خلیجی که فارس ماندنش دست خیلیها را رو کرد!
خبرگزاری فارس ـ گروه موسیقی ـ علیرضا سپهوند: «دیک هبدایج» از مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام بریتانیا، نظریه هویتآفرینی در فرهنگ مسلط را مطرح میکند. او بر نقش مهم گونهای از موسیقی در هویتیابی خرده فرهنگهای مهم جامعه معاصر نظیر گروههای جوانان و حتی گروههای قومی تاکید دارد. این گروهها در وهله اول پیش از این که به تولید سرمایه فکر کنند، به تولید موسیقی به عنوان یک شیوه ابزار هویت و مقاومت در برابر فرهنگ مسلط یا فرهنگ میزبان میپردازد». هر چند در ادامه، کسب سود از موسیقی در کنار هویتیابی هم صورت میگیرد.
این موضوع در نظریههای پسااستعماری هم مورد توجه قرار گرفته است. موسیقی سیاهپوستان آمریکا یا ایرانیان مهاجر یا به اصطلاح لسآنجلسی در دهه هفتاد میلادی از این گونه هستند. هنرمندان فعال این حوزه در دهههای گذشته تلاش کردهاند تا با تکیه بر همین اصل، به اصطلاح، موسیقی پاپ ایرانی – غربی را پیش روی مخاطبان قرار دهند که هدفش مقابله با جامعه غربی و دنباله روی از هویت ایرانیشان باشد.
آیا هنرمندان در هر شاخهای که فعالیت میکنند، وظیفه دارند به مطالبات، اعتقادات، باورها و خواست مردم و مخاطبانشان توجه کنند؟
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا گروه هنرمندان مردمپسند را از گروه هنرمندان خاص که مخاطب خاص دارند متمایز کنیم. گروهی که مخاطب خاص دارند طبیعی است هنرشان از وجوه هنری بیشتری برخوردار است و به اصطلاح هنریتر و انتزاعیتر است. گروه هنرمندان پاپ به تولید اثر برای مخاطب عام میپردازند. زبان اثر هنریشان برای مردم قابل فهمتر است و اقتصاد هنرشان وابسته به میزان حمایت مردم است. به همین دلیل هر تفکر و عملی که انجام میدهند بدون توجه به خواست مردم نباید معنی داشته باشد.
دو عامل اصلی «مردمی بودن» و «مردم پسند بودن» شاخصهای اصلی یک گروه و خواننده موسیقی پاپ است. تعریف چند وجهی از موسیقی پاپ بر سه محور، «محتوای مردمی داشتن ترانهها»، «برای مردم تولید کردن» و «انگیزه کسب سود از مردم» استوار است. بنابراین موزیسین پاپ بدون توجه به خواست و سلیقه مردم اعتباری ندارد. از منظر توجه به نظریه «زیست چند گفتمانی» نمیتوانیم هنرمندان را وادار به کاری کنیم که ما میگوییم و اساساً این خواسته با اصل دموکراسی موسیقایی ناسازگار است، ولی میتوانیم «منتقد عملکرد» این گروه از موسیقیدانان باشیم و در نحوه حمایت از آنان مدل رفتاریمان را تعیین کنیم.
مردم ایران، در طول تاریخ منتقد سیاستهای ایرانستیزی حکام عربستان بودهاند. طبیعی است حکومت عربستان هیچگاه فرهنگ و تمدن ایران را ارج نگذاشته و به نوعی حتی سعی در نفوذ فرهنگی هم داشته است. از سویی نام جعلی برای خلیج عربی به کار میبرد و از سویی دیگر حاکمیت قانونی ایران بر جزایر سه گانه را نمیپذیرد و در رفتارهایی که با ایرانیان در عربستان داشته کرامت و شأن هموطنانمان را رعایت نمیکند. کشور امارات متحده عربی هم به همین شکل نعل به نعل پیرو عربستان بوده و همین موضع را نسبت به جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کرده است.
خلیج همیشگی فارس میدانی شد برای امتحان آن دسته از کسانی که سالها خود را سینه چاک مردم، آب و خاک این مملکت وانمود میکردند. عدهای موزیسین جا مانده در زمان شاه که تنها در کنسرتهایشان فریاد عِرق میهن و مردمداری سرمیدادند حالا یکی پس از دیگری برای تنها مُشتی دلار از زیر لوای افتخار نام خلیج فارس شانه خالی میکنند.
