نقد انیمیشن «لوپتو»؛ کودکی که قهرمان دنیای بزرگسالان می‌شود!

خبرگزاری فارس ـ گروه سینما: در چندسال اخیر توجه به انیمیشن‌های داخلی با توجه به ضرورت و اهمیت تأثیر انیمیشن‌ بر ذهن کودکان بعنوان آینده‌سازان کشور، رونق خوبی گرفته است. بعد از اکران انیمیشن «پسر دلفینی» این روزها انیمیشن  «لوپتو» روی پرده رفته است.

انیمیشن سینمایی «لوپتو» به کارگردانی عباس عسکری و تهیه‌کنندگی محمدحسین صادقی نخستین محصول سینمایی مرکز انیمیشن سازمان سینمایی سوره است که با تکنیک سه بعدی در استودیو فراسوی ابعاد، توسط هنرمندان کرمانی تولید شده است. این انیمیشن توانسته جایزه‌ ویژه‌ دبیر در جشنواره‌ بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان و پروانه‌ی زرین برای بهترین دستاورد فنی و هنری – بخش بین‌الملل را بدست آورد و به دهمین جشنواره‌ یونیورسال کیدز استانبول نیز راه یابد.

 

در گویش کرمانی «لوپتو» به اسباب بازی‌ها و عروسک‌های دست‌ساز گفته می‌شود که قدیم‌ها، مادرها برای فرزندان خود درست می‌کردند. در کل انیمیشن هم ماشین‌هایی با پلاک ۴۵ می‌بینیم که تاکیدی بر زیست‌بوم قصه شهر کرمان است. بطور کلی فضا و جغرافیای انیمیشن سرشار از المان‌های بومی ایرانی است و این سبب می‌شود مخاطب در هرکجای دنیا وقتی «لوپتو» را می‌بیند با تصویر زیبا و رنگارنگی از کشور ایران روبه رو شود.

*قصه لوپیتو درباره چیست؟

داستان«لوپتو» درباره آسایشگاهی است که دکتر سعید کمالی بیماران روانی را با متد «اسباب‌بازی‌سازی‌درمانی» درمان می‌کند یعنی بیماران را به جای استفاده از قرص و دارو با ساختن اسباب‌بازی، درمان می‌کند. این اتفاقات با حضور یک «فرشته» که در دکتر حس امید ایجاد می‌کند پیش می‌رود. بعد از موفقیت اسباب بازی‌های لوپتو فردی تازه وارد بعنوان بیمار به خرابکاری در کارگاه می‌پردازد و منجر به پلمپ آن می‌شود. علی_ پسر آقای کمالی_ با کمک فرشته به دنبال راه حلی برای این مشکل می‌گردد و در انتها موفق نیز می‌شود.

 

ویژگی مهمی که در داستان «لوپتو» جاری است «امید»است. امیدی که در دل بیماران آسایشگاه جاری است، امیدی که در دل علی_ پسر آقای کمالی _ در اوج سختی و مشکلات زندگی جاری است، امیدی که آقای کمالی در تمام مراحل زندگی سعی داشته از آن غافل نباشد.

«لوپتو» به کمک دوبلورهای سرشناس و دیالوگ‌های بانمک توانسته موقعیت‌های خنده داری را خلق کند؛ یادمان بیاید سکانس تعقیب و گریز آقای محبوب و یا سکانس بسته شدن در آسانسور ساختمان صنف اسباب بازی فروشی را. شخصیت پردازی های خوبی هم در داستان وجود دارد؛ کاپیتان و تیمسار قطعا از شخصیت‌های دوست داشتنی این انیمیشن هستند.

*نقاط ضعف«لوپیتو»

داستان«لوپتو» در نیم ساعت اول هیچ جذابیتی  برای کودک ندارد؛ سکانس‌های آعازین داستان بسیار نامناسب انتخاب شده‌اند. انیمیشن با ماجرای کلیشه‌ای و تکراری عشق در یک نگاه شروع می‌شود؛ سعید در راهروی دانشگاه با آرام برخورد کرده و تمام برگه‌های او را روی زمین می‌ریزد و وقتی سرش را بلند می‌کند تا برگه‌ها را جمع کند فورا عاشق او می‌شود! بعد هم که به خواستگاری می‌رود پدر آرام با خشم او را از خانه بیرون پرت می‌کند و در اوج ناامیدی سعید، فرشته نگهبان ظاهر می‌شود تا او را به ادامه راه تشویق کند. اینگونه بیان مفهوم عشق و خواستگاری اصلا مناسب کودکان مخاطب این انیمیشن نیست و تا ۲۰ دقیقه ابتدایی بجز قسمت‌های موزیکال شاهد یک انیمیشن برای بزرگسالان هستیم. در واقع«لوپتو» از مهمترین مشکل سینمای کودک یعنی نبود قصه و داستان خوب رنج می‌برد.

