۱۵ نکته راهبردی پیرامون بحران اوکراین
به گزارش خبرنگار تشکلهای دانشگاهی خبرگزاری فارس، ابوالحسن سلطانیزاده مسئول رصد و پایش معاونت بررسی و گفتمانسازی سازمان بسیج اساتید کشور در یادداشتی به بررسی زوایایی از بحران اوکراین پرداخته است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
بررسی تحولات اوکراین و عملیات نظامی روسیه نقطه عزیمتی دارد که با بررسی زوایای پیدا و پنهان آن به نظر میرسد اقدام نظامی آخرین مرحله گریزناپذیر روسیه بوده است پرداختن به این موضوع که در عقبه و پیشینه این اقدام روسیه چه تحرکاتی در گذشته رخ داده که اینک به این مرحله رسیده است بحث بسیار مهمی است که در این یادداشت نگاشته شده به اختصار و فهرست وار ۱۵ نکته اشاره میشود:
۱_روسیه در تهاجم ترکیبی یا لشکرکشی ۲۰۰ هزار نفره خود را در سه سطح زمین و دریا و آسمان وارد عمل کرده و اصل ۵۱ منشور ملل متحد را مستمسک خود قرار داده است لازم به ذکر است پیشتر این اصل توسط آمریکا در حمله به افغانستان عراق و لیبی مورد استفاده واقع شده است.
۲_اصل ۵۱ منشور ملل متحد مبتنی بر دفاع مشروع است که بر اساس آن هر کدام از اعضای سازمان ملل متحد این اجازه را دارند که تا هنگامی که شورای امنیت اقدام لازمی را در جهت بازگرداندن صلح و امنیت در یک تهدید جنگی یا امنیتی انجام نداده از خود دفاع کنند و منتظر اقدامات زمان بر شورای امنیت نمانند.
۳_بحران اوکراین ریشه در سی سال فشار غرب و آمریکا بر روسیه و تحقیر این کشور به عنوان یک کشور شکست خورده بعد از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ دارد و بخشی دیگر به ضعف خرد سیاسی به مقامات اوکراین برمیگردد که نتوانستند در طی سالهای پس از استقلال اهمیت و موقعیت راهبردی خود را به یک مزیت سیاسی و مستقل تبدیل کنند.
۴_ آمریکا و غرب در ۴ موج قبلی برای تغییر ژئوپلوتیک منطقه در راهبرد گسترش ناتو به شرق ۱۴ کشور از کشورهای مشترکالمنافع شرق را عضو ناتو کرده و محاصره امنیتی علیه روسیه را ایجاد کرده بودند این کشورها شامل لهستان مجارستان استونی رومانی کرواسی مونتنگرو مقدونیه و… می باشند که در موج پنجم یعنی موج فعلی قرار بود اوکراین به عنوان پانزدهمین و البته مهمترین کشور مقدمات و مراحل عضویت در ناتو را آغاز کند که روسیه با هدف قطع این زنجیره عضو گیری که به محاصره او منجر میشد اقدام به حمله پیش دستانه کرده و به نوعی در برابر کودتای امنیتی ناتو علیه خود اقدام نمود.
۵_ اوکراین پس از استقلال در سال ۱۹۹۱ سومین قدرت هستهای جهان پس از روسیه و آمریکا بود که بر اساس معاهده (بوداپست روسیه آمریکا انگلیس و اوکراین) خلع سلاح شد و ۵ هزار کلاهک هسته ای خود را منتقل و یا امحا نمود در این معاهده آمریکا و اروپا به اوکراین تضمین داده بودند که در مقابل هر کشوری که به اوکراین حمله کند از این کشور دفاع خواهند کرد وعدهای که امروز بطلان خود را نشان داد اوکراین تکیه بر باد و پوچ بودن اعتماد به غرب برای بقا و ماندگاری را به عیان مشاهده کرد و البته این سرنوشت و عبرت همه کشورهایی است که به جای تکیه بر توانمندی ها و قدرت درون زای داخلی به بیگانه اعتماد و تکیه میکنند.
۶_ روسیه دارای ۶۵۰۰ کلاهک هسته ای و امریکا ۵۸۰۰ کلاهک هسته ای می باشد به همین دلیل غرب و ناتو به دنبال رویارویی نظامی با روسیه نیستند زیرا می دانند این رویارویی محدود و کنترل شده نخواهد بود و ابعاد گستردهای پیدا خواهد کرد که به زیان اروپا خواهد بود بنابراین تداوم لفاظی و خط و نشان کشیدن های از راه دور نهایت برخورد غرب با روسیه خواهد بود.
