ادب طنز!

خبرگزاری فارس، یادداشت_ قاسم جعفری: در آستانه طلوع زهره زهراء خورشید بهجت بخش به مومنان و مادر خوبی ها فاطمه طاهره ام ابیها سلام الله علیها شما نازنینان را در بوستان شادی مهمان کردن بسی جای مباهات دارد.

فراموش نکنیم تعالیم نبوی به مقوله طنز چهارچوب اخلاقی داد .معروف است پیامبر (ص) در جمع اصحاب به قدری بشاشت و شوخ طبعی داشت که یاران می پرسیدند یا رسول الله چقدر با ما مزاح می کنی؟! می فرمود البته در چارچوب حقیقت و درستی.( سنن ترمذی ) در ادامه برخی قضایای پیش آمده شادی بخش را با هم به اشتراک می گذاریم .

* در عصر جاهلیت شبه جزیره گرفتاری های فراوانی داشت که کم ترینش جنگ های قبیله ای و قتل و غارت ها بود پدر حسان بن ثابت شاعر و مادح معروف رسول خدا صلی الله علیه و آله در یکی از همین جنگ ها اسیر قبیله مزینه شد، آن وقت ها رسم بود که قبائل اسرا را در ازای مبالغ مالی یا عوض های توافقی مبادله می کردند. قبیله مزینه که در پی تحقیر اسیر و قبیله اش بود از فدیه چشم پوشید و اعلام کرد برای پس دادن بزرگ طایفه باید یک راس بزغاله تحویل دهید. قبیله حسان پیام دادند به جای آن مال فراوان بخواهید اما اسیر گیرندگان گفتند یا یک بزغاله و یا قتل اسیر. وقتی مساله جدی شد اسیر پیام داد برای حفظ جانم خواسته قوم را بپذیرید. او زمان مبادله با رندی گفت برادر این قبیله ( بزغاله ) را بدهید و برادر خود را تحویل بگیرید. از آن روز قبیله مزینه به « اخو تیس » برادر بزغاله معروف شدند.

نکته اخلاقی: به این می گویند تبدیل تهدید به فرصت .همانی که امام علی علیه السلام در پاسخ معاویه نوشت خواستی رسوا کنی لیک خود مفتضح شدی.

* یکی از اصحاب ( نعیمان بن عمرو انصاری ) عادت داشت هر نوع میوه نوبرانه که می رسید مقداری از آن را برای پیامبر (ص) می برد. پس از مدتی با صاحب میوه می رفت و می گفت یا رسول الله (ص) لطفا پول میوه ها را به مالکش پرداخت کنید. پیامبر (ص) می پرسید مگر آنچه آوردی هدیه نبود؟ پاسخ می داد من پولی ندارم ولی دوست دارم آنچه از نعمت حلال الهی است بهترینش را به پیامبرش برسانم. حضرت می خندید و دستور پرداخت می داد. ( الاصابه فی تمییز الصحابه )

نکته اخلاقی: شما اگر پول ندارید از این حاتم بخشی ها نکنید چون ممکن است در این شرایط آنی که برایش هدیه نسیه بردید وضع مالی خوبی نداشته باشد آن وقت میوه ها زهرمارش می شود . 

– دو قبیله بودند یکی بنی راسب یعنی رسوب کرده و ته نشین شده و دیگری بن طفاوه یعنی کف و بالا آمده . این دو قبیله بر سر تملک غلامی دعوا و اختلاف داشتند .جریان به قاضی شهر رسید . ظریفی که حاضر بود گفت : جناب قاضی ! پیشنهاد می کنم غلام را در رودخانه بیندازید اگر رفت زیر آب مال بنی راسب است و اگر در سطح ماند بدهید به بنی طفاوه . ( العقد الفرید ، ابن عبد ربه )

نکته اخلاقی : آن بنده خدا شوخی کرده اگر شنا بلد نیست پسر بیچاره را با انداختن در آب تلف نکنید !

* زبیر بن عوام غلامی داشت به نام اشعب که در زمره تابعین یعنی نسل پس از صحابه محسوب می شود روزی گفت من از نافع تنها یک حدیث حفظ کرده ام؛ او از رسول خدا نقل کرد که فرمود: هر کس دو خصلت داشته باشد در نزد خداوند جزء بندگان خالص و مخلص ثبت می شود. و اما آن دو ، یکی را خود نافع زمان نقل حدیث فراموش کرده بود و دومی را من فراموش کردم!

نکته اخلاقی: همواره یک دفترچه و یک خودکار همراه داشته باشید تا اگر نکته ای حکمتی کلمه قصاری شنیدید یادداشت کنید اینجوری هم خود یخ نمی زنید هم دیگران را هم در آمپاس نمی گذارید .

* انجیر در زبان عربی می شود « تین» ظریفی به کسی رسید ؛ او از شدت بخل کاسه انجیری را زیر عبای عربی قایم کرد . بخیل در صدد عادی سازی برآمد و گفت ببینم آیا چیزی از قرآن بلدی ؟ مرد ظریف شروع به تلاوت سوره تین کرد ؛« …والزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین» بخیل پرسید پس والتین کجاست ؟ مرد ظریف گفت تین داخل کاسه زیر عبا ، پشت سرجنابعالی .

نکته اخلاقی : مخفی کاری در عصر شفافیت و رسانه و دوربین مخفی و تکنولوژی چنین و چنان اصلا عاقبت خوشی نداره ! حالا چرا مجلس محترم زود دست به کار نمی شود بماند !

