رستم فرخزاد کیست؟
رستم فرخزاد سپهبد و سردار بزرگ دوره یزدگرد ساسانی، دلاوریهای بسیاری برای حفظ ایران از خود نشان داد و در جنگ قادسیه کشته شد.
رستم فرخ هرمز یا رستم فرخزاد، از سرداران بزرگ و جزو نوابغ نظامی ایران در دوره پایانی حکومت ساسانیان بود. مورخان او را از مهمترین شخصیتهای نظامی میهنپرست در ایران باستان میدانند که برای حفظ حکومت ساسانی تلاشهای بسیاری کرد؛ اما با عدم درایت یزدگرد سوم و بزرگان دربار، گرفتار نبرد قادسیه شد. با کشته شدن رستم در این جنگ، دولت ساسانی بزرگترین سردار جنگی خود را از دست داد و در سراشیبی سقوط افتاد.
آنچه باید درباره رستم فرخزاد بدانید:رستم فرخزاد که بود؟زندگینامه رستم فرخزادمرگ رستم فرخزادرستم فرخزاد که بود؟
منبع عکس: parshistory.com
رستم فرخزاد از نجیبزادگان ایرانی و از خاندان اسپهبدان بود که در دوره پادشاهی خسروپرویز به سپهبدی آذربایجان و خراسان منصوب شد. او همچنین در دوره پایانی حکومت ساسانیان، هنگام پادشاهی یزدگرد ساسانی در سال ۶۳۵ میلادی نیز بهعنوان سپهسالار و فرمانده لشکر ایران برای مبارزه با اعراب انتخاب شد.
نام اصلی رستم، رستم فرخ هرمز است (فرخ هرمز نام پدر رستم بود)؛ اما او را در منابع به اشتباه رستم فرخزاد نامیدند و به همین نام شهرت یافت. رستم فرخزاد که از شخصیتهای نظامی مهم دوره ساسانی و از قهرمانان شاهنامه محسوب میشود، سرداری نیرومند، باتدبیر و دلیر بود که با وجود شکست در جنگ قادسیه، در اندیشه ایرانیان بهعنوان سرداری وطندوست ماندگار شد.
زندگینامه رستم فرخزاد
منبع عکس: iranfact.ir@
رستم فرخزاد فرزند فرخ هرمز و از خاندان اسپهبدان ایران بود. پدر او سردار جنگی و اشرافزاده دوره ساسانی محسوب میشد که برای مدتی کوتاه نیز بر تخت سلطنت ایران نشسته بود. پدربزرگ او که «وندوی» نام داشت و دایی خسروپرویز نیز بود، سمت خزانهداری شاه را به عهده داشت. وندوی فردی قدرتمند و تاثیرگذار در حکومت ساسانی بود و خسروپرویز قصد کوتاه کردن دست او از خزانه حکومت را داشت و در نهایت نیز موفق به انجام این کار شد.
از آغاز زندگی رستم اطلاعاتی در منابع تاریخی ذکر نشده و آنچه از تاریخ زندگی او در دست است، از زمان سپهبدی در خراسان و آذربایجان در دوره پایانی حکومت خسروپرویز آغاز میشود.
به گفته منابع تاریخی، حضور رستم فرخزاد بهعنوان سپهبد شمال ایران در جنگهای مختلف، پیروزیهای بسیاری برای ساسانیان به ارمغان آورد. او تمام ویژگیهای یک سردار نظامی همچون رشادت، نبوغ نظامی و تدبیر را با هم داشت؛ بهطوری که قیصر روم از شنیدن نام او وحشت زده میشد. گزارشهای تاریخی اذعان دارند که رستم فرخزاد تا هنگام جنگ قادسیه، شکست را تجربه نکرده بود.
رستم فرخزاد سپهبد شمال ایران و فرمانده کل سپاه در جنگ قادسیه بود
در سال ۶۳۰ میلادی آذرمیدخت ساسانی با کمک فرخ هرمز، پدر رستم، بر تخت سلطنت ایران تکیه زد. پدر رستم برای تثبیت جایگاه آذرمیدخت و افزایش قدرت حکومت، از او تقاضای ازدواج کرد؛ اما آذرمیدخت این درخواست را که از سوی یک سردار به شاهزاده ایران داده شده بود، توهین به خود دانست و پنهانی دستور قتل فرخ هرمز را داد. رستم فرخزاد که در آن زمان سپهسالار خراسان و آذربایجان بود، بهمحض اطلاع، برای خونخواهی پدر اقدام کرد و از شمال ایران به تیسفون، پایتخت ساسانیان، لشکر کشید و آنجا را محاصره کرد. او دستور داد آذرمیدخت را کور و از سلطنت برکنار کنند؛ سپس پوراندخت خواهر وی را بر تخت سلطنت نشاند و او را شاه ایران نامید.
