ونسان ونگوگ، نقاشی که گوش خود را برید
آثار هنری منحصربهفرد ونسان ونگوگ، نقاش بزرگ هلندی سبک امپرسیونیسم، بعد از مرگ او تاثیری گسترده بر هنر نقاشی در قرن بیستم گذاشت.
ونسان ونگوگ یکی از محبوبترین نقاشان سبک پساامپرسیونیسم (Post-Impressionism) محسوب میشود. این نقاش هلندی در طول زندگی خود پرترهها، مناظر طبیعی زیبا و خودنگارههایی بهجای گذاشت که بعد از مرگ او، شهرت فوقالعادهای یافتند. ونگوگ یک دهه از عمرش را بهطور جدی به نقاشی گذراند و با خلق بیش از ۲,۱۰۰ اثر هنری، دنیایی جدید آفرید. او بسیاری از تابلوهای معروفش را در سالهای پایانی عمر تکمیل کرد.
آنچه باید درباره ونگوگ بدانید:ونگوگ کیست؟زندگینامه ونگوگعلت مرگ ونگوگمشهورترین آثار ونگوگچرا ونگوگ گوش خود را برید؟دانستنیهای جالب درباره ونگوگ ونگوگ کیست؟
منبع عکس: commons.wikimedia.org
ونسان ونگوگ از نقاشان معروف هلندی است که آثار او بعد از مرگ، وی را به شهرت فوقالعادهای رساندند. او از نوجوانی به نقاشی علاقه داشت؛ اما کار خود را بهصورت حرفهای از سن ۲۷ سالگی شروع و در طول یک دهه آثار بسیار ارزشمندی را خلق کرد. از ونگوگ حدود ۲,۱۰۰ اثر ارزشمند بهجای مانده است که حدود ۹۰۰ نقاشی رنگ روغن و ۱,۳۰۰ نقاشی آبرنگ، طراحی و اسکیس را در بر میگیرد. اکثر این آثار در موزهها نگهداری میشوند و جزو گرانترین آثار نقاشی جهان محسوب میشوند.
ونگوگ جزو بزرگترین هنرمندان سبک نقاشی پساامپرسیونیسم محسوب میشود. هنرمند این نوع سبک، با استفاده از رنگهای زنده و غلیظ، موