خط ویژه| مشارکت طیف تندروی اصلاحطلب در پروژه تجزیه ایران/ بهکارگیری سلبریتیها برای انتشار «فیکنیوز»
گروه ویژه فارس: خط ویژه، رصدی است روزانه از لابهلای روزنامههای داخلی و عملیات رسانهای پایگاههای خبری رسانههای ضدانقلاب، در این رصد برآنیم که بتوانیم خطوط مشترک میان بعضی از رسانههای داخلی و ضدانقلاب را بررسی و تحلیل کنیم.
*******
مشارکت طیف تندروی اصلاحطلب در پروژه تجزیه ایران
یکی از تفاوتهای آشوبهای اخیر با موارد قبلی، تمرکز ویژه دشمن بر گسلهای قومیتی است. سرویسهای جاسوسی غربی-عبری در این غائله ابتدا بر کردستان تمرکز کردند. در مرحله بعد در شرایطی که دروغها درباره نحوه فوت مهسا امینی افشا شد، دستگاه رسانهای دشمن بر سیستان و بلوچستان متمرکز شد و خبرهایی دروغ درباره تجاوز به یک دختر ۱۶ ساله منتشر شد.
در مرحله سوم، رسانههای معاند که تحت امر دستگاههای جاسوسی عمل میکنند، سراغ اردبیل رفته و خبرهای دروغ در خصوص کشته شدن یک دانشآموز را منتشر کردند. در غائله خبرسازی درباره نحوه فوت «نیکا شاکرمی» نیز رسانههای معاند بر لرستان متمرکز شدند.
قطعاً این سلسله اقدامات، اتفاقی نبوده و از دستور کاری ویژه حکایت میکند. با توجه به فعال شدن گروهکهای تروریستی و جنایتکاری از جمله کومله، دموکرات، پژاک، جیش الظلم و…در هفتههای اخیر، مشخص است که هدف اصلی دشمن در این پروژه ضد ایرانی، کلید زدن طرح تجزیه ایران بوده است.
با اینکه تمرکز دشمن بر گسلهای قومیتی با هدف تجزیه ایران کاملاً آشکار شد اما برخی رسانههای به ظاهر اصلاحطلب در این پروژه مشارکت کرده و پازل دشمن در ایجاد حساسیت در قومیتها را تکمیل کردند.
برای نمونه روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «ماجرای ناتمام دختر بلوچ» نوشت: «خبری که در این گزارش به آن پرداختهشده است در همان هفتههای ابتدایی انتشارش توسط خبرنگار اعتماد در دست پیگیری قرار گرفت، اما به دلایلی انتشار آن به تعویق افتاد. خبر نیز مبنی بر آن بود که اواخر تیرماه سال جاری یک فقره قتل در شهرستان دشتیاری از توابع سیستان و بلوچستان رخداده است. به دنبال انتشار این خبر، برخی منابع محلی در سیستان و بلوچستان از جمله «کمپین فعالان بلوچ» اعلام کرد که در روز ۱۰ شهریورماه یکی از فرماندهان نیروی انتظامی که خودش بلوچ است هنگامیکه قصد بازجویی از یکی از مظنونان این پرونده قتل را داشته، او را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده است.»
این روزنامه به ظاهر اصلاحطلب در ادامه نوشت: «فردی که مدعی است مورد آزار و اذیت جنسی توسط فرمانده نیروی انتظامی قرارگرفته یک دختر ۱۵ ساله بلوچ است. حالا «اعتماد» در راستای این اخبار منتشرشده بدون هیچ قضاوتی با استناد بر صحبتهای مصاحبهشوندگان (یکی از اقوام همسر مقتول و امامجمعه موقت شهرستان راسک «مولوی عبدالغفار نقشبندی» و همچنین گفتوگو با یکی از حقوقدانان معروف کشور، این گزارش را تنظیم کرده است. پس باید گفت انعکاس این مصاحبهها برای شناخت دیدگاههای مختلف است و لزوماً نمیتواند دیدگاه روزنامه محسوب شود.»
لازم به ذکر است که پیشازاین روزنامه شرق در یک گزارش میدانی و با رویکردی مشابه و صرفاً با استناد به گفتگو با مردم محلی مدعی شده بود که در سیل امامزاده داوود ۲۰۰ جسد مدفونشده و بوی تعفن همهجا را فراگرفته است. این گزارش مغرضانه و بدون سند با استقبال ویژه رسانههای معاند مواجه شد.
وقتی این خبر دروغ بازنشر شد، این روزنامه به ظاهر اصلاحطلب اصلاحیهای را منتشر کرد و نوشت که غلط املایی صورت گرفته و ۲۰ جسد زیر آوار است. بعدازآن مشخص شد که تنها ۲ جسد در زیر آوار بوده است!
بهکارگیری سلبریتیهای ها برای انتشار «فلک نیوز»
چهرههای مشهوری که از آنان با عنوان سلبریتیهای نام برده میشود در بزنگاههایی همچون آشوبهای اخیر مسئولیت و وظیفه سنگینی بر عهده دارند. این طیف اگر دغدغه تعلق خاطر به وطن و هموطنان خود را دارند باید با هوشمندی رفتار کرده و از دامن زدن به اخبار جعلی و دروغ پرهیز کنند.