از اجراهای جشنواره عربستان در ۱۵ اسفند سال ۱۳۹۸ گرفته که در آن چند خواننده ایرانی لسآنجلسی برای نخستینبار در عربستان سعودی در جریان «جشنواره طنطوره» کنسرت برگزار کردند، این کنسرتها با واکنش و اظهار نظر از سوی افکار عمومی در ایران همراه بود. اینجا بود که قشر قابل توجهی از کسانی که تا آن زمان گمان میکردند این خوانندهها حتی از جانشان برای میهن میگذرند، تنها به خاطر پول در کشوری بازار گرمی میکنند که مواضع شدیدی علیه میهنمان، خلیج فارس و امور سیاسی ما اتخاذ کردهاند.
در سومین دوره این جشنواره و برای اولین بار هفت خواننده ایرانی مقیم آمریکا نیز در این جشنواره شرکت کردند و دو شب آخر این جشنواره به موسیقی ایرانی با عنوان «شب فارسی» اختصاص یافت. «موسیقی بدون مرز» هم به نوعی شعار این فستیوال بود.
جالب اینکه هم عنوان «شب فارسی» برنامه هم شعار «موسیقی بدون مرز» در تضاد با مفهوم درونی این دو عبارت بودند و پادشاهی عربستان آشکارا و تنها به جهت سیاسی و موضعگیری که این بار در قالب هنر دیده میشد، این رویداد را برگزار کرد که هیچ ربطی به میهن اسلامی ما و آن حجم از موسیقی فاخر و پتانسیلهای فرهنگی هنری داخل کشور نداشت و به هیچ عنوان فرهنگ و موسیقی ایرانی را نمایندگی نمیکرد.
حضور خوانندگان ایرانی در جشنواره طنطوره به هیچ عنوان یک رویداد هنری نبود و تنها یک خرده کار سیاسی بی وزن بود.
اینکه عربستان سعودی به موزیسینهای مخالف نظام ایران بها داده و دو شب را به اجرای آنها اختصاص داد و از طرف دیگر هیچ خواننده و گروهی از داخل ایران به این جشنواره دعوت نشد، معنا دار است. این جشنواره فقط خوانندگان مخالف جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت. البته سطح بسیار نازل این رویداد و خوانندگان حاضر در آن جایی برای رشک برانگیزی رویدادی اینچنین باقی نگذاشته بود.
اما نکته مهم این رویداد برای ما و برای بسیاری از جوانانی که خواه ناخواه این خوانندهها را دنبال میکنند این بود که تمام آنچه که این دسته طی این سالیان از میهنپرستی و دلسوزی و تعصب نام «خلیج فارس» و دهها مورد دیگر دم میزدند و خود را به ریا، دلسوز مردم داخل معرفی کرده بودند، دستشان برای تمام مردم رو شد.
در شرایطی که عربستان از حامیان اصلی تحریمهای سخت علیه ایران و حتی از حامیان تقابل نظامی با ایران است و تمام فعالیتهای سیاسی این کشور علیه ایران را به گونهای حمایت میکند تا بیشترین فشار بر مردم میهنمان وارد شود، این حرکت خوانندههای لس آنجلسی که بجز به هدف کسب درآمد نبود، نشان داد که چقدر پای مردم میهنشان میایستند.
عربستان سعودی همچنین در سالهای اخیر با راه اندازی شبکههای تلویزیونی ماهوارهای سعی دارد بر فرهنگ و زندگی ایرانیان تاثیرات منفی بگذارد. شبکههای «ایران اینترنشنال» و «امبیسی فارسی» ازجمله شبکههاییست که با بودجه و هدایت مستقیم سعودیها راه اندازی شده و فعالیت میکنند. این تحرکات دربرگیرنده نشانههای مهمی است که میتواند شروع کننده یک جنگ تمام عیار فرهنگی و تفرقهافکنی در میان مردم ایران باشد که تیر عربستان همواره به سنگ خورده است. زیرا این اقدام نه تنها به جذب مخاطبین داخل کشور نیانجامید بلکه باعث دلزدگی آن دستهای شد که فکر میکردند این خوانندهها سینه چاک مردم ایران هستند.
مادامیکه یکی از خوانندگان، قطعه معروف خود با عنوان «رویایی دارم» را در «فستیوال طنطوره» اجرا کرد که اساسا به عنوان قطعه ضد جنگ شناخته میشود و میخواند «دنیایی که بمب و موشک نمیسازه، موشک روی خوابِ کودک نمیندازه»… عربستان و ائتلاف داشت بمبهای خود را روی سر کودکان یمن میریخت.
