یادداشت؛ مربیان انگلیسی و طلسم ۳۰ ساله در لیگبرتر
به گزارش “ورزش سه”، آیا خاطرتان هست آخرین مربی انگلیسی که بهعنوان قهرمانی باشگاههای انگلیس دست یافت چه کسی بود؟ خب، باور کنید یا نه، هاوارد ویلکینسون در ۱۹۹۲ با لیدزیونایتد. در فصلی قبل از آنکه Sky فوتبال انگلیس را در تمام و کمال در دست بگیرد و با تولد لیگ برتر، فوتبال انگلیس را به یک پدیده جهانی مبدل سازد. از آن دوران تا حال، ۳۰ سال است که مربیان انگلیسی با نگاهی حسرت بار مکررا شاهد پیروزی مربیانی از ملیتهای مختلف بودهاند:
دو اسکاتلندی، الکس فرگوسن و کنی دالگلیش، مشهورترین پروفسور فرانسوی، آرسن ونگر، پرتغالی خاص، ژوزه مورینیو، چهار تفنگدار ایتالیایی، کارلو آنچلوتی، روبرتو مانچینی، کلودیو رانیری و آنتونیو کونته، مردی از شیلی، مانوئل پیگرینی، اسپانیاییِ استثنایی، پپ گواردیولا و البته Heavy Metal Man فوتبال یعنی یورگن کلوپ آلمانی. افتخار پیروزی در محبوبترین و سختترین لیگ جهان هرگز نصیب هیچ مربی انگلیسیای نشده است. هیچوقت!؟!
خیلیها به قله نزدیک شدند. استون ویلای ران اتکینسون در اولین فصل افتتاحیه لیگ برتر در برابر تیم سابق خود منچستریونایتد به مقام دوم دست یافت. دو سال بعد از آن فرانک کلارک با ناتینگهام فارست به مقام سوم دست یافت، در اولین فصل بازگشت خود بعد از سقوط به دسته یکم در ۱۹۹۳ تحت هدایت مربی افسانهایاش، برایان کلاف.
اما بیش از هر فرد دیگری کوین کیگان با “ارتش تون” (Toon Army) خود در نیمه دهه ۹۰ بود که بعد از صعود نیوکاسل به لیگ برتر، کلاغها را با گلهای اندی کول و انتقال الهام بخش پیتر بردسلی از اورتون به مقام سوم رساند. در ۱۹۹۵ نیوکاسل کاملا تغییر یافته بود. اندی کول طی انتقالی بسیار بحث برانگیز به رقیب آن دوران، منچستر یونایتد پیوست. اما نیوکاسل خوشامد گرمی داشت برای لِس فردیناند انگلیسی، فاستینو آسپریای کلمبیایی و دیوید ژینولای فرانسوی. در طی دو فصل نیوکاسل بازهم در پشت یونایتد به مقام دوم قناعت کرد. طاقتفرساترین، دردناکترین و غیرقابل باورترین آن در فصل ۹۶-۱۹۹۵رخ داد؛ از کف دادن ۱۲ امتیاز برتری در برابر یونایتد.
واقعا چرا هیچ مربی انگلیسی بعد از تغییر نام لیگ انگلیس به لیگ برتر به قهرمانی دست نیافته است؟ اصلا شاید تغییر نام و پول تزریقی مانعی شد تا مربیان انگلیسی فرصت و شانس رهبری تیمهای بزرگ لیگ را از دست بدهند.
قرارداد تلویزیونی۲۶۲ میلیون پوندی اِسکای مناقصه گران دیگری چون ITV را به حاشیه برد. ایده عقد قرارداد تلویزیونی بهعنوان تنها کنترل کننده بازیهای باشگاهی از آلن شوگر صاحب وقت تاتنهام که سهامی هم در اسکای داشت به رابرت مِرداک پیشنهاد شده بود. در میانههای دهه ۹۰، اسکای در روزهای شنبه و یکشنبه در خانهها، اتاقهای نشیمن و کافههای سراسر جهان حضوری دائمی داشت؛ و گاهی دوشنبه شبها.
