در ستایش مردی که خشم یک ملت را فریاد زد
خبرگزاری فارس، گروه هنر و رسانه: خبر کوتاه بود و جانکاه، اسفندیار قرهباغی هنرمند بزرگ عرصه موسیقی کشور دار فانی را وداع گفت. بار اول در سالهای ابتدایی دانشگاه، او را در تبریز دیده بودم، و در همان سالهای دانشجویی نیز میشد عظمت کارش را دریافت. او از نسل هنرمندان انقلاب بود و همانقدر صاحب ایده و خوش فکر. آنچنان که زبان رسانهاش یعنی موسیقی را به درستی میشناخت و آن را در خدمت گرد آوردن یک ملت درآورده بود، وقتی یک صدا «آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو» را سر میدادند.
هنر میتواند صدای یک دوره یا عصر باشد، هنر میتواند روح زمانه را بازتاب دهد و قرهباغی هم از آن دسته هنرمندانی بود که صدای عصر خویش بود .قرهباغی از جمله هنرمندانی بود که انقلابی بودن را نه تنها در آثارش بلکه در منش و رفتار و سبک زندگی هم به نمایش گذاشته بود.
درباره زندگی و آثار اسنفندیار قره باغی کیانا تصدیقمقدم، در فرهیختگان متنی منتشر کرده است که میتواند گویای اهمیت جایگاه و آثار این هنرمند بزرگ باشد. در ادامه مروری خواهیم داشت بر آنچه در این گزارش آورده شده است.
صدایش صدای انقلاب بود
صدایش صدای انقلاب بود، او را بهعنوان پیشگام هنر انقلابی در عرصه موسیقی و سرود میشناسند. اسفندیار قرهباغی در اولین روز بهمنماه سال ۱۳۲۲ در کوچه قرهباغی تبریز به دنیا آمد. وی پس از گذراندن دوره اول متوسطه در تهران، دوباره به تبریز بازگشت و از سال ۱۳۳۸ وارد هنرستان موسیقی و در خردادماه سال ۱۳۴۳ فارغالتحصیل شد و بهعنوان معلم موسیقی در مدارس کرمانشاه به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. اواخر سال ۱۳۴۸ به تهران منتقل و در گروه اپرای تهران مشغول شد، ضمن خوانندگی در گروه کر اپرای تهران پس از عزیمت و بازگشت از ایتالیا، با عنوان سولیست باس اپرای تهران، نقشهای بسیاری را در اجراهای مختلف عهدهدار شد. او همچنین دارای مدرک معادل دکترای آواز کلاسیک (درجه یک هنری) از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. قرهباغی بعد از انقلاب هم در واحد موسیقی سازمان صداوسیما مشغول به کار شد. او در این مسیر سرودهایی با مضمون جنگ تولید میکرد که بعضی از آنها با واکنشهای مختلفی هم روبهرو میشد. اولین اجرای رادیویی قرهباغی در سال ۱۳۵۰ و سرود «ای ایران» بود که با همکاری ارکستر بزرگ رادیو تلویزیون ملی ایران انجام شد. در سالهای بعد هم قطعاتی حماسی با عنوانهای سمفونی «ارس» و سمفونی «خلیجفارس» را خوانده بود.
آثار دیگری چون «گلخاک ایران»، «جهاد اکبر»، «ای کارگر»، «من یک سپاهیام»، «انقلاب انسانساز ما»، «صبح شرق»، «تعاون»، «پیروزی خون»، «فروغ جاوید»، «دلبر جبهههای جنگ»، «امام آمد»، «رهروان راه محمد(ص)» و… هم در کارنامه این هنرمند انقلابی دیده میشود اما بدون شک قطعه «آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو» بیشتر از دیگر آثارش مورد توجه قرار گرفت. این قطعه یکی از سرودهای معروف است که در باب ظلم و ستم آمریکا ساخته شده است. سرانجام این هنرمند پیشگام در عرصه موسیقی انقلابی ۱۷ آذرماه ۱۴۰۱ در ۷۹سالگی و به دلیل بیماری درگذشت. بیشک، آثار او در زمینه ترویج آرمانهای انقلابی ماندگار خواهد ماند.