همان زمان کاربران زیادی به انتقاد از خواننده مورد نظر پرداخته و ویدئوهایی از حملات هوایی عربستان به یمن و تلفات کودکان معصوم و بیگناه را منتشر کردند.
جالب اینجاست که همین خواننده پیشتر رسما اعلام کرده بود که به هیچ عنوان در کشورهای عربی کنسرت نمیگذارد، اما دلارهای سعودی او را وسوسه کرد تا او نیز نشان دهد، دم از میهن و میهن پرستی و «خلیج فارس» شعاری بیش نبوده است.
اما حضور ابراهیم حامدی مشهور به «ابی» در این جشنواره نیز بازتاب منفی زیادی داشت. برخی کاربران از این منظر به این اقدام انتقاد کردند که او آهنگ مشهور «خلیج فارس» را میتواند در عربستان سعودی اجرا کند؟ چگونه خوانندهای که ترانه «خلیج فارس» را خوانده، در کشور عربستان و برای کسانی میخواند که اساساً نام خلیج فارس را به رسمیت نمیشاسند؟ خوانندگانی که ظاهرا پیام آنها صلح و مهربانی ست، بدون توجه به آنچه که مانیفست خودشان بوده در یک روش پارادوکسیکال در عربستان و در حالی که مخاطبان ایرانی امکان حضور نداشتند در سالنهای نسبتا خالی برنامه اجرا کردند. این تناقض مورد توجه و نقد طرفداران این خوانندگان قرار گرفت.
ماجرا گذشت تا اینکه «ابی» اینبار پا را فراتر نهاد و در گفتگویی تصویری علنا اعلام کرد که آهنگ «خلیج فارس» را نمیخواند زیرا نمیخواهد در مسائل سیاسی بین ایران و کشورهای عربی مداخله کند. این خواننده لسآنجلسی در پاسخ به دلیل اجرا نکردن ترانه خلیج فارس در امارات گفت: مسئله خلیج فارس یک اختلاف سیاسی بین ایران و امارات و چند کشور دیگر است و من به عنوان یک هنرمند به خودم اجازه دخالت در این موضوع را نمیدهم! که این استدلالِ به شدت متزلزل که از سرِ استیصال این خواننده نشات میگیرد، بازهم بر خرد و کلان روشن ساخت که تنها هدفش پول و کسب درآمد بوده و طی این سالیان با سوء استفاده از احساسات و عواطف عدهای، خود را جانفدای ایران و «خلیج فارسی» معرفی کرده است.
این خواننده همچنین گفت نمیخواهد با اجرای این آهنگ، فرصت برگزاری کنسرت در این کشورها را از دست بدهد. با ماجرای ابی میتوان به قشر قابل توجهی از نوجوانان و جوانانی که از این دست آدمها حمایت کرده و فکر میکردند اینها دلسوزان واقعی میهن هستند، گفت که حالا با یقین تمام، این وارونگی شخصیتی را به تمام آنها که از دور ایران ایران می کنند، تعمیم دهید چراکه اینجا برای اینها تنها هدف و غایت کسب درآمد مالی است و بس.
مساله ابی از یک نگاه هم میتواند پدیدهای مثبت باشد چراکه اولا باعث شد هواداران اینچنین خوانندههایی که در برخی موارد صم بکم گوششان را به لاطائلات اینها سپرده بودند به شدت ریزش کنند و این نوع نگاه به دیگر خوانندگان لس آنجلسی تعمیم داده شود، و دوم اینکه کشورهایی مثل عربستان و امارات نیز از این پس برای بهره برداری از اینها تجدید نظر کرده چراکه دیگر برای آن دسته از هواداران داخلی شان ارزشی ندارند و برای این کشورها هم دیگر ارزش سرمایه گذاری برای تحقق اهداف سیاسی شان ندارند و برای برنامه های آتی سراغ دیگر مستمسک ها و طفیلیهای جدیدتری خواهند بود.
البته که با الطاف الهی و هدایت رهبر عظیم الشان انقلاب، تا کنون توانستهایم در برابر تحریمها و فشارهای تمام دنیای غرب و دست نشاندگان منطقهایشان ایستادگی کنیم و سربلندانه زندگی کنیم و تلاشهای کور عربستان سعودی نیز تاکنون راه به جایی نبرده است. تنها اقدام قابل «تشکر» از عربستان همین بود که دست این خوانندگان لسآنجلسی را برای عدهای که گمان میکردند اینها دلسوزان مردم هستند رو کرد.
انتهای پیام/