طی سه دهه اسکای بههمراه رقبای جدید خود امازون پرایم و بیتی، لیگ برتر را به یک کمپانی پولساز جهانی مبدل کرد. در امد سالیانه بالغ بر ۶.۱ بیلیون پوند! ثروت و در آمد نجومی و استقبال و توجه جهانی به لیگ برتر دلیلی شده است تا باشگاهها به استعدادهای داخلی پشت کرده و دائما در جستجوی مربیان و بازیکنان خارجی برای کسب موفقیت باشند.
باید اذعان کرد در حال حاضر لیگ برتر بزرگترین و بهترین مربیان جهان را در اختیار دارد: کلوپ در لیورپول، گواردیولا با سیتی و توماس توخل و کونته در چلسی و تاتنهام. پیش از این، مربیانی چون آرسن ونگر و ژوزه مورینیو انقلابی در فوتبال انگلیس ایجاد کردند. عربهای ثروتمند با به خدمت گرفتن مانچینی ایتالیایی و پیگرینی شیلیایی عاقبت به موفقیت و قهرمانی دست یافتند.
در این بین اگرچه مربیان انگلیسی سالهاست با مشکلات خود و عدم موفقیت در رقابتهای داخلی دست و پنجه نرم میکنند اما طی سه دهه در سطح بین المللی به موفقیتهای قابل توجهی دست یافتند. در دهه ۹۰ تحت رهبری سِر بابی رابسون و تری وِنِبِلز در جام جهانی و جام ملتهای اروپا، انگلستان به مرحله نیمه نهایی رسید و اخیرا با هدایت گرت ساوتگیت بار دیگر حضور در نیمه نهایی جام جهانی و اولین حضور در فینال یورو به وقوع پیوست.
در این بین میتوان به مربیان مستعد دیگری هم اشاره کرد. سَم آلاردیس با بولتون واندرز بلند پرواز، استیو مک لارن و موفقیت با میدلزبورو، الن پاردیو و دو فینال در ومبلی با دو تیم لندنی، و بالاخره جو رویل که آخرین پیروزی اورتون را طی این دوران در جام حذفی بههمراه آورد.
اما چرا این افراد این شانس را در باشگاههای بزرگتر با بودجهای مناسب بهدست نیاوردند؟
دو نفر از چهار مربی اشاره شده فرصت رهبری تیم ملی انگلیس را بهدست آوردند، الاردیس و مک لارن. تجربه هر دو نافرجام ماند. پس از آن مک لارن ناموفق به کار خود ادامه داد و “مسئولیت بزرگ” الاردیس قبول مربیگری اورتون و حفظ این تیم در لیگ برتر بود. چنانچه مهمترین دستاورد پاردیو کسب مقام پنجم در لیگ با نیوکاسل بود. اگرچه از نظر تاریخی اورتون و نیوکاسل در میان بزرگترین باشگاههای انگلستان بهشمار میروند ولی در حال حاضر چنانچه ما به آن عادت کردیم در پشت سر “بیگ سیکس” لیگ قرار دارند.
تعداد معدودی هم بودند که شانس رهبری یکی از ۶ تیم برتر را داشتند. بدون پایانی چشمگیر و قابل توجه. موفقیت روی هاجسون در اروپا با فولام شانس رهبری لیورپول را نصیب او کرد. کمتر از یکسال نیمکت داغ آنفیلد هاجسون را به آتش کشید. هری رِدنَپ بعد از کسب جام حذفی با پورتسموث رهبری تاتنهام را به عهده گرفت. با بازیکنانی چون پیتر کِراوچ، لوکا مودریچ، جرمین دفو، رافائل فان دِفارت و گرت بِیل. تاتنهام برای اولین بار با کسب مقام چهارم به لیگ قهرمانان راه یافت اما هیچگاه بهعنوان یک مدعی واقعی برای کسب عنوان قهرمانی لیگ ظاهر نشد.