رستم فرخزاد با نشاندن پوراندخت بر تخت سلطنت، جناحهای مختلف ساسانی را که تا آن روز با هم مخالف بودند، آشتی داد و بین آنها اتحاد برقرار کرد؛ اما با گذشت مدتی کوتاه، پوراندخت نیز در همان سال ۶۳۰ بهوسیله بزرگان حکومت ساسانی کشته شد. موقعیت سلطنت بعد از قتل پوراندخت، برای رستم فرخزاد آماده بود و او بهراحتی میتوانست به تخت سلطنت ایران بنشیند؛ اما از این کار دوری جست. او به سراغ یکی از نوادههای خسروپرویز به نام یزدگرد سوم رفت و تاج ساسانیان را بر سر او گذاشت. رستم با بر تخت گذاشتن یزدگرد، پادشاه ۱۱ ساله، کشور را از هرج و مرج نجات داد.
با روی کار آمدن یزدگرد سوم، اعراب که خبرهایی مبنی بر هرج و مرج در ایران را شنیده بودند، قصد حمله به ایران کردند. این تصمیم اعراب بسیار عجیب و غیرقابلباور بود؛ زیرا باوجود شرایط نامساعد داخلی ایران، هیچ کشوری جرات حمله به آن را نداشت.
جنگ قادسیه
منبع عکس: sarpoosh.com
در سال ۶۳۵ میلادی آتش جنگ بین ایران و اعراب برافروخته شد. عمر، خلیفه مسلمانان، سعد بن وقاص را به فرماندهی سپاه اعراب مسلمان منصوب کرد و نیروهای خود را به تیسفون فرستاد. یزدگرد ساسانی که خطری بزرگ را برای حکومت خود حس میکرد از رستم فرخزاد خواست با نیروهای اعراب مقابله کند؛ اما رستم که میدانست ایران آماده چنین جنگ بزرگی نیست، از آینده جنگ بیمناک شد و با حضور قاصد عرب برای صلح، از پادشاه خواست با اعراب صلح کند؛ اما یزدگرد و درباریان رای به نبرد دادند. یزدگرد سوم دستور داد خاک ایران را بار قاطر قاصد عربی کنند که پیام صلح آورده بود؛ سپس او را راهی دیار خود کنند.
یزدگرد که از نیت رستم فرخزاد و عدم رضایت او به جنگ آگاه بود، فرماندهی جنگ را به عهده او گذاشت و به رستم گفت در صورت عدم پذیرش فرماندهی، خود راهی جنگ میشود. رستم که در مخالفت با جنگ تنها بود، به ناچار فرماندهی جنگ با اعراب را پذیرفت؛ سپس با سپاه ۲۰,۰۰۰ نفری و فیلهای جنگی بههمراه درفش کاویانی راهی جنگ با مسلمانان شد.
ساسانیان سال ۶۳۵ در جنگ قادسیه از اعراب شکست خوردند
رستم فرخزاد با آگاهی از وضع نابسامان پایتخت، به آینده جنگ امیدوار نبود و هر لحظه بیم شورش در پایتخت را داشت. او پیش از آغاز جنگ، نامهای به برادرش فرخزاد هرمز (بعد از رستم جانشین او شد) نوشت و پیشبینی خود درباره جنگ با ایرانیان و احتمال شکست را با او در میان گذاشت؛ سپس به نیروهای خود دستور حرکت داد.
پیش از شروع جنگ، نامههایی بین رستم و سعد بن وقاص، فرماندهان دو سپاه رد و بدل شد؛ اما نتیجهای از مذاکرات به دست نیامد و دو طرف تصمیم به جنگ گرفتند. سپاه ساسانیان از عظمت بسیاری برخوردار بود و اعراب جرئت نزدیکی به آن را نداشتند. سعد وقاص نیز با مشاهده شکوه سپاه ایران، قصد بازگشت داشت؛ اما سپاه ایران به سوی لشکر اعراب پیش رفتند و جنگ را آغاز کردند.
سپاه ایران در روز اول نبرد، با نقشههای دقیق رستم، نیروهای دشمن را غرق در تیر و پیکان کرد. طرح آرایش جنگی رستم چنین بود که فیلهای جنگی در خط مقدم حرکت میکردند و پشت سر آنها سواران سنگیناسلحه قرار میگرفتند. سواران سنگیناسلحه زرههای آهنین داشتند که تیر به آنها نفوذ نمیکرد و سلاح آنها، نیزه بلند یا تیر و کمان بود؛ اما در صورت نیاز از شمشیر و تبرزین هم استفاده میکردند. ساسانیان در تسلیحات جنگی و زرههای آهنین بر نیروهای دشمن برتری داشتند و در ابتدای جنگ توفیقات زیادی کسب کردند.
