حال ناخوش بازارچه صنایع دستی عودلاجان/ نابودی تاریخ تهران در بیتوجهی مسٔولان
محله عودلاجان و بازار تهران که هویت تاریخی نه یک شهر بلکه کشور هستند باید بر آن رسیدگی و توجه بیشتری شود اما نهتنها این مهم محقق نمیشود بلکه روز به روز هم از این سرمایه ملی غافل میشویم.
قدم زدن در کوچه پس کوچههای بازار تهران و دالانهای آن حسی از گذشته و دهههای دور را برای آدمی تداعی میکند حسی از جنس نوستالژی. حسی که با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست و باید در این مکان و اتمسفر آن بود تا با دل و جان آن را چشید.
بازار از قدیم محل داد وستد و حضور اصناف در آن بوده واین نیز در مورد بازار تهران با آن گذرهای تودرتویی که دارد صدق میکند. بازاری که شناسنامه تهران است و هسته اولیه تهران قدیم نیز بر پایه آن بنا نهاده شده است. اما این روزها قدمزدن در این بازار و اطراف آن ما را با مشاغل جدیدی روبهرو میکند که اقتضای روز جامعه و مدرنیته سبب شکلگیری آنها شده است و البته خردهای هم به آن نمیتوان گرفت اما حفظ کسبه و مشاغلی که در ظاهر میتواند نماد قدمت بازار را به تصویر بکشد توسط ارگانهای ذیربط، موضوعی است که نباید آن را نادیده گرفت.
در کوچه پس کوچههای بازار محلاتی هست که قدمت آنها اگر بیشتر از بازار نباشند حداقل در حد آن است و گذر در آنها ما را با یک بخش دیگری از تاریخ تهران آشنا میکند که در نوع خود جالب توجه است. عودلاجان یکی از این محلههای قدیمی تهران است که قدمتی ۴۰۰ ساله دارد. این محله روزگاری بههمراه سنگلج، ارگ، دولت، چال میدان و بازار از محلههای اصلی تهران بود و در اواخر دوره قاجار محله اعیاننشین پایتخت محسوب میشد. طی دهههای متمادی این محله برای خودش برووبیایی داشت و به بخشهایی از هویت و تاریخ تهران در دوران معاصر پیوند خورده بود. اما این محله در این سالها دیگر حال و روز خوشی ندارد و دیگر ساکنانش نیز از زندگی در آن خشنود نیستند و از آن شکوه وهویت تاریخی دیگر خبری نیست.
دیگر از آن مشاغل قدیم که در این محله روزگاری برو بیایی داشتند چیزی دیده نمیشود و کسبه و مشاغل آن تنها محدود شدهاند به چند کافه و رستوران.
درآمدزایی شهرداری مقدم بر توسعه گردشگری است
در این خصوص سعید شرفدوست مسٔول سابق گردشگری شهرداری منطقه ۱۲ در گفت و گو با کجا رو نوع نگاه مدیران شهرداری منطقه را به بحث گردشگری و احیای اماکن تاریخی آن و بویژه محله عولاجان را یک نگاه سلبی دانست و گفت:
در این چند سال اخیر نگاه شهرداری به موقعیت منطقه و خیابانهای گردشگری که سالها برای احیای آنها تلاش شده یک نگاه اقتصادی است بهطوری که حتی نسبت به مسدود شدن خیابان و سنگفرش بودن آن برای عبورعابران و گردشگران خیلی رویکرد مثبتی ندارند و به سراغ تجاری سازی آن گام بر داشتهاند.
او ادامه داد:
رویکرد فعلی شهرداری به این محله سنگفرش پیاده رو، یک نگاه تجاری است بهطوری که بارها در جلسات بر باز شدن معابر و عبورومرور وسایل نقلیه در آن تاکید شده است.
او خاطر نشان کرد:
حتی نسبت به مشاغل سنتی و حفظ و احیای آنها هم خیلی حساسیت نشان نمیدهند بهطوری که در تصمیم گیریهای شهری بارها بر شکلگیری مشاغل جدید و تغییر کاربری مشاغل قدیم و تسریع روند تسهیل مجوز کسب و کارها تاکید شده است.
این فعال حوزه گردشگری بازگشایی میدان توپخانه که تا پیش از این بهعنوان مکانی برای پیادهروی استفاده میشد را در راستای تغییر همین نوع نگاه دانست و گفت:
تا وقتی در شهرداری نگاه اقتصادی و مادی گرایانه به خیابانها و گذرهای تاریخی تهران وجود دارد و در صدد بهرهبرداری از پارکینگهای طبقاتی و فروش تراکم برای ساخت وساز است چطور میشود انتظار داشت که توسعه گردشگری در تهران تقویت شود.
شرفدوست خاطر نشان کرد:
نمونه و گواه دیگر این ادعا را باید در ساخت مرکز خرید طلا و جواهر در کنار کاخ گلستان که تقریبا جزو میراث ثبت ملی کشورهم هست، دید. ساختمانی که میتوانست زمینه ساز بروز مشکلات جدی برای سازه وبنای کاخ گلستان شود و حتی با وجود تذکرات صاحب نظران معماری و دوستداران میراث فرهنگی اقدام به صدور مجوز توسط شهرداری شد و شاهد ساخت این مرکز خرید در مجاورت این کاخ بودیم.
وی در خصوص بیتوجهی به خانههای واجد ارزش تاریخی در محله عولاجان هم این طور بیان کرد:
در این مکان خانههای بسیاری هستند که توسط سازمان میراث فرهنگی واجد ارزش تاریخی شناسایی شدند اما در عمل میبینیم که نظارتی بر روند استفاده از آنها صورت نمیگیرد بهطوری که خیلی از آنها بهعلت سکونت ساکنان آنها در معرض تخریب و نابودی هستند یا به خیلی از آنها مجوز تغییر کاربری داده شده است که باز در اینجا درآمدزایی که از فروش این تغییر کاربری برای شهرداری حاصل میشود سبب شده تا نسبت به شرایط فعلی آن، موضعگیری خاصی نکنند.
منبع:همشهری آنلاین
به واقع باید گفت که در سالهای اخیر طرحها و برنامههای بسیاری که برای نوسازی، احیا و بازگرداندن محله «عودلاجان» شکل گرفته که خیلی کارساز و موفق نبوده است و خیلی از آنها در حد طرح بوده و به مرحله عمل نرسیدند. بحث بازارچه صنایع دستی و هنرهای دستی هم که در ابتدا و تقریبا در اوایل دهه پیش مطرح شد تقریبا در ابتدای آن گام های خوبی برداشته شد اما هر چقدر که به جلوتر آمدیم از تعداد مشاغل آن کاسته شد بهطوری که این روزها با گذر از این محله تنها با تعداد انگشت شماری از مشاغل صنایع دستی روبهرو هستیم که شاید تا چند سال دیگر هم خبری از آنها نباشد و مثل سایر مغازهها که یا رستوران شدند یا کافه، اینها هم تغییر کاربری دهند.
باید گفت که محله عودلاجان و بازار تهران که هویت تاریخی نه یک شهر بلکه کشور هستند باید بر آن رسیدگی و توجه بیشتری شود اما نهتنها این مهم محقق نمیشود بلکه روز به روز هم از این سرمایه ملی غافل میشویم و شاهد نابودی آن هستیم بهطوری که یک روزی به خودمان می آییم که دیگر خیلی دیر شده است.