یکی از ترفندهای دشمن برای عملیات روانی علیه ملت ایران، بهکارگیری خبرهای دروغ و ضریب دادن به آن توسط چهرههای مشهور است. در روزهای گذشته رسانههای معاند مدعی شدند که یکی از دانشآموزان در اردبیل در اغتشاشات توسط مأموران کشته شده است.
اما مستندات متقن حکایت از آن داشت که این خبر از اساس کذب بوده و هدف آن تحریک عواطف مردم و ریختن بنزین بر آشوب بوده است. در حقیقت دشمن برای استمرار آشوب و اغتشاش نیاز به کشته سازی دارد و این مسئله فقط و فقط با انتشار اخبار جعلی و دروغ میسر است.
و اما در این میان برخی سلبریتیهای ها و از جمله علی دایی، بازیکن سابق تیم ملی در اقدامی تأملبرانگیز و بدون بررسی اصل ماجرا، خبر دروغ رسانههای معاند درباره کشته شدن یک دانشآموز اردبیلی را بازنشر داد. اظهارنظر وی با استقبال ویژه رسانههای «سعودی-انگلیسی- آمریکایی-اسرائیلی» مواجه شد.
در اینسو برخی رسانههای به ظاهر اصلاحطلب نیز در این پروژه عملیات روانی دشمن سهیم شدند. در همین رابطه روزنامه شرق در مطلبی با عنوان «توبیخ علی دایی، تشویق «ح.ع» نوشت: «چطور در روزهایی که «ح». «ع» به بازیکنان فوتبال میتازد، حرفهای بیاساس و توهینهای زشت میکند، دوباره تشویق و صاحب تریبون میشود، فوتبالیست باسابقهای، چون علی دایی در فرودگاه بازخواست شده، پاسپورتش توقیف میشود و او را برای معرفی به دادگاه میفرستند؟ علی دایی چهرهای است که بیش از ۹۰ درصد علاقهمندان دنیا، فوتبال ایران را با اسم او میشناسند.»
شرق در ادامه نوشت: «اسطوره سابق فوتبال ایران در تیم مردم ایستاده…آیا «ح». «ع» آمار یتیمخانههایی را که بازیکنان فوتبال ازجمله علی دایی و علی کریمی به آنها کمک کرده و میکنند، دارد.»
لازم به ذکر است که «سعید حجاریان» از لیدرهای جریان به ظاهر اصلاحطلب و از محکومین فتنه ۸۸ پیشازاین گفته بود: «اصلاحطلبان باید سیاستهای خود را به تعبیر مولانا از دهان غیر مطرح کنند. به این معنا که سیاستهایشان را نخست با گروههای مرجع جدید شامل هنرمندان، مشاهیر و… در میان بگذارند و پس از دریافت بازخوردها و اعمال تغییرات احتمالی، سیاستها توسط همان گروههای مرجع جدید در جامعه منعکس شود.»
نفرت پراکنی جریان به ظاهر اصلاحطلب علیه مدافعان امنیت
این روزها و در مقطعی که حافظان امنیت در مقابل اغتشاشگران ایستاده و از ملت ایران محافظت میکنند، برخی رسانههای به ظاهر اصلاحطلب همصدا با دشمن مشغول نفرت پراکنی علیه آنان و ایجاد دوقطبی در جامعه هستند.
در همین رابطه روزنامه هم میهن در مطلبی با عنوان «نشانههای تولد ایران جدید» به نقل از «بیژن عبدالکریمی»، حافظان امنیت را به تمامیت خواهی متهم کرده و نوشته: «گفتمان انقلاب به رسوخ نظامیگری دچار است…بچههای جنگ، فرهنگ جنگ و نیروهای جنگ کشور را حفظ و نقش یک حزب و طبقه اجتماعی را بازی کردند. آنها حولوحوش آقای (امام) خمینی جمع شدند و توانستند ساختاری سیاسی را شکل دهند. این نیروها توانستند با تکیه بر ایدئولوژی شیعی، ارزشها و فرهنگ سنتی، حتی یک سانتیمتر از خاک کشور را از دست ندهند. این بچههای جبهه، سربازانی بودند که در جنگ تربیت شدند و کماکان در اتاق فکر جنگ حضور دارند تا اجازه ندهند نیروهای خارجی به کشور آسیب بزنند. این وجه مثبت ماجراست، اما وجه منفی آن این است که بچههای جبهه فقط یکدیگر را میشناختند و تمام منافذ و نقاط کلیدی کشور به آنها اختصاص پیدا کرد و درکی هم از علوم انسانی جدید نداشتند. شأنی هم برای تفکر علمی قائل نبودند و فقه سنتیمان هم نتوانسته بود برای علم، علوم انسانی جدید و ساختار اپیستمیک جایی باز کند که همهوهمه ملغمهای بهوجود آورد که نسبت به گفتمان انقلاب نگاهی دوگانه داشته باشیم.»
پایان پیام/.