زندان اوین دستشویی ندارد! آقای منتظری هم این را به قوه قضائیه گزارش داده بود. بالاخره شهید لاجوردی ناچار شد خدمت مرحوم حاج‌احمدآقا برود و از ایشان بخواهد به قوه قضائیه دستور بدهد کسی را برای بازدید بفرستد. سرانجام آقای محمدعلی انصاری را فرستادند. آن روزها من مسئول زندان بودم و همراه ایشان به تک‌تک بندها سرکشی کردم. با گزارش‌های ریز و درشتی از این دست، می‌خواستند شهید لاجوردی را- که ماهیت همه جریان‌های انحرافی و التقاطی را خیلی خوب می‌شناخت- از سر راه بردارند. در مجموع، شورای عالی قضایی برنامه‌های شهید لاجوردی را در مورد بازسازی زندانیان قبول نداشت. در عین حال به ایشان فشار می‌آورد که بعضی از زندانی‌ها را آزاد کند که البته ایشان قبول نمی‌کرد!»

عوامل تغییر رویه آقای منتظری چه بود و به قولی، پیشران حرکت نوسانی این مبارز پیش از انقلاب در حرکت به سمت بی بی سی و ضدانقلاب، کدام است؟ برای پاسخ به این سوال،طبعا چاره ای جز کاوش در متن تاریخ نداریم. مرور واقعیات تاریخی و گفته های افراد مختلفی که با آقای منتظری مراوده داشته اند، به ما می گوید کُمیت او در چند جا لنگ میزد و همان لنگ زدن ها نیز نهایتا به پاشنه آشیل فقیه مبارز دیروز و قائم مقام رهبری بدل شدند. ساده لوحی و زودباور بودن اما نقطه کانونی تمام آسیب هایی بود که یکی یکی در زندگی سیاسی او نمودار شد و نهایتا وی را از قائم مقام رهبری به آیت الله مورد علاقه بی بی سی، آمریکا و انگلیس تبدیل کرد. تصریح بر این نقیصه البته تنها در بیان منتقدان انقلابی منتظری نمودار نشد، بلکه افرادی از طیف های مختلف که با وی به صورت مستقیم سر و کار داشتند، از زودباور بودن این شیخ فقیه سخن گفته اند.

از آنجا که ساده لوح هستید…

واقعیتی که امام(ره) نیز در نامه معروف عزل وی در تاریخ ۶ فرودین ۶۸ بدان اشاره کرده، می فرمایند:«از آنجا که ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد… واللّه‏ قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده ‏لوح می‏دانستم که مدیر و مدبر نبودید» کریم سنجابی از چهره های ارشد جبهه ملی و همراه مصدق که پیش از انقلاب مدتی رییس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و بعدها در دولت بازرگان، سکاندار وزارت خارجه شد، در تاریخ ۲۱ اکتبر ۱۹۸۳ طی گفتگو با بخش تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، پیرامون شخصیت منتظری می گوید: «بنده ایشان را آدم فوق العاده ساده و سطحی می دانم … و تاکنون اغلب تظاهراتی که کرده نشان دهنده یک آخوند ساده لوح بوده است.» تظاهرات این منش شخصی آقای منتظری در مقطع پس از انقلاب، تدریجا پیش روی افراد و گروه های مختلف قرار می گرفت و طبعا در این میان، کسانی بودند که با شناخت روحیات وی، دوست داشتند او را به حربه ای برای پیشبرد اهداف خود بدل کنند. امام(ره) در نامه معروف عزل منتظری، این گروه ها را لیبرال ها و منافقین معرفی می کرده، می فرمایند:« روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‏‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آیندۀ نظام را از دست داده‌‏اید. شما در اکثر نامه‌‏ها و صحبت‌ها و موضع­گیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند.»

