عابدزاده: من، کسپر اشمایکل و احمدرضا
به گزارش ورزش سه، امیر عابدزاده ستاره این روزهای فوتبال ایران در گفتگویی مفصل از مسیر سختی که از ابتدای شروع کارش تا امروز طی کرده، صحبت کرده است. او در بخشی از صحبت هایش درباره تاثیر عشق به فوتبال و پدرش روی پیشرفتش پرده برداشته و همچنین از حس و حال بازی مقابل بازیکنان بزرگ گفته است. این گفتگو را در ادامه با هم مرور میکنیم:
* تمام مسیری که طی کردهام درست بوده است
از گذشته من همیشه دوست داشتم در اروپا بازی کنم و هدف اصلی ام این بود که در اسپانیا بازی کنم و حتی قبل از اینکه در آمریکا اولین قرارداد حرفه ایم را ببندم هدفم همین بود. یک شانس هم داشتم که یکی که در تیم ما بود پسر یکی از لژیونر های رئال مادرید بود و من در یو اس بلوز عملکرد خوبی داشتم و سنم هم خیلی کم بود و شانس این را داشتم که در تیم کوردوبا تست بدهم ولی نمیدانم چه اتفاقی افتاد. فکر میکنم تمام مسیری که در آن بودم درست بوده و باید از همین مسیر میرفتم و تکاملم را طی میکردم. نشد و به ایران آمدم و چند سال در ایران بودم. شاید سال های عالی من نبود اما سنم هم کم بود و آنقدر جا نیفتاده بود که گلر ۱۹ ساله را در لیگ برتر بازی بدهند.
* میدانستم اتفاقات بزرگ از راه میرسند
توقعات از من زیاد بود و البته خودم هم توقع زیادی از خودم دارم. راه آهن هم در سال دوم وضعیت عجیبی داشت و ساعت دو شب بود رفتیم قرارداد ببندیم. من رفتم و با مربی هم صحبت کردیم اما یکدفعه گفتم من این را نمیخواهم و بیشتر از اینها را میخواهم. در خودم میدیدم که میشود اتفاقات بزرگ از راه برسند و چون این مسیری که میروم خوشحالم نمیکند به جای خوبی ختم نمیشود. دنبال خوشحالی ام رفتم و میدانستم دقیقا چه میخواهم. بازی در اروپا را میخواستم و ترس نداشتم به اروپا بروم و تست بدهم و از پایین شروع کنم.
* باید بزرگ فکر کنیم
اولین بار است که سه بار متوالی به جام جهانی صعود میکنیم و این نشان میدهد ظرف ما بزرگ شده و وقتی که صعود برایمان با اقتدار و راحت اتفاق میافتد، از الان باید بزرگ فکر کنیم و به فکر صعود از گروه باشیم. چرا ما نه؟ در گذشته ترکیه به مراحل بالا صعود کرد. مگر آنها چه چیزی داشتند؟
* بوسیدن دست پدرم برنامهریزی نشده بود
میدانستم بابا به استادیوم میآید و بین نیمه و بعد از بازی نگاه میکردم که او را پیدا کنم اما پیدا نکردم. وقتی صعود کردیم و سامان از آن طرف دوید و روی دوشم پرید و خوشحال بودیم و بانوان هم آمده بودند و یک انرژی خاص جدیدی هم در استادیوم بود. به کسانی که دور زمین هستند و میتوانند پیج کنند میگفتم پدرم را پایین بیاورید، دوست دارم او را بغل کنم. برنامه ریزی نشده بود و وقتی که او را دیدم خود به خود به سمتش رفتم و آن اتفاق افتاد و دوستت دارم که به او گفتم از ته دل بود و گفتم برای توست چون میدانم خیلی زحمت کشیده است.
* عشق به فوتبال باعث پیشرفتم شد
بعد از راه آهن سه چهار ماه تیم نداشتم و این مساله تلنگری به من زد که امیر تو بدون فوتبال نمیتوانی زنده باشی. عشق فوتبال رو آنجا بیشتر حس کردم و فهمیدم یک فرصت دوباره میخواهم که پیشرفت کنم و مهم نیست چه اتفاقی رخ میدهد. وقتی توانستم به پرتغال بروم و فرصت را به دست بیاورم، تمرین عصر ها بود و از صبح میرفتم و سه چهار ساعت تمرین میکردم. آن زمان دوست داشتم در خروج هایم پیشرفت کنم و توپ را میانداختم و سعی میکردم جمع کنم. این عشق کار را جلو انداخت.
* سالهای خوبی در ماریتیمو داشتم
تیم ماریتیمو b هم در همان لیگ بود و آنها من را خواستند و رفتم که قرارداد ببندم و تیم ماریتیمو هم اینطور است که برای اینکه به بازیکن جدیدی که به تیم میآید روحیه بدهند اولین جلسه با تیم اصلی تمرین میکنند. وقتی من به تیم اصلی رفتم گلر اصلی آنها مصدوم شده بود و در تمرین اولی که با بزرگسالان بودم دیدند که من از آنها بهتر هستم و بعد آن یک بار هم با تیم ب تمرین نکردم و چهار سال و نیم خیلی خوبی در ماریتیمو داشتم.
* بازی مقابل برونو فرناندز سخت بود
برونو فرناندز در ۲۰۱۸ پنالتی به من گل زد اما واقعا در لیگ پرتغال بهترین بازیکنی که مقابلش بازی کردم همین بازیکن بود. شوت میزد و به تیر میخورد من میگفتم شکر.