سرانجام به فرانک لمپارد میرسیم. بازگشت به چلسی. پنج سال بعد از ترک تیم بهعنوان بازیگر و سه سال بعد از بازنشستگی. بعد از یک سال نه چندان بد در دربی کانتی، لمپارد بازگشت تا جانشین مائوریتزیو ساری، مربی عصبی ایتالیایی شود که قصد داشت به یوونتوس ملحق شود. اولین فصل او با موفقیت همراه بود. در میان چهار تیم اول و حضور در فینال جام حذفی. و این در حالی بود که چلسی بهترین بازیکن خود، اِدِن هازارد، را از دست داده بود و محرومیت یکساله در بازار نقل و انتقالات، امکان هرگونه مانوری را از ان ها سلب کرده بود.
خرج بیش از ۲۰۰ میلیون پوندی در تابستان چلسی را در دسامبر به صدر جدول رساند اما در پایان ژانویه چلسی به مقام نهم سقوط کرده بود. روسای چلسی با ریاست آبراموویچ بی رحمانه تر از همیشه رکورد دار گلزنی تاریخ باشگاه چلسی را بدون هیچ تعارفی به سوی درهای خروجی هدایت کردند. دوران سرمربیگری او در باشگاهی که در آن رکورد ۲۱۱ گل به ثمر رساند به پایان رسیده بود. لمپارد هیچ تلاشی برای انکار انجام نداد ولی طی این دوران او در برابر به عقب رفتن دائمی مقاومت کرد. او همیشه می دانست که به بازی بازخواهد گشت. حالا با اورتون شانس دوبارهای یافته است. اگرچه اینبار ماهیت ماموریت چیز دیگری خواهد بود. بقا و زنده ماندن و نجات “تافیها” از سقوط. ماموریت آسانی نخواهد بود. موفقیت با اورتون دروازههای بسیاری را برای لمپارد خواهد گشود.
جدا از او. براستی چه کسی در آینده این طلسم را خواهد شکست؟
تعداد معدودی هنوز در این اطراف هستند. ادی هاو با رهبری نیوکاسل و پشتیبانی مالی اگر در پست خود باقی بماند در آیندهای نه چندان دور بهطور حتم رویاهایی در سر می پروراند. بعد از او مربی برایتون، گراهام پاتر با استایل جذاب بازی و کسب نتایج دور از انتظار در مقابل تیم های بالی جدول، جایگاه مناسبی را در لیست مربیان مستعد و جوان کسب کرده است. حتم دارم دیر یا زود او را در حال رهبری تیمی قویتر و مستعدتر خواهیم دید.
در این بین به نسل طلایی فوتبال انگلیس میرسیم. و در ته دل میفهمیم زمان مثل برق و باد گذشته است و ما پیرتر از پیش شدهایم. در جام جهانی ۲۰۰۶ در تیم سون گوران اریکسون رهبران فوق العادهای وجود داشتند. تری، لمپارد، جرارد. از دوران نسل طلایی، رکوردار گل در منچستر یونایتد و تیم ملی انگلستان، وِین رونی با دربی کانتی در چمپیون چیپ روزگار میگذراند و جان تری با حضور در تیمهایی چون سوانسی، نیوکاسل، نوریچ و استون ویلا بهعنوان دستیار، آماده قبول مسئولیت و ورود به حیطه مربیگری است.
با توجه به تجربه هرچند کوتاه و موقتی با منچستر یونایتد بعد از اخراج سولسشر، تعجبی نخواهیم کرد اگر مایکل کریک را در آینده بهعنوان مربی ببینیم. سول کمپبل، مدافع محشر آرسنال و انگلیس، مکسفیلد تاون رو از سقوط به لیگهای محلی نجات داد، سپس به ساوت اِند رفت و در دوران کووید و با سقوط تیم در حال حاضر هر ازگاهی در بیبیسی نقش مفسر را بازی میکند.
