مؤمنی: ایران بهشت سلبریتیهاست؛ چون برای کنترل رفتارهای آنان قانون نداریم
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، وقایع اخیر و مرتبط با درگذشت مهسا امینی که به ناامنیهای خیابانی و اغتشاشات عدهای هنجارشکن منجر شد، بار دیگر مسأله مرجعیت فکری سلبریتیها را پیش کشاند. اینکه چه شد مرجعیت فکری مردم کشور ما از اشخاصی چون دکتر علی شریعتی و استاد مرتضی مطهری به فلان بازیگر و فوتبالیست خارجنشین کشیده شد، ما را بر آن داشت تا با علی مؤمنی، مدیر مسئول فصلنامه «فرهنگ شهرت» گفتوگویی داشته باشیم که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید.
علی مؤمنی، مدیر مسئول فصلنامه فرهنگ شهرت
چه شد سلبریتی ایرانی تا اینحد برجسته شد؟
علی مؤمنی در ابتدا گفت: امروزه یکی از مرجعیتهای مهم فکری که نفوذ بالایی در بین مردم دارند، سلبریتیها هستند. این موضوع پدیده مهم اجتماعی است که از زوایای مختلف قابل بررسی و مطالعه است. اما نکته و پرسش اصلی این است که چه شد سلبریتیهای ایرانی این مرجعیت و برجستگی عظیم اجتماعی را کسب کردند؟ با در نظر گرفتن نظرگاههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… تا تغییر و تحولات رسانهای و فضای تکنولوژی میتوان به این پرسش پاسخ داد، پس در نتیجه آنچه که در ادامه خواهد آمد تنها اشاره به بخشی از دلایل چگونگی مرجعیت پیدا کردن سلبریتیها در عرصه فکری و اجتماعی ایران است.
ارتباط با سلبریتی از طریق رسانههای جدید
وی افزود: اولین دلیل و عامل، ظهور رسانههای نوین است. در بستر رسانههای جدید فضا، دوطرفه و تعاملی است و این موجب شد هم سلبریتیها مثل فوتبالیست، بازیگر و… با مردم در این بستر ارتباط برقرار کنند و در خارج از چیزی که تا قبل از آن وجود داشت ارتباط جدید شکل دهند، هم از طرفی هوادار میتوانست به نحوی مثل «ریاکشن» و «کامنت» بازخورد خودش را به سلبریتی انتقال دهد.
میدان خالی شد و سلبریتیها شدند مرجع
او بیان کرد: علت دیگری که بیشتر جنبه تحلیلی دارد، این است که در گذشته ما مرجع فکری مختلفی را در سطح جامعه شاهد بودیم. روحانیان، دانشگاهیان، روشنفکران و نویسندگان، معلمان، تشکلهای سیاسی در دانشگاهها و… همگی مراجع فکری پیشین بودند که کنشگری فعالی در سطح جامعه داشتند، اما آیا در حال حاضر به نسبت جایگاهی که دارند، آن ارتباط و تأثیرگذاری را بر مردم و جامعه حفظ کردهاند؟ طبیعی است که جواب منفی باشد. چیزی که در این راستا پیش میآید این است که وقتی فاصله عوام مردم با مراجع فکری زیاد شد، آنها این خلأ را میخواهند به نحوی با انتخاب مرجع جایگزین پر کنند. در چنین حالتی است که راحتترین و در دسترسترین طیف بدیل سلبریتیها خواهند بود که همواره از طریق فضای مجازی یا بسترهای دیگر میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد.
چگونه مردم نسبت به اهالی دانشگاه و اندیشه بدبین شدند؟
پژوهشگر مطالعات فرهنگی ادامه داد: وقتی اساتید دانشگاه و اهالی فکر و قلم، فاصله خود را با اجتماع مردم بیشتر کردند و نتوانستند آنان را با سمت خود دعوت کنند، طبیعی است در برهههای حساس سیاسی و اجتماعی اثرگذاری چندان مطلوبی بر مردم نخواهند داشت و جامعه اثرپذیریاش را از جای دیگر کسب میکند. در همین باره، وقتی فاصله مراجع سنتی با مردم بیشتر شد و همچنان با رویکرد خود به فعالیتهایشان ادامه دادند، تحلیلها و نظرات راهبری آنها موجب شد چندان با حقیقت و طریق صواب همراه نباشد و همین پیشبینیها و تحلیلهای غلط نتیجهای که دارد این است که اعتماد مردم نسبت به آنها سلب شود. در چنین حالتی فرد تصمیم میگیرد به کسی رغبت داشته باشد که ادبیات و دغدغهاش شبیه خود اوست و این جایگزین، سلبریتی خواهد بود؛ چرا که زبان و دغدغه سلبریتی همسطح با مردم است. با این تفاوت که او از عنصر شهرت بهره میبرد.