۷_به لحاظ اقتصادی بخش عمدهای از بازارهای گندم و غلات دنیا از روسیه اوکراین قزاقستان و رومانی از کریدور بندر سیاه تأمین میشود همچنین اروپا ۳۵ درصد گاز و ۲۵ درصد نفت خود را از روسیه تامین میکند که کریدور اصلی این انتقال اوکراین می باشد بنابر این در شرایطی که اروپا هیچ جایگزینی برای امنیت غذایی و تامین انرژی خود خود ندارد روند گسترده کردن دایره تقابل امری بعید به نظر میرسد.
۸_اوکراین از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۴ هیچ مشکلی با روسیه نداشت اما در این سال و پس از پیروزی انقلاب رنگی با حمایت غرب در این کشور و روی کار آمدن غرب گرایان روند تقابل با روسیه آغاز شد که از همان سال با تحریکات ناتو و جریان غربزده داخلی تمایل به عضویت در ناتو و تمایل در ناتو برای همسایه شدن با روسیه در دستور کار قرار گرفت لازم به ذکر است فاصله کی یف به عنوان پایتخت اکراین تا مرز روسیه ۶۰۰ کیلومتر بیشتر نمی باشد که در واقع با این اقدام سطح ارتقاء دپوی نظامی ناتو در شرق اروپا برای محاصره امنیتی روسیه تشدید می شد.
۹_ ریشه منفعل و خنثی عمل کردن اروپا در بحران اوکراین در تابعی بودن از کنشگری آمریکا می باشد در واقع در سالهای اخیر اروپا در بسیاری از پرونده های بین المللی مانند پرونده هسته ای ایران یک متغیر وابسته به آمریکا بوده و بیش از آنکه یک کنشگر فعال باشد یک کنشگر منفعل بوده که بحران اوکراین بار دیگر این انفعال را به تصویر کشید.
۱۰_ هدف اصلی روسیه اشغال اوکراین نیست بلکه تحمیل تغییر رفتار سیاسی به اوکراین و خارج کردن این کشور از مدار غرب و غرب گرایی می باشد در واقع مهمترین خواسته روسیه آن است که آمریکا و غرب در قالب ناتو که دارای قدرت نظامی و اطلاعاتی و اهداف توسعه طلبی هستند به حاشیه مرزهای روسیه ورود پیدا نکنند و در یک کلام تضمین ناتو برای توقف روند گسترش به شرق.
۱۱_ ضعف و ناتوانی ناتو در حمایت از اوکراین ناکارآمدی این سازمان را آشکارتر ساخته و کشورهای متقاضی برای عضویت در ناتو را با بحران جدی تردید مواجه ساخته و از سوی دیگر نیز روسیه سیاست بازگرداندن کشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی سابق از زیر چتر غرب گرایی را با قدرت بیشتر دنبال خواهد کرد.
۱۲_ در پاسخ به یک سوال اساسی که زمینهساز جنگ اخیر در اوکراین چه کسانی بودند انگشت اشاره به سیاست نگاه گسترشی ناتو به شرق برمیگردد که در طی مدت ۳۰ سال ۱۴ کشور شرق را به عضویت خود در آورده و همچنان در پی افزایش دامنه توسعهطلبی و تهدید امنیت ملی کشورهای مستقل در حوزه شرق بوده است و این همان سیاست سلطه طلبانه آمریکا است که مسئله اصلی در بحران اوکراین می باشد.
۱۳_ کارشناسان این حوزه معتقدند بحران اوکراین و تنها گذاشتن این کشور توسط کشورهای غربی می تواند به آینه عبرت و تعدیل مواضع به نفع مسکو و تجدید نظر در روابط نظامی با ناتو توسط کشورهای عضو شوروی سابق منجر شود.
۱۴_در این بحران پرهیز از گرایش به غرب و بی طرفی به اوکراین تحمیل خواهد شد.
۱۵_ در این بحران جمهوری اسلامی ایران راهبرد بیطرفی فعال را اتخاذ نموده یعنی له یا علیه هیچ کدام از طرفین درگیری موضع صریحی نداشته و حل و فصل سیاسی و پرهیز از گسترش درگیری و توقف آتشبس را در دستور کار خود قرار داده اما به این حقیقت باور دارد که وقتی آمریکا و غرب زمینه های تحریک و تنش آفرینی را ایجاد میکنند تبعات آن را نیز باید بپذیرند.
انتهای پیام/