اروپا را رها کردیم و به مملکتمان آمدیم چون حس دِین داشتیم
آبانماه سال ۸۹ بود اسفندیار قرهباغی درباره اینکه در شهر خودش مانده تا افتخاری کسب کند و به تهران مهاجرت نکرده بیان کرده بود: ««تهران» که سهل است ما به موقعش اروپا را رها کردیم و به مملکتمان آمدیم. بعدها جنگ شد احساس کردیم باید بهنوعی در صحنه حضور داشته باشیم. حالا سن و سال شماها قد نمیدهد، اما در آن زمان حدود ۸۴۰ سرود و ترانه برای رزمندگان و جبههها کار کردیم که در آن مقطع بهطور مرتب از رادیو و تلویزیون پخش میشد. همین حس دِین را در سالهای بعد نسبت به شهر خودم داشتم. احساس کردم باید به شهر خودم برگردم و هنرم را در اختیار جوانان شهرم بگذارم. دریغ که در تبریز کسی قدر این جور کارها را نمیداند.»
بیش از هزار سرود خواندهام که جایگاه خاصی در زمان خودشان داشتند
درآبان ۹۲ هم تسنیم با این هنرمند گفتوگو کرد. قرهباغی با اشاره به اینکه مستقیما در جریانهای انقلاب بوده و اصلا چه شد که با این مسیر همراه شد، گفته بود: «پس از انقلاب به وزارت فرهنگ برگشتم و دیدم که موسیقی تکلیفش مشخص نیست، به همین دلیل خودم را بازنشسته کردم. این برای نخستینبار بود که در ایران کارمندان دولت میتوانستند با سابقهای کمتر از ۲۰ سال خود را بازنشسته کنند. من و آقای رشیدی که استاد من در هنرستان موسیقی بود، هر دو با هم بازنشسته شدیم. من با ۱۶سال و چند ماه سابقه خدمت، در سال ۱۳۵۹بازنشسته شدم. بعد از بازنشستگی جذب سازمان صداوسیما شدم. از آن زمان بود که با آغاز جنگ مشغول ساختن سرودها شدیم. تاکنون هم بیش از هزار سرود خواندهام که هرکدامشان جایگاه خاص خود را در آن زمان داشتند. اما از این میان برخی از این سرودها همچنان هم پس از گذشت سالهای بسیاری از اجرایشان، جایگاه خود را در میان مردم حفظ کردهاند.»
در همان سالها بود که در شبکههای ماهوارهای انتقادهایی به سرود «آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو» شد، قرهباغی در واکنش به این موضوعات گفته بود: «برخی این سرود را پیامآور مرگ خواندهاند! درحالیکه ما مسلمان هستیم و هرگز برای کسی آرزوی مرگ نمیکنیم. چندی پیش شبکه BBC برنامهای را پخش کرده که چند نفری را دور هم جمع کرده بود و حرفهای بیربطی میزدند. یکی از این افراد اسفندیار منفردزاده بود. در بخشی از این برنامه که منفردزاده درباره سرودهای دوران جنگ صحبت میکرد اشارهای داشت که در آن زمان که خیلیها سرودهای غیرانسانی میخواندند، کسانی هم بودند که سرودهای انسانی میخواندند. معنای این حرف یعنی اینکه ما سرودهای غیرانسانی خواندهایم.»
معتقد بودم صدا نعمتی از سوی خدا است که باید از آن بهره درست را ببرم
قرهباغی همچنین در سال ۹۸ و طی گفتوگویی با روزنامه ایران راجعبه خواندن سرودهای وطنی و فعالیت هنریاش مطرح کرد و گفت: «زمانی که حرفه موسیقی را انتخاب کردم تلاش کردم در رسیدن به هدفم مسیر درست و سلامتی را طی کنم و هیچگاه بهدنبال موسیقیهای بازاری و پولساز نرفتم. در همان زمان که کار را شروع کردم، میتوانستم در کافهها، کابارهها و جشنها و عروسیها بخوانم اما هرگز به چنین چیزهایی فکر نکردم و معتقد بودم صدا نعمتی از سوی خدا است که باید از آن بهره درست را ببرم و سرانجام توانستم در این مسیر موفق شوم و به هنرستان موسیقی بروم. در این رشته تحصیل کردم و مدرک گرفتم و به تهران آمدم و در گروه کر اپرای تهران مشغول خوانندگی شدم. بعد از انقلاب هم رهبری گروه کر تالار رودکی را برعهده گرفتم، گروههای کر مدارس و چند گروه در دانشگاه را راهاندازی کردم و در گروه کر فولکلوریک رادیو و تلویزیون و گروه کر ملی به سرپرستی «اولین باغچهبان» فعالیت میکردم و در تبریز نیز گروه کر بزرگی تاسیس کردم.