* فرد زیرکی حاکم بحرین شد او از اعتقاد یهودیان در باره حضرت عیسی مطلع بود . روزی بزرگانشان را احضار کرد و پرسید سرنوشت عیسی بن مریم علیه السلام چه شد ؟ گفتند ما یهودیان او را کشتیم و به دار آویختیم . حاکم با فرصت طلبی گفت پس تا دیه او را ندهید اینجا ماندگارید !

نکته اخلاقی : آن موقع بحرین جزء سرزمین ایران بود که حاکمش زیرک بود امروز که اکثر حکام عرب ملک یمین صهیونیست ها و مسیحی صهیونیست ها شده اند و در حد گاو شیرده نقش بازی می کنند باید گفت …

* فرد حراف و زبان درازی در جمعی شروع به خالی بندی کرد . گرگی که حضرت یوسف را خورد رنگش چنین بود دم و پایش چنان بود و اسمش بهمان. به او گفتند ولی گرگ حضرت یوسف را نخورد پاسخ دا
د پس این اوصاف همان گرگی است که جناب یوسف را نخورده است !

نکته اخلاقی : اگر دقت کنید رسانه های ضد انقلاب و اربابان غربی ، عبری و عربی شان دقیقا همین گونه اند.مثلا در کشته های جعلی چنان مبالغه می کنند که ادبای قهار تاریخ با همه مهارت های فنی در نظم و نثر شاگرد کلاس اولشان محسوب نمی شوند و چون سند دروغ گویی آنان رو می شود می گویند اینان لابد اوصاف همان سوژه ای است که توسط نظام کشته نشده است . 

* فردی به قصد خرید الاغی وارد بازار کوفه شد به فروشنده گفت الاغی می خواهم نه ریز باشد و نه درشت . اگر علفش کم شد عرعر نکند و چون زیادت یافت شاکر باشد. در جاده خلوت تند برود و در مسیر شلوغ آرام باشد . فروشنده نگاهی در او انداخت و با ظرافت گفت اجازه دهید هر وقت خداوند قاضی شهر را در شکل الاغی مسخ کرد شما برای خریدش اولویت دارید.

نکته اخلاقی: کسی چه می داند شاید قاضی شهر هم از خجالت فروشنده در آمده باشد .از قدیم گفتند احتیاط راه نجات است .

* یکی از افراد پیرامونی یزید بن معاویه به نام غاضری روزی در حضور او با حرص و ولع به خوردن فالوذج (نوعی حلوای خوشمزه در آن عصر )مشغول شد. یزید گفت پرخوری چه بسا جانت را بستاند غاضری همچنان که می خورد گفت ای امیر ! من در محله اموات ساکنم ندیدم احدی به خاطر فالوده خوری مرده باشد !

نکته اخلاقی: طرف فهمیده است گرد امثال یزید چرخیدن یعنی از دست دادن آخرت پس خواسته لااقل دنیایش را دریابد که با این روش خودش را تلف می کند به این آدم ها می گویند « خسر الدنیا و الآخره »

* روزی هارون الرشید در نماز آیه ۲۲ سوره یس را تلاوت کرد « و ما لی لا اعبد الذی فطرنی » مرا چه شده که خدایی را که مرا آفریده عبادت نکنم ؟ ابن ابی مریم که اهل مزاح و تکه پرانی بود پاسخ داد ای امیر المومنین ! من از این حال نافرمانی شما اطلاعی ندارم . از مزه پرانی اش هارون چنان خندید که نمازش را بی خیال شد .

نکته اخلاقی : خلیفه باید می فهمید کسی که رشته وصلش با خدا را می گسلد یار صادق نیست . ولی به نظر می رسد در کنار رفیق بد ذغال خوب هم بی اثر نبوده است .

* بسیجی خوش ذوق در جبهه ترکش خورد امدادگر خواست زخمش را مداوا کند که دید ترکش دقیقا به جایی خورده که نوشته بود؛ ورود هر گونه تیر و ترکش اکیدا ممنوع ! پرسید پس چرا این نوشته اثر نکرده است؟ در عین تحمل درد و سوز خندید و گفت لابد این ترکش سواد نداشته برادر !

نکته اخلاقی : بی سوادی بد است مخصوصا بی سوادی رسانه ای در این عصر انفجار اطلاعات و جنگ ترکیبی .

* نانوایی سنگکی محلی شلوغ بود. دو تا خانم کلا غر می زدند خانواده فلان وزیر و زن نماینده مجلس چه می دانند در این صف ها بر ما چی می گذرد ؟ پشت سری شان گفت من زن نماینده مجلسم که مثل شما در همین صف ایستاده ام . نگاهی عاقل اندر سفیه در او کردند و یکی شان گفت خانم ما را دست انداختی ؟ اگر تو زن نماینده مجلسی پس من هم جوانی ملکه الزابتم !

نکته اخلاقی: قابل توجه همه اونایی که کلا ناراضی اند و جنگ روانی رسانه ای ترکیبی دشمن فکر و ذهنشان را تسخیر کرده اکثریت مسوولان و خادمان این مردم از جنس همین مردم و در کنارشان هستند . حساب اقلیت را از اکثریت جدا کنید . در پایان با تبریک مجدد میلاد کوثر نبوی ، روز زن و با گرامیداشت مقام شامخ مادر یک دو بیتی به همه بانوان با شخصیت این کشور تقدیم می کنم .

-بانو تو خدای را نشانی هستی

– بانو تو خدای مهربانی هستی

-هر خانه قوامش ار به استن باشد

-بانوا تو ستون زندگانی هستی

پایان پیام/