در روز دوم، ناگهان بخشی از سپاه ایران به دشمن پیوستند و تاکتیکهای جنگی ایرانیان را برای آنها فاش کردند؛ همچنین سپاه امدادی تازهنفس از سوریه برای اعراب از راه رسید که به نیروهای دشمن روحیه و جانی تازه بخشید؛ با این وجود، هنوز ایرانیان در میدان برتر بودند. گفته میشود بهمن جادویه، از سرداران بزرگ جنگی ایران، در این روز کشته شد.
رستم در جنگ قادسیه بهعلت طوفان، خیانت سپاه در پیوستن به دشمن و ناتوانی دربار در ارسال نیروی کمکی شکست خورد
جنگ به روز سوم رسید؛ در این روز کسانی که از سپاه ایران به اعراب پیوسته بودند، به آنها گفتند که با ضربه زدن به خرطوم فیلها، آنها را از کار بیندازید. سربازان عرب از این تاکتیک استفاده کردند. فیلهای زخمی بهسمت سپاه ایران بازگشتند، به سربازان حمله و آنها را زیر دست و پای خود قلع و قمع کردند.
سپاه ایران صفوف از دست رفته خود را منظم کردند و دوباره جنگ را از سر گرفتند. در این روز نیز تا غروب دلاورانه جنگیدند. اعراب که نیروی تازهنفس به آنها رسیده بود، سپاه خود را به دو گروه تقسیم کردند؛ یک گروه آماده شبیخون در شب شدند و گروه دیگر با استراحت، خود را برای جنگ فردا آماده کردند.
سپاه ایران که بر اثر شبیخون دشمن تا صبح جنگیده بود، در روز چهارم خسته و رنجور وارد میدان نبرد با نیروهایی تازهنفس اعراب شدند. ایرانیان شجاعانه جنگیدند و بسیاری از سرداران عرب را کشتند. رستم فرخزاد با سعد بن وقاص در این روز با هم روبهرو شدند. طبق گزارش شاهنامه، طوفان شن در این روز وزیدن گرفت و رستم که در اثر طوفان دید واضحی نداشت، با ضربه شمشیر سعد وقاص کشته شد. با کشته شدن رستم فرخزاد سپاهیان ساسانی در هم شکستند و با پذیرش شکست، به تیسفون بازگشتند.
سپاه ایران در این جنگ بیشتر از ۱۰,۰۰۰ نفر کشته داد؛ همچنین بخش زیادی از آنها بر اثر تشنگی جان باختند. ایرانیان در این جنگ شکست خوردند و درفش کاویان که نماد شوکت و قدرت ایرانیان بود به دست عرب افتاد. به گفته منابع، درفش کاویانی که از عهد ضحاک تا آن روز باقی مانده بود، در هر جنگ، پیشاپیش سپاه ایران برافراشته و با هر پیروزی، جواهری به آن افزوده میشد. این درفش که تا آن روز به انواع جواهرات گرانبها مزین شده بود، دست فردی به نام ضرار بنالخطاب افتاد و بعدها عمر دستور داد آن را تکهتکه کرده و بین مسلمانان تقسیم کنند.
بیشک پیش از آغاز جنگ، هیچ ایرانی انتظار شکست سپاهیان رستم فرخ زاد را نداشت؛ اما برخلاف تصور عموم، اعراب پیروز شدند. علت شکست ساسانیان در جنگ این بود که بخش بزرگی از سپاه ایران که از اعراب تشکیل میشدند، هنگام حمله همنژادان خود، جانب اعراب را گرفته و به سپاه آنها پیوستند. خیانت این گروه موجبات شکست سپاه ایران را فراهم کرد؛ همچنین دربار ساسانی نیز بهعلت کمسن بودن پادشاه، گرفتار دسیسههای بزرگان بود و نمیتوانست نیروهای نظامی کمکی خود را به مرزهای ایران بفرستد؛ به این علت بیشتر شهرهای مرزی نیز که امیدی به دولت مرکزی نداشتند، تسلیم شدند.
مرگ رستم فرخزاد
منبع عکس: ویکیپدیا
درباره مرگ رستم فرخزاد روایتهای مختلفی ذکر شده است. برخی مورخان بر این باورند که رستم به هنگام طوفان در جنگ به زیر شتری رفت که جعبههایی سنگین را حمل میکرد تا از طوفان شن رها شود؛ ناگهان سربازی عرب طناب بار را برید و جعبههای سنگین روی رستم افتادند، سپس رستم را به قتل رساند.