درواقع تمرکز کاریام را علاوهبر مسائل علمی روی آموزش هم قرار دادم. من زاده تبریز هستم و در یک خانواده انقلابی به دنیا آمدم و از نوادگان ستارخان، سردار ملی ایران هستیم. درواقع مادربزرگ من همسرستارخان است، بنابراین نگاه ملی- میهنی و حماسی همیشه در ذهن و قلب ما وجود داشته است و از این بابت نه مطلقا پشیمان هستم و نه به حرفهای دیگران توجه میکنم. شاید در نگاه عدهای منفور باشم و از من خوششان نیاید، اما من مملکتم را دوست دارم و عاشق کشورم هستم.» وی افزود: «عدهای میخواهند مرا یک هنرمند خود فروخته یا امثال آن رقم بزنند. بسیار خوشحالم که در زندگیام هیچگاه دغدغه مالی نداشتهام. پدر بسیار ثروتمندی داشتم که در آذربایجان شهره است، بنابراین هیچگاه برای پول کار نکردم و از تعداد زیادی از هنرجویانم که شاید تا به امروز بیش از هزارنفر باشند، حقالزحمه مالی دریافت نکردم.»
قرهباغی همچنین در آخرین مصاحبه خود در اردیبهشتماه ۱۴۰۱ با باشگاه خبرنگاران جوان گفته بود که معمولا علاقهمندی به موسیقی در دوران کودکی آغاز میشود و درباره او هم این مهم صدق میکند. او بیان کرده بود که آن زمان رادیویی داشت که نامش «ویدور» بود و در داخل این رادیو یک باتری بهاندازه پارهآجری جای میگرفت، برد این رادیو ۵ کیلو وات بود، یعنی تنها در همان شعاع اطراف ساختمان رادیو میشد امواج مختلف را دریافت کرد. زمانی که رادیو را میشنیده، با اینکه هنوز مدرسه نرفته بوده و سواد خواندن و نوشتن نداشته است، اما سعی کرده بود آنچه را میشنود، تقلید کند.
خوانندگان دیگر قبول نکردند سرود آمریکا را بخوانند میگفتند ما زن و بچه داریم!
در آن زمان که قرهباغی سرود «آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو» را خواند واکنشهای مختلفی به این قطعه شد. عدهای معتقد بودند پس از مدتی خوانندهای حرفهای سرودی را خوانده و از طرفی دیگر بحث محتوا و مضمون سرود هم اهمیت ویژهای داشت.
این سرود باعث شده بود قرهباغی بهواسطه آن بیشتر شناخته شود. وی در سالهای مختلف و در رسانهها درباره این سرود توضیح داده است. او در سال ۸۹ به ایسنا گفته بود: «این سرود، سرودی است که خشم یک ملت را از دستدرازیها، غارتگریها و دخالتهای آمریکا در خود نهفته دارند. آمریکا لایق این بد و بیراه ها -حتی بدتر از آنها- است. «آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو» دو سه سال پس از ۱۳ آبان ۵۸ ساخته شد. موسیقی کار از آقای «احمدعلی راغب» بود و شعر خوبش را هم آقای«حمید سبزواری» سرود.» وی همچنین در سال ۹۲ و در گفتوگو با تسنیم درباره ترتیب ساخت این سرود بیان کرده بود: «زمان ساخته شدن این سرود من مسئول هماهنگی واحد موسیقی و رهبر کر در رادیو بودم. در آن زمان سیدمحمد میرزمانی مسئولیت واحد موسیقی رادیو را در میدان اَرگ برعهده داشت. برای خواندن این سرود از افراد دیگری هم خواسته بودند که این سرود را بخوانند، که به هر دلیلی قبول نکرده بودند. یکی از آنها گفته بود «من زن و بچه دارم!» وقتی خواندنش را به من پیشنهاد دادند با کمال میل پذیرفتم.»
پایان پیام/