«ارزشها عوض شود، عوضیها باارزش میشوند»
مدیر مسئول فصلنامه «فرهنگ شهرت» گفت: مسأله بعدی در مورد برجستگی سلبریتیها تغییر ارزشهاست. در اوایل انقلاب آنچه ارزش قلمداد میشد، مطابق با اسلام، فقه و شریعت بود و مردم ارزشهای زندگی خود را متناسب با آنها تعیین میکردند، اما رفتهرفته این ارزشها تغییر کرد. رویکرد لیبرالی به اقتصاد که از زمان مرحوم هاشمی شروع شد تا رویکرد نئولیبرالی به فرهنگ و جامعه در سالهای پس از آن، زیستبوم مردم و جامعه را تغییر داد. در این فضا آنچه اهمیت پیدا میکند، مثل دهه اول انقلاب «عدالت» نیست، بلکه پول و پول درآوردن است. حتی ارزشهای اجتماعی هم بنا به پول و ثروت تعریف و تعیین میشود و چنین است که پولدارها همیشه کانون توجه و عنایت خواهند بود. در چنین سیری که رویکرد غالب آن، رویکردهای لیبرالی در اقتصاد و نئولیبرالی در فرهنگ هستند، چیزی که زائیده میشود، «سلبریتی» است. یعنی اساساً فرهنگ سلبریتی متعلق به رویکردهای نئولیبرالی فرهنگی است.
سلبریتی فینفسه مرجع فکری است
مؤمنی بیان کرد: آنچه گذشت، دلایلی بودند که حاکی از چگونگی مرجعیت پیدا کردن سلبریتیها است، اما نکته مهم در این باره آن است که اساساً سلبریتی «مرجع فکری» هست! یعنی تا زمانیکه به حدی از اثرگذاری در نیاید سلبریتی نخواهد بود. خب با این وصف سؤالی که پیش میآید این است که مقایسه مرجعیت فکری سلبریتی با سایرین به چه علت است؟ در پاسخ باید گفت ما به دنبال این هستیم که چرا تأثیرگذاری سلبریتی تا این حد ضریب پیدا کرده است. ما میخواهیم در این مورد صحبت کنیم که چه شد مرجعیت یک روحانی شیعی برای مردم اینقدر تنزل یافت و در مقابل مرجعیت یک سلبریتی بیتخصص تا این حد بالا رفت؟
مشکل ما از قانونگذاری در باب سلبریتیپروری است
این پژوهشگر حوزه فرهنگ در ادامه در مورد اینکه چه کنیم مرجعیت فکری غالب از سمت سلبریتیها به اهالی فکر و فرهنگ منتقل شود، گفت: این موضوع از چند بُعد قابل بررسی است. یکی از آنها سیاستگذاری رسانهای یا سیاستگذاری فرهنگی ماست. صریحا باید گفت، سیاستگذار در برخی برههها در قبال سلبریتی یکسری کنشها و واکنشها را در نظر میگیرد. مثلا چندی پیش که عدهای از هنرمندان در جشنواره کَن اظهار نظرهایی کرده بودند، سیاستگذاران رسانهای حساس شدند که به چه علت این سلبریتیها اینقدر راحت هرچه میخواهند میگویند؟ گویی یکسری بایدها و نبایدها را تنظیم کردهاند که اگر سلبریتی در آن چهارچوب فعالیت کند، خوب است، اما اگر غیر از آن بایدها و نبایدها عمل کرد، بد است.
ایران بهشت سلبریتیهاست
وی افزود: نکته مهم این است که اصلا سلبریتی بودن برای مسئولان مطرح نیست. به تعبیر دقیقتر قانونگذاری بیش از آنکه روی عملکرد و رفتار سلبریتیها بار شود، باید قبلتر روی خود سلبریتیپروری جامعه متمرکز شود و در مورد آن دست به قانونگذاری بزند. وقتی فرهنگ شهرت افزایش پیدا کرد و منابع قدرت اجتماعی در دستیابی به شهرت است، باید روی این موضوع کار کرد؛ یعنی اصلِ حساسیت نه روی رفتار سلبریتی، بلکه روی فرهنگ سلبریتیپروری باید باشد. ساختار موجود افراد را به این سمت میکشاند تا با سلبریتی شدن حاشیههای امنی برای خودشان بسازند. قانون باید این ساختار را در دست بگیرد.
مدیر مسئول فصلنامه «فرهنگ شهرت» گفت: در حال حاضر ما این سیاستگذاری قانونی را در کشور نداریم و سلبریتی بدون هیچ محدودیت و التزام خاص قانونی کار خود را انجام میدهد. ایران بهشت سلبریتیهاست؛ چون ما برای رفتار و روند موضوع سلبریتیپروری هیچ قانونی نداریم و سلبریتی اصلا نسبت به رفتار خودش هیچ پاسخگویی ندارد. حالا در چنین اوضاعی واکنش سیاستگذار، حداقلیترین حالت ممکن است، مثلاً بیاید تبلیغات تجاری سلبریتیها را بکاهد! این نوع برخوردها ناشی از آن است که اصل موضوع و محل اصلی نزاع هنوز از سوی مسئولین فهم و درک نشده.
او در پایان بیان کرد: اساس سلبریتی بودن بر «دیده شدن» است. تنفس او از فضای فرهنگ شهرت است. چیزی که برای سلبریتی، مهم است، منفعت خودش است و هیچ وقت دلش به حال مردم نسوخته. خیلی کوتهنظری است که گمان کنیم موضعگیری برخی بازیگران و خوانندهها در چند روز اخیر با هدف حمایت از مردم یا همدردی با آنهاست. خیر! این دست سلبریتیها منفعت خود را در اخذ چنین مواضعی میبینند. قاطبه سلبریتیها از سواد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پزشکی و… برخوردار نیستند، اما چون زندگی سلبریتیِ او بر «محور» توجه است، چارهای جز این ندارد که با صحبت و اظهار نظرهایی در امور مختلف همچنان خود را در صحنه توجهات عمومی حفظ کند.
پایان پیام/