رستم فرخزاد در جنگ قادسیه کشته شد
روایت دیگر چنین است که با وزش طوفان بر سپاه ایران، خیمه رستم فرخزاد از جای کنده شد. او از تخت پایین آمد و زیر استرهایی پناه گرفت که برای کمک مالی سپاه آمده بودند. هلال بن علقه بندهای بار را با شمشیر برید؛ سپس جوالی سنگین بر رستم افتاد و پشت او شکست. رستم با حالت مجروح برخاست و خود را به آب انداخت تا فرار کند؛ اما هلال او را از آب بیرون آورد، با شمشیر بر سرش زد و او را کشت؛ سپس فریاد زد که رستم را کشته است و سپاهیان ایران را از جنگ ناامید کرد. برخی نیز بر این باورند که رستم در شبیخون روز سوم که ایرانیها بیش از ۱۰,۰۰۰ نفر کشته داده بودند، در سراپرده خود به قتل رسید.
روایت دیگری که از کشته شدن رستم فرخزاد در دست است، بر مبنای روایت شاهنامه فردوسی شکل گرفته است. فردوسی مرگ رستم فرخزاد در شاهنامه را اینگونه روایت میکند:
بفرمود تا برکشیدند نای/ سپاه اندر آمد چو دریا ز جای
برآمد یکی ابر و برشد خروش/ همی کر شد مردم تیزگوش
سنانهای الماس در تیره گرد/ چو آتش پس پرده لاژورد
همی نیزه بر مغفر آبدار/ نیامد به زخم اندرون پایدار
سه روز اندر آن جایگه جنگ بود/ سر آدمی سم اسپان به سود
شد ازتشنگی دست گردان ز کار/ هم اسپ گرانمایه از کارزار
لب رستم از تشنگی شد چو خاک/ دهن خشک و گویا زبان چاک چاک
چو بریان و گریان شدند از نبرد/ گل تر به خوردن گرفت اسپ و مرد
خروشی بر آمد به کردار رعد/ ازین روی رستم وزان روی سعد
برفتند هر دو ز قلب سپاه/ به یکسو کشیدند ز آوردگاه
چو از لشکر آن هر دو تنها شدند/ به زیر یکی سرو بالا شدند
همیتاختند اندر آوردگاه/ دو سالار هر دو به دل کینهخواه
خروشی برآمد ز رستم چو رعد/ یکی تیغ زد بر سر اسپ سعد
چواسپ نبرد اندرآمد به سر/ جدا شد ازو سعد پرخاشخر
بر آهیخت رستم یکی تیغ تیز/ بدان تا کند به دو رستخیز
همیخواست از تن سرش رابرید/ ز گرد سپه این مران را ندید
فرود آمد از پشت زین پلنگ/ به زد بر کمر بر سر پالهنگ
بپوشید دیدار رستم ز گرد/ بشد سعد پویان بهجای نبرد
یکی تیغ زد بر سر ترگ اوی/ که خون اندر آمد ز تارک بروی
چو دیدار رستم ز خون تیره شد/ جهانجوی تازی بدو چیره شد
دگر تیغ زد بر بر و گردنش/ به خاک اندر افگند جنگی تنش
سپاه از دو رویه خودآگاه نه/ کسی را سوی پهلوان راه نه
همیجست مر پهلوان را سپاه/ برفتند تا پیش آوردگاه
بدیدندش از دور پر خون و خاک/ سرا پای کردن به شمشیر چاک
هزیمت گرفتند ایرانیان/ بسی نامور کشته شد در میان
بسی تشنه بر زین بمردند نیز/ پر آمد ز شاهان جهان را قفیز
منبع عکس: eghtesadi1.ir
رستم فرخزاد از سرداران بزرگ و قهرمانان تاریخ باستانی ایران است که با مرگ او ایرانیان شکست خوردند و امپراتوری ساسانی مغلوب اعراب مسلمان شد. اگر شما هم درباره رستم فرخزاد نظری دارید آن را با ما و کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.
پرسشهای متداولرستم فرخزاد که بود؟سردار و جنگجوی بزرگ عصر ساسانی و فرمانده جنگ قادسیهنام اصلی رستم فرخزاد چیست؟رستم فرخ هرمزعلت شکست جنگ قادسیه چه بود؟خیانت سپاهیان و پیوستن به اعراب؛ عدم ارسال نیروی کمکی از دربار ساسانی؛ طوفان شن و مرگ رستم.رستم فرخزاد چگونه کشته شد؟هنگام نبرد با اعراب در جنگ قادسیه
منبع عکس کاور: tarafdari.com