انیمیشن‌هایی که فقط به اسم کودک و نوجوان ساخته می‌شوند اما در اصل فقط درباره آنها هستند و مخاطب بزرگسال قادر به فهم محتوای آنهاست و در یک کلام به نام کودک و به کام بزرگسال.

 

«لوپتو» در حقیقت داستان یک کارگاه اسباب بازی داخلی است که مافیای وارد کننده اسباب بازی به سرکردگی رئیس صنف با توطئه و دسیسه می‌خواهند آن را نابود کنند. فیلمساز سعی دارد مفهوم حمایت از تولیدات داخلی را برای کودکان بیان کند اما به نظر چندان موفق نمی‌شود؛ چراکه داستان از زاویه دید یک کودک و متناسب با عقل و فهم و درک و شعور او بیان نمی‌شود. مشخص نیست چرا در انیمیشن‌هایی که ساخته می‌شوند کودک بجای کودکی کردن باید درگیر مشکلات و مسائل بزرگسالان شده و در مقام قهرمان اول خانواده و بعد جامعه را نجات دهد. چرا کودک نمی‌تواند قهرمان دنیای کودکانه خود باشد؟

در دیگر انیمیشن‌های موفق داخلی چون«بنیامین»، «پسر دلفینی» و… نیز همین موضوع وجود دارد با این تفاوت که مثلا چون در انیمیشن «بنیامین»کل داستان از زاویه و زبان یک کودک تعریف می‌شود برای مخاطب کودک جذاب‌تر و باورپذیرتر می‌شود اما داستان«لوپتو» بگونه‌ای است که انگار مخاطب حتی از دریچه نگاه یک بزرگسال یعنی سعید کمالی داستان را دنبال می‌کند، از این رو برای کودک کمتر قابل فهم است.

یکی دیگر از موضوعات تأمل برانگیز«لوپتو»حضور فرشته بعنوان یک نیروی غیبی در زندگی سعید و علی است. «فرشته» یک مفهوم کاملا انتزاعی است و بعید است کودکان حداقل تا ۹ سالگی بتوانند درک خوبی از آن داشته باشند، گرچه سازنده بخاطر شأن و مقام عرفانی فرشته سعی کرده چندان او را درگیر ماجراجویی و کمک به قهرمانان قصه نکند اما بهرحال در ذهن کودک ممکن است این تصور پدید آید که چرا او تاکنون در اوج درماندگی و ناامیدی همچین موجودی را با چشم ندیده است؟

این تصور حتی در دیالوگ پایانی فیلم تقویت می‌شود آنجا که فرشته به علی می‌گوید:”همیشه یک نفر هست که کمکت می‌کنه پس هیچ چیز ارزش ناامید شدن نداره” مخاطب بزرگسال بخوبی می‌فهمد منظور فرشته، خداست اما آیا مخاطب کودک نیز این برداشت را می‌کند یا منتظر است مانند علی برای حل مشکلات یک فرشته برای او حاضر شود؟!

*حرف آخر

امروز سینمای انیمیشن ما نیاز به حمایت ما و کودکان دارد. هم به خاطر خود کودکان و هم برای حمایت از جوانانی که در این عرصه در حال شکوفایی هستند تا جایی که نظرات بین‌‎المللی را به خود جلب کردند.  ساخت یک انیمیشن سینمایی چند سال زمان می‌‎برد، انیمیشن نیرو‌های فعال و متخصص زیادی را برای تولید درگیر می‌‎کند، چند ده یا چند صد نفر عمرشان را صرف خلق اثری در این مدیوم می‌‎کنند. اگر از جوانان فعال این عرصه حمایت نشود، نمیتوان امید خلق آثاری موفق و در حد استانداردهای جهانی را از آن‌ها داشت.

در یک دهه گذشته انیمیشن‌های خوبی ساخته شده‌اند که از نظر فنی و ساختاری قابل قبول بوده‌اند پس چه خوب است سازندگان این انیمیشن‌ها همانطور که با پشتکار و تلاش وقت و انرژی بسیار زیادی برای بالابردن مسائل فنی و گرافیگی این انیمیشن‌ها صرف می‌کنند با دقت و آگاهی بیشتری داستان‌های خود را بنویسند و هنگام نوشتن داستان و محتوای یک اثر ابتدا به این نکته توجه کنند که مخاطب اصلی آنها کودکان هستند نه والدین آنها!

پایان پیام/