۸ ادعای غیرواقعی و محقق نشده کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»

در رسانه‌ها برخی استاد-سلبریتی‌هایی هستند که گاه ادعاهایی عجیب مطرح می‌کنند. گل سرسبد آن‌ها محسن رنانی است. او اخیراً (۸ بهمن ۱۴۰۰) در یادداشتی با عنوان «غنی‌سازی و توسعه»، مدعی شده است که در کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه‌ی اتمی ایران»، ۱۰ پیش‌بینی داشته که ۹ تای آن‌ها محقق شده است. البته توضیح نمی‌دهد آن یک مورد که از نظر وی محقق نشده، کدام است!

به هر حال، این ادعای نوستراداموس‌وار، برای خواننده جذاب می‌آید و ترغیب می‌شود تا کتاب ۱۳۵ هزار تومانی نویسنده‌ی پیشگو را بخرد. نگارنده‌ی این سطور نیز چنین کرد اما در کمال تعجب، پس از مطالعه‌ی کتاب دید که سرش کلاه رفته است. بنابراین در این یادداشت، خیلی خلاصه توضیح خواهیم داد که «چرا کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه‌ی اتمی ایران را نباید خرید؟»

*توهم توطئه

رنانی در مقدمه‌ی نسخه‌ی چاپی کتاب (که در سال ۱۳۹۸ نوشته است)، ۱۰ پیش‌بینی را مطرح می‌کند. اولی این است که «کشاندن ایران به حوزه غنی‌سازی محرمانه اتمی، احتمالاً طراحی آمریکایی‌ها بوده است تا ایران را وارد یک مناقشه بلندمدت حساس کنند تا از آن طریق بتوانند یک بازی سیاسی بلندمدت را در منطقه خلیج فارس مدیریت کنند.» می‌دانیم که اسم این ادعا هر چه باشد، پیش‌بینی نیست.

او یک ادعا و احتمال را مطرح کرده و هیچ‌گاه، سندی برای ادعایش ارائه نکرده است. بنابراین ادعایش همان‌قدر بی‌اساس است که مثلاً نگارنده بگوید: «احتمالاً نوشتن کتاب رنانی، طراحی آمریکایی‌ها بوده است تا ایران را ترغیب کنند انرژی هسته‌ای را داوطلبانه تعطیل کند و نفتش را نیز مفت بفروشد!»

چه بسا اگر بخواهیم با احتمالات پیش برویم، احتمال ما قوی‌تر از توهم توطئه‌ی مطرح در کتاب رنانی باشد؛ آن هم در شرایطی که بدانیم اساساً صنعت هسته‌ای ما پیش از انقلاب تاسیس شده است. (در این خصوص، نگاهی به مصاحبه‌ی اکبر اعتماد –رئیس سازمان انرژی اتمی زمان پهلوی- با بی‌بی‌سی فارسی، خالی از لطف نیست). بنابراین، مورد اول نمی‌تواند یکی از پیش‌بینی‌های محقق‌شده‌ در ادعای رنانی باشد. در ادامه سراغ موارد بعدی می‌رویم.

*قیمت، بی‌ارتباط با مناقشه

دومین به اصطلاح پیشگویی وی این است که «غرب و به‌طور خاص آمریکا تلاش می‌کند تا مناقشه اتمی ایران طولانی شود تا در تحولات بعدی منطقه به ویژه در مدیریت بازارهای جهانی نفت، بتواند با کم و زیاد کردن فتیله این مناقشه، آن حوزه‌ها را تا حدودی مدیریت کند.» این در حالی است که در دو دهه‌ی گذشته، به‌تجربه ثابت شده است که مناقشات منطقه‌ی خاورمیانه، در قیمت میان‌مدت و بلندمدت نفت چندان تاثیرگذار نیستند.