* مربی میگفت وقت کشی کنم
بازی که پنالتی الکس تلس را مهار کردم اولین برد تاریخ ماریتیمو در ورزشگاه دراگائو بود. واقعا هم پنالتی نبود و خودشان هم خندهشان گرفته بود. در آن لیگ داورها خیلی به نفع بنفیکا و اسپورتینگ و پورتو سوت میزنند. گفتم داری میری منچستر و مبارکه و بازیکن بزرگی هستی. داد زدن را شروع کردم که وایرال شد. من هم وقت تلف میکردم و روی مخ آنها میرفتم چون تیم آنها قوی نبود و باید این کار ها را هم میکردیم. مربیمان هم آنگولایی بود و ضد فوتبال شدید و اول فصل میگفت دستم را بالا بردم خودت را به زمین میاندازی. من بدم میآمد و او هم از اول تا آخر بازی دستش بالا بود. من هم از ده باری گفت دو بار خودم را انداختم.
* دوست داشتم طارمی به میلان برود
مهدی [طارمی] لایق این است که در یک تیم بهتر بازی کند. من دوست داشتم به میلان برود چون فکر میکنم جدی هم بود. انشاالله اتفاق خوبی برای او در تابستان رخ بدهد.
* بازی مقابل الگویم حس خوبی داشت
من هایلایت بازی های کاسیاس در رئال را نگاه میکردم و واکنش ها و سریع بودن او را خیلی دوست داشتم یا بازی احساسی با بایرلورکوزن که آمد و احساس کرد به حقش رسیده همیشه میدیدم و یکی از الگوهایم بود. برای همین وقتی که بعد از سالها مقابل الگویت قرار میگیری حس خوبی به تو میدهد که در مسیر درستی هستی و کاری را درست انجام میدهی.
* اشمایکل غیرممکن را ممکن کرد
الگویم پدرم است اما کسپر اشمایکل را هم خیلی دوست دارم؛ او غیرممکن را ممکن کرد. در منچسترسیتی بود و او را کنار گذاشتند اما از پایین خودش را بالا کشید و از زیر سایه پدرش بیرون آمد.
* واکنش مردم به انتقالم طبیعی بود
من با پونفرادینا آشنایی زیادی نداشتم. وقتی خود من شناخت زیادی نداشتم، طبیعی بود که مردم هم واکنش عجیبی داشته باشند و فکر کنند اشتباه است. من همیشه دوست داشتم به اسپانیا بروم و حسی به من گفت به مارکت اسپانیا برو و روندی که در پرتغال داشتی در اسپانیا تکرار کن چون اسپانیا بیشتر خوشحالت میکند. فکر میکنم تمام کسانی که میگفتند اشتباه است، نظرشان را برگرداندند.
* لیگ دو اسپانیا سطح بالایی دارد
اگر چهار تیم تاپ پرتغال را کنار بگذاری، با اختلاف لیگ دو اسپانیا سطح بالاتری دارد؛ هم از لحاظ امکاناتی و هم حرفه ای. رقابت نزدیک است و همه تاکتیکی و تکنیکی هستند.
* الان زمان خوبی برای تغییر نیست
خودم مستقیم با سویا در تماس نبودم اما چند باشگاه در همین سطح با باشگاهمان صحبت کردند و به ایجنتم هم گفته بودم دوست دارم فصل را تمام کنم چون روند خوبی دارم و الان حس نمیکنم وقت تغییر باشد و دوست دارم با ثبات بیشتری یک فصل خوب داشته باشم و انشاالله تابستان یک اتفاق خوب رخ میدهد.
* دوست دارم در تیم های بزرگ اسپانیا باشم
چهار پنج سال قبل میگفتم دوست دارم کجا بازی کنم ولی الان به باوری رسیدم که شاید تیم حریفش بخواهد و بروم. در هر تیم تاپ اسپانیایی دوست دارم بازی کنم. رئال تیم محبوبم بود اما الان هر چه خدا بخواهد.
* هتتریک سیو هایم را دوست داشتم
مقابل هوئسکا چند سیو خوب داشتم و دوست داشتم. گزارشگر بازی هم میگفت “هتتریک باحال”. این هتتریک را دوست داشتم.
* تکنیکم را مدیون پدرم هستم
پدرم همیشه تمرینات اصولی و سختی داشت. تکنیک گلری را مدیون او هستم. همین دریافت کردن که خیلی کارم را راه انداخته، از پدرم دارم.
* امیر یا احمدرضا؟
بدون مکث احمدرضا.
* خارج از ایران کسی اهمیت نمیدهد پسر احمدرضا هستم
فکر میکنم من دو داستان دارم. یکی آن طرف که کسی زیاد داستان من و پدرم را نمیداند و یک داستان هم این طرف. از هر دو لذت میبرم و اینطور نیست که بخواهم چیزی را ثابت کنم یا از زیر سایه پدرم در بیایم. از هر دو لذت میبرم. هر موقع به تیم ملی میآیم حس و حال خوبی دارم و انرژی میگیرم و آن طرف هم مسیرم را به دنبال هدف هایم پیش میروم.
در یک گفتوگوی شنیدنی و خواندنی، دروازهبان ملی پوش فوتبال ایران از گذشته و آینده میگوید.