پیش بینی امام(ره) پر بیراه نبود و بعدها با گذشت زمان، واقعیت خود را بیش از پیش نشان داد. چرا که منتظری هر چه بر عمرش افزوده شد، علیرغم تمام هشدارها و اندرزهای امام و دوستان انقلاب، به لیبرال ها و منافقین نزدیک تر شد. به صورتی که ده روز پیش از فوت وی در آذر ۱۳۸۸ و در اوج فتنه‌ پس از انتخابات، ابراهیم یزدی در منزل وی، از سوی کانون غربگرای مدافعان حقوق‌ بشر؟!، تندیس تلاش‌گر حقوق بشر را به منتظری اهدا کرد. بعدها مریم سنجابی مسئول پرونده‌های پرسنلی و عضو شورای رهبری سازمان منافقین در خاطرات خودنوشت خود با عنوان «سراب آزادی» به حمایت مسعود رجوی از رهبری آقای منتظری اشاره می کند. سنجانی می نویسد:« سال ۱۳۸۸ وضعیت همچنان با فشارهای تشکیلات و محدودیت‌های روز افزون شروع شد و بخش روابط و اجتماعی سازمان هم به دخالت در امور عراق و کارشکنی‌هایشان ادامه می‌دادند. در آن ایام مسعود رجوی به دنبال تنش‌های ایجاد شده در ایران به فکر استفاده از این موقعیت افتاده بود تا شاید بتواند از این طریق هر چقدر می‌تواند سازمان را در مجامع بین‌المللی و سیاسی مطرح نموده و اتفاقات داخل ایران را ناشی از تأثیر سازمان بر روی مردم ایران قلمداد کند و او را در محافل غربی به عنوان اپوزیسیون نظام ایران به رسمیت بشناسد. لذا در این روزها دست به هر کاری می‌زد.دفاع از برخی نامزدهای ریاست جمهوری بعد از انتخابات دفاع از رهبری آقای منتظری و حتی پیام دادن به پسر شاه سابق ایران، از اقدامات و تلاش‌های بی‌فایده‌ وی به حساب می‌آمد.»

ساده لوحی هایی که شیخ را لو می داد

علت العلل تمام این وقایع تلخ اما همان ساده لوح بودن بیش از حد شیخ بود.  مرحوم آیت‌الله محمد یزدی رئیس فقید جامعه مدرسین به تاریخ ۲۳ شهریور ۹۸  در دیدار با نویسندگان کتاب تحسین شده «روزگار قائم‌مقامی» در همین زمنیه می گوید:« خود من هم ایشان را تا زمان اداره کردن جلسه اول خبرگان قانون اساسی اینقدر ساده نمی‌دانستم. ایشان [منتظری] در اداره اولین جلسه وقتی می خواستند بگویند موافقین موافقت کنند ایشان هم به شوخی گفتند انگلی‌هایتان را بلند کنید [= اشاره به انگشت‌ها] مثل یک آدمی که مسخره می‌کند، هر چیزی را! [گفت] انگلی‌هایتان را بلند کنید. من واقعا تعجب کردم، چون در مجلس بودم گفتم چه آدم ساده‌ای است. البته آقای بهشتی خدا رحمت‌شان کند، شهید بهشتی [مجلس را اداره می‌کرد و این کلمه انگلی‌ها، هیچ وقت از یادم نرفت(با خنده). گفتم آدم به این سادگی [در چنین منصبی حضور دارد].»

روایت آیت الله یزدی از نوع مدیریت منتظری بر جلسات مجلس خبرگان قانون اساسی نیز در نوع خود شنیدنی است. وی در همین زمینه می گوید:«آقای بهشتی به دلیل سفر آلمان‌شان و آشنایی با اوضاع و احوال دنیا کاملا وارد بودند و به خوبی اداره کردند و چه مسائلی پیش آمد که داستان‌های مربوط به خودش را دارد ولی از نظر ظاهری گفتند چون اقای منتظری از نظر سنی و علمی و سوابق انقلابی و اینها مثلا از همه بیش‌تر است ایشان رئیس و آقای بهشتی نائب رئیس باشند. ولی عملا آقای منتظری هیچ‌کاری نمی‌توانستند بکنند یعنی هیچ امر و نهی و دستور اداری از ایشان ندیدم حتی برای تکثیر قانون‌های اساسی کشورهای دیگر که باید در اختیار خبرگان قرار بگیرد که [همه] آشنا باشند فرمانش را اقای بهشتی دستور دادند به اداره قوانین که باید اینها را بدهید.»

همه چیز تقصیر آقای خمینی است!