اوباما در ۱۱م بهمن سال ۱۳۹۰ (معادل ۱م ژانویه ۲۰۱۲) تحریم بانک مرکزی ایران را امضا کرد. بر این اساس، شرکت‌های خارجی که با بانک مرکزی ایران دست به معامله می‌زدند، مشمول جریمه شدند. عملاً تحریم‌ها در این تاریخ تشدید شد و به تعبیری، مناقشه اتمی با ایران بالا گرفت. ولی همان‌طور که در نمودار زیر می‌بینیم، در سال‌های پس از ۲۰۱۲ تا سال ۲۰۱۶ همواره با کاهش قیمت نفت مواجه بودیم.

 

جالب آنکه ۱۶م ژانویه ۲۰۱۶ (معادل ۲۶ دیماه ۱۳۹۴)، روز اجرای توافق برجام است. به همین خاطر بر اساس داده‌های مرکز آمار ایران، اتفاقاً رشد بخش نفت و گاز طبیعی ما در سال ۱۳۹۵ (به قیمت ثابت سال ۱۳۹۰) ۳۶ درصد بود. با این حال، درست خلاف ادعای رنانی، در سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ که نفت ایران به بازار جهانی برگشت و مناقشات اتمی از طریق برجام کنترل شد و بخش مهمی از صنعت هسته‌ای را تعطیل کردیم، قیمت نفت افزایش یافته است.

در ادامه با خروج آمریکا از برجام در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ (معادل ۸ می ۲۰۱۸) و تشدید مناقشات میان ایران و آمریکا شاهد هستیم که قیمت نفت کاهش یافته است. بنابراین روشن است که دومین پیشگویی آقای رنانی نیز کاملاً غلط از آب در آمده است.

*ادعای بدیهی

نویسنده در سومین -به‌اصطلاح- پیش‌بینی مطرح در مقدمه‌ی کتاب، می‌گوید: «تلاش اصلی غرب، به ویژه آمریکا این است که تا سال ۲۰۲۰ از اعتیاد و وابستگی به نفت حوزه خلیج فارس آزاد شود.» اما آیا این، پیش‌بینی آقای رنانی است!؟ با یک جستجوی ساده می‌توان دید که سال ۲۰۰۸ (یعنی سال ارسال متن کتاب توسط رنانی به مقامات کشور)، دقیقاً با رشد تولید نفت شیل مطابق است.

بنابراین بدیهی است که وقتی آمریکا خود دارد تبدیل به یک تولیدکننده‌ی نفت می‌شود، تلاش خواهد کرد تا در سال ۲۰۲۰ از اعتیاد و وابستگی به نفت خلیج‌فارس رها شود. اما آیا رنانی بر اساس این واقعیت، چنان پیش‌بینی‌ای کرده بود؟ برای پاسخ به این پرسش، باید ادعای چهارمش را ببینیم.

*توهم جانشینی نفت و انرژی‌های پاک

او در پیش‌بینی چهارم می‌گوید: «نهایتاً غرب تلاش دارد که تا پایان دهه ۲۰۲۰ با سرعت بالایی به سوی جایگزینی نفت با سوخت‌های نو و پاک حرکت کند تا روند گرمایش زمین را متوقف کند. چرا که بیشترین خسارت از گرمایش زمین را خود غربی‌ها خواهند دید.»

اولاً که حامد قدوسی – دکترای فایننس از مدرسه تحصیلات تکمیلی فاینانس وین (VGSF)- در یادداشتی با عنوان «نفت و خورشید در مقاله‌ای با عنوان: آیا انرژی‌های نو و نفت جایگزین هم هستند؟»، توضیح می‌دهد که چرا اساساً دست‌کم تا سال ۲۰۳۵، نفت و سوخت‌های نو و پاک، جانشین هم نیستند.

در ثانی، پیش‌بینی غلط چهارم وی نیز نشان می‌دهد که چرا پیش‌بینی سومش (اگر چه ظاهراً صحیح است)، بر یک مبنا و دلیل صحیح استوار نیست. بنابراین بر حسب تصادف، درست از آب در آمده است! بله، آمریکا به دنبال کاهش وابستگی نفت خاورمیانه بود اما نه به دلیل جایگزینی آن با سوخت‌های نو و پاک، بلکه به دلیل رشد تولید نفت شیل. بنابراین می‌توان گفت پیش‌بینی‌های سوم و چهارم رنانی نیز بی‌اساس است.

*استمرار رشد تقاضا

پیش‌بینی پنجم را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد. نخست آنکه می‌گوید: «بهترین راه برای آنکه غرب هم از اعتیاد به نفت منطقه بی‌ثبات خاورمیانه آزاد شود و هم سوخت‌های پاک را جایگزین سوخت‌های فسیلی کند، افزایش طولانی مدت قیمت نفت است.» پیش‌تر در مورد این ادعا صحبت شد و دیدیم که سوخت‌های پاک فعلاً جایگزین نفت نیستند. افزایش قیمت نفت نیز در سطح ۴۰ و ۵۰ دلار، برای به‌صرفه‌‌شدن نفت شیل کافی است و نیازی به نفت بالای صد دلار که رنانی بارها به آن اشاره می‌کند، نیست.

وی در ادامه می‌گوید: «با گران‌شدن نفت، رشد تقاضای نفت کُند و حتی متوقف می‌شود و سرمایه‌گذاری در سوخت‌های پاک نیز اقتصادی می‌شود.» این در حالی است که آمارها نشان می‌دهند به‌رغم فراز و فرود قیمت نفت از سال ۲۰۱۰ به این سو، هیچ‌گاه (جز در سال ۲۰۲۰ و به دلیل شوک کرونا) رشد تقاضا متوقف نشده است. بنابراین پیش‌بینی پنجم آقای رنانی هم غلط از آب در آمده است.

*پیش‌بینی غلط قیمت!

پیش‌بینی ششم نویسنده‌ کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» این است که «قیمت نفت برای هفت تا ده سال حدود ۱۰۰ دلار و بالاتر می‌ماند تا به اندازه کافی، انگیزه برای سرمایه‌گذاری در سوخت‌های پاک ایجاد شود. آنگاه پس از آنکه سرمایه‌گذاری در سوخت‌های پاک به شدت بالا رفت و نیز الگوی مصرف سوخت‌های فسیلی بهبود یافت و نرخ رشد مصرف این سوخت‌ها متوقف شد، قیمت نفت دوباره به زیر ۵۰ دلار کاهش می‌یابد».

در این مورد نیز ادعای جانشینی نفت و سوخت‌های پاک تکرار می‌شود که پیشتر غلط بودنش آشکار شد. همچنین از ۱۰ سالی که او ادعا می‌کند قیمت نفت بالای ۱۰۰ دلار خواهد ماند، ۷ سال قیمت نفت کمتر از ۱۰۰ دلار بود و تنها در سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ این رقم به بالای ۱۰۰ دلار رسید. مهم‌تر اینکه بر اساس آمارها (نمودار زیر) در همه‌ی این سال‌ها تقاضای جهانی نفت رو به افزایش بود و رشدش به هیچ وجه متوقف نشد.

دیگر پیش‌بینی غلط این بند، آن است که می‌گوید پس از ۱۰ سال، قیمت به زیر ۵۰ دلار کاهش می‌یابد. در حالی که مثلاً از تیرماه سال ۱۴۰۰ شاهد آن هستیم که قیمت دوباره بالای ۵۰ دلار رفته و حتی در روزهای اخیر به ۱۰۰ دلار نیز نزدیک شده است!

 

*سایه‌ی جنگ!

در هفتمین پیش‌بینی، رنانی ادعا می‌کند که «اگر اوباما رئیس‌جمهور آمریکا شود (سال ۲۰۰۸)، خطر جنگ از سر ایران رفع می‌شود». این جمله البته از آن جملاتی است که علمی نیست، چون قابلیت سنجش ندارد. چرا که در سال ۲۰۰۸ اوباما رئیس‌جمهور شده است و نمی‌توان فهمید اگر نمی‌شد آیا جنگی در کار بود یا خیر.

او در ادامه می‌گوید: «اما اوباما با ایران بسیار قاطع‌تر و حساب‌شده‌تر از جورج بوش برخورد خواهد کرد. او از راه‌های سیاسی فشارهای سنگینی بر ایران خواهد آورد و نهایتاً ایران را به نقطه آچمز و مصالحه اجباری خواهد رساند.» این ادعا نیز ظاهراً صحیح است، اما اولاً اقدامات اوباما چیز غیر قابل پیش‌بینی‌ای نبود و در ثانی، نقطه‌ی آچمز و مذاکره دست‌پخت آقای رنانی، دوستانش و دولت مورد حمایت او بود؛ و الا می‌شد با یک برنامه‌ی رشد اقتصادی در شرایط تحریم، کشور معطل برجام نشود.

او در ادامه علت چنین کنشی از سوی اوباما را این می‌داند که او «با یک ماموریت روشن و با یک نظریه دقیق در مورد آینده انرژی پا به کاخ سفید خواهد گذاشت و برای تحقق ماموریت خود، یکی از بهترین راه‌ها را طولانی کردن مناشه اتمی همراه با فشار بر ایران خواهد یافت.» پیشتر توضیح دادیم که چرا ایده‌ی رنانی در مورد «نسبت مناقشه اتمی ایران و قیمت نفت» و همچنین «نسبت جانشینی میان نفت و انرژی‌های نو» غلط است. بنابراین پیش‌بینی هفتم او نیز فاقد اعتبار است.

*مغالطه‌ی انحصار مناقشه در اتم

رنانی به‌عنوان هشتمین پیش‌بینی می‌نویسد: «اکنون که اوباما اعلام کرده است که حاضر است با ایران گفت‌و‌گو کند، بهتر است ایران به این موضع اوباما واکنش مثبت نشان دهد و حتی مذاکره با اوباما را قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (۲۰۰۸) آغاز کند. خواه اوباما در انتخابات برنده شود خواه بازنده، این کار، فرصت‌های انتخاب در آینده را برای ایران افزایش خواهد داد و ایران را از افتادن در مسیری یک طرفه و غیرعقلانی در مناقشه اتمی محافظت می‌کند».

نگارنده نمی‌داند می‌توان اسم این عبارات را توصیه گذاشت یا پیش‌بینی، اما هر چه هست بر این پیش‌فرض مبتنی است که مناقشه‌ی آمریکا با ایران بر سر مساله‌ی هسته‌ای است. این در حالی است که تجربه‌ی برجام که از دل چنین توصیه‌هایی بیرون آمد، نشان داد که حتی اگر صنعت هسته‌ای را تعطیل کنیم، باز هم غرب دلایلی برای ایجاد مناقشه با ایران پیدا خواهد کرد.

*تکرار ادعا

نهمین ادعا یا پیش‌بینی، تکرار همان ادعای هشتم است که «خسارت‌های اقتصادی مناقشه اتمی برای ایران در بلندمدت به حدی زیاد است که حتی اگر مذاکره با آمریکا نیز به صلاح نظام نیست، بهتر است ایران یک‌طرفه و داوطلبانه، کلیه فعالیت‌های اتمی حساس خود را با اعلام رسمی و آشکار و با تبلیغاتی وسیع برای چند سال متوقف کند و با ایجاد امکان نظارت جهانی، سوءظن جهانی در مساله فعالیت‌های اتمی ایران را از بین ببرد. از بین بردن فضای ایران‌هراسی و رفع سوءظن و ایجاد اعتماد جهانی نسبت به فعالیت‌های ایران، کوتاه‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راهی است که ایران می‌تواند در مناقشه اتمی دنبال کند.»

این عبارات نیز مبتنی بر همان تصور غلط است که با کنار گذاشتن داوطلبانه‌ی فعالیت‌های هسته‌ای، مناقشه‌ی آمریکا با ایران حل خواهد شد. در حالی که به‌فرض صحت ادعای رنانی، مبنی بر اینکه آمریکا به دنبال ایجاد مناقشه با ایران برای افزایش قیمت نفت است (که روشن شد صحیح نیست)، معلوم نیست چرا آمریکا باید مناقشه با ایران را محدود به مساله‌ی هسته‌ای کند!

*عیان و کلی

دهمین پیش‌بینی نیز جالب توجه است. در مورد آخر می‌گوید «خاورمیانه به زودی وارد مرحله جنگ‌های فرسایشی و مخرب خواهد شد. کاهش درآمدهای نفتی، گسترش فقر و شکاف طبقاتی همراه با مداخله قدرت‌‌های بزرگ در خاورمیانه، به زودی آن را وارد سلسله جنگ‌های درازدامنه‌ای خواهد کرد که من آن را جنگ خداحافظی نام نهاده‌ام. در واقع به نفع تمدن غرب است که قطب فرهنگی و اقتصادی جهان اسلام (خاورمیانه) به یک سرزمین سوخته تبدیل شود.»

اینکه غرب به دنبال تنش و مداخله در خاورمیانه است، عیان است و چیز جدیدی نیست که کسی بتواند ادعا کند «من پیش‌بینی کرده‌ام!» همچنین، این ادعا به‌قدری کلی است که تحت هر شرایطی می‌توان گفت محقق شده است. با این حال، با ارفاق این مورد و همچنین مورد سوم، یعنی «تلاش اصلی غرب، به ویژه آمریکا این است که تا سال ۲۰۲۰ از اعتیاد و وابستگی به نفت حوزه خلیج فارس آزاد شود.» را می‌توان پیش‌بینی‌هایی دانست که به وقوع پیوسته است.

رنانی در بخشی از مقدمه‌ی نسخه‌ی چاپی کتابش به محقق نشدن برخی پیش‌بینی‌های کتاب اعتراف می‌کند و می‌نویسد: «من البته همچنان به کلیت تحلیل این کتاب معتقدم و آن را قابل دفاع می‌دانم. گرچه ممکن است برخی شواهد تجربی که در سال‌های اخیر به وقوع پیوسته است، نافی تحلیل‌های این کتاب باشد». ما هم در این یادداشت مطول، دیدیم که از ۱۰ پیش‌بینی، ۸ مورد غلط است و به وقوع نپیوسته است. مورد سوم، اگر چه محقق شده اما مورد چهارم، نشان می‌دهد که نویسنده‌ی کتاب حتی در مورد تلاش غرب برای آزاد شدن از اعتیاد به نفت خلیج فارس، بر حسب تصادف درست گفته است و دلیلی که برای این پیش‌بینی ذکر می‌کند، صحیح نیست. مورد دهم نیز به قدری عیان و کلی است که نمی‌توان آن را دستاورد جدید کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» دانست.

با این حال در کمال تعجب، رنانی همچنان در یادداشت «غنی‌سازی و توسعه» و دیگر فرصت‌ها ادعا می‌کند که ۹۰ درصد پیش‌بینی‌هایش محقق شده است. البته نگارنده این مطلب معتقد است چنین ادعاهایی، مشابه همان فوتوشاپ «هالک ایرانی» است. بنابراین وقتی زمان مبارزه‌ی ادعاهای رنانی با آمارها و حقایق اقتصادی فرا می‌رسد، می‌بینیم با کمترین تلاشی هیمنه‌ی ادعاها فرو می‌ریزد و معلوم می‌شود کتاب، «پهلوان پنبه» بوده است.

با این وجود، سوال اینجاست که چرا نویسنده همچنان ادعای کتابش را تبلیغ می‌کند و در جایگاه «نوستراداموس» می‌نشیند؟ شاید به دنبال ایجاد جذابیت برای به‌فروش رفتن کتاب ۱۳۵ هزار تومانی‌اش باشد. ماجرا، کاسبی است. بنابراین به احترام دانش، وقت خودمان و حتی به احترام درختانی که برای چاپ چنین کتاب‌هایی قطع می‌شوند، کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه‌ی اتمی ایران» را نباید خرید.

یادداشت از امیرحسین طالقانی، پژوهشگر اقتصادی

انتهای پیام/