جالب است در این بین اشاره کنم به دیگر بازیکنان نسل طلایی که بهنوعی همچنان درگیر فوتبال هستند:
جیمی کاراگر لیورپولی بههمراه گری نویل یونایتدی از محبوبترین مفسران فوتبال در Sky بهشمار میروند و بحثهای جذاب این دو، بخش لذت بخشی از تماشای مسابقات تبدیل شده است. نویل پیش از این بهواسطه دوستی با پیتر لیم، صاحب والنسیا، پس از جدایی نونو اسپریتو سانتو مربیگری این تیم را به عهده گرفت. هیچچیز از روی نقشه پیش نرفت و بعد از شکست ۷-۰ مقابل بارسلونا در کوپا دلری، تنها سه برد و پذیرفتن گل در تکتک مسابقات، در کمتر از چهار ماه از پست خود اخراج شد.
ریو فردیناند منچستری در BBC به تحلیل می پردازد و بههمراه او جرمن جیناس که در ۳۲ سالگی از فوتبال کناره گرفت، از پایههای اصلی برنامه Match of the Day است. مایکل اوون، گلزن تیزپای لیورپول به همراه اوون هارگریوز در بیتی اسپورت مشغول کار است. میشود به این لیست پیتر کراوچ قد بلند و رکورددار ۵۱ گل با سر در لیگ برتر اشاره کرد که در دیلی میل مطالب ورزشی مینویسد.
جو کول ضمن تفسیر فوتبال در تلویزیون در دوران لمپارد در چلسی مسئولیت کنترل استعدادهای جوان رو بهعهده داشت و همیشه به بازگشت خود با کسب تجربه و تحصیل بیشتر به عرصه مربیگری اشاره داشته است.
و کول دیگر، اشلی، دفاع چپ استثنایی آرسنال و چلسی با لمپارد به دربی رفت و به همراه او به چلسی بازگشت و در حال حاضر دستیار لی کارسلی در تیم زیر ۲۱ سالههای انگلیس مشغول به کار است، ضمن تفسیر فوتبال در شبکههای مختلف.
در پایان به موفقترین کسی میرسیم که در میان معدود افراد نسل طلایی انگلیس که با ورود به حیطه مربیگری نشانههای موفقیت را به رخ کشیده است؛ استیون جرارد.
هر طور که میخواهید، ارزیابی کنید، قهرمانی با رنجرز در اسکاتلند را در رزومه خود دارد. و اینک پا به دنیای بی رحم لیگ برتر گذاشته است. ویلا مانند اورتون و نیوکاسل در میان تاپ سیکس جایی ندارد، اما بهطور بالقوه تیم بزرگی در انگلیس بهشمار میرود و طرفداران انتظارات بالایی دارند. در این بین تمامی هواداران لیورپول در سراسر جهان حضور جرارد در ویلا را آزمونی برای او بهحساب میاورند. پلی که گذر از آن راهگشای کاپیتان و رهبر محبوب و یکی از بازیکنان نمادین تاریخ لیورپول خواهد بود تا روزی رهبری تیم را از روی نیمکت داغ بر عهده گیرد. پس از پایان دوران درخشان کلوپ، هیچکس شکی ندارد جرارد به خانه بازخواهد گشت.
لیست بلند بالایی نیست، اما پایانی برای رویاهای مربیان جوان انگلیسی وجود نخواهد داشت. شاید روزی یکی از نان برای اولینبار در تاریخ لیگ برتر، با افتخار و فریاد جام قهرمانی را به سوی اسمان تکان دهد. روزی رویاها تحقق خواهد یافت و انتظار بی پایان، پایان خواهد گرفت.
امیرحسین صدر
مرد انگلیسی بعدی که قهرمان لیگبرتر خواهد شد چه کسی خواهد بود؟، چرا مربیان انگلیسی از رسیدن به قله لیگ برتر ناکام ماندهاند؟