روند حرکت آقای منتظری به دامان دشمنان انقلاب پس از رحلت امام (ره) هم متوقف نشد و بلکه سرعت گرفت. مرحوم آیت الله محمد یزدی سال ۹۸ در سخنانی منتشرنشده با اشاره به جلسه‌ای در دوران مسئولیتش بر قوه قضائیه با آیت‌الله منتظری می‌گوید او مرحوم امام (ره) را مسئول وضعیت خود می‌دانسته است! مرحوم یزدی می‌گوید:« ایشان از قائم مقامی خلع شدند… و امام هم واقعا ناراحت شدند از این مشکل و چندین بار به آقایان گفتند که باید این را حلش بکنید تا شب صدور نامه ۶ فروردین ۶۸ که امام اصرار داشتند که همان شب نامه در مجامع عمومی خوانده شود و آقای هاشمی و … مانع می‌شوند … می‌دانستم که آقای هاشمی خیلی دنبال حفظ شخصیت ایشان است و خیال می‌کند که نوشته ایشان نوشته درجه اول در بحث ولایت فقیه است و من با خود ایشان هم خیلی بحث کرده بودم. همه این‌ها گذشت، رسیدیم به یک زمانی که من از طرف مقام معظم رهبری رئیس قوه قضائیه شدم. آقای منتظری هم در آن زمان هیچ‌کاره بود ولی هر روز مصاحبه می‌کرد و یک سوژه دست دشمن می‌داد و درب خانه‌اش هم هر روز یک اجتماع از نجف آباد جمع می‌شدند وشعار می دادند.

…من هم رئیس قوه قضائیه بودم و برنامه‌ام هم این بود که پنج شنبه و جمعه ها به قم می آمدم و عصر جمعه به خاطر مسؤلیتم به تهران برمی‌گشتم. به خانه آقای منتظری بدون وقت قبلی رفتم و گفتم من با شما یک کاری دارم. رفتم نشستم ایشان هم آمد و نشست. گفتم آقای منتظری من تا چند روز پیش خیال می‌کردم شما واقعا قربه الی الله و برای اسلام و انقلاب دارید کار می‌کنید ولی الآن من تقریبا دارم به این اطمینان می رسم که [در کار شما] شما قربه الی اللهی در کار نیست  و خدای ناکرده دارید برای دشمن و علیه انقلاب دارید کار می‌کنید. اگر شما واقعا مساله‌ای دارید من هر هفته به قم می‌آیم و خانه‌ام روبروی خانه شماست. یا شما بیا خانه ما یا ما بیایم خانه شما. من که به همه مقامات عالیه حکومت دسترسی دارم می توانم به آن‌ها بگویم این بساط را جمع کنید، هر روز این مسخره بازی‌ها چیست که در آوردید؟ به آقای منتظری گفتم چرا شما این کار را می کنید؟ حداقل سه تا چهار  نفر دارید که می‌توانید مطالب‌تان را به مقامات درجه اول حکومت منتقل کنید و حرفتان را بزنید بدون این‌که دشمن بتواند سوء استفاده کند یکدفعه ایشان درآمد گفت: «اگر از من می‌پرسی همه‌اش تقصیر آقای خمینی است. آقای خمینی با آقای شریعتمداری اینجور رفتار کرده و مرز روحانیت را شکست آقای شریعتمداری را ناراحت کرد  وضعش را به هم زد و با من هم الان اینجور کردند و اینجور می کنند به خاطر آقای خمینی است که با آقای شریعتمداری اینجور کرد!»

درواقع، ساده لوحی، مرحوم منتظری را تبدیل به ابزار دست برخی نزدیکانش کرده بود. نزدیکانی که از باند خطرناک مهدی هاشمی تا اعضای سازمان مجاهدین خلق در بین آنها بودند. اعتماد بیش از حد منتظری به این نزدیکان، نه تنها ضربه های مهلکی را به شخص وی وارد نمود، بلکه هزینه های گزافی را روی دست انقلاب اسلامی گذاشت. مسئله قابل تامل در ماجرای برخورد نهایی امام(ره) با منتظری اما اصرار مرحوم هاشمی بر اجرا نکردن دستور امام(ره) مبنی بر پخش فوری نامه عزل منتظری در رسانه های رسمی کشور است. تفحص در بخش های مختلف روایت دردناک سقوط یک مبارز به دامن آمریکا و منافقین، می تواند عبرت های متفاوتی را پیش روی ما قرار دهد. هر چند در متن گزارش حاضر فرصت پرداختن به تمام ابعاد آن از جمله مستندات ارتباط وثیق منتظری با منافقین خلق مهیا نشد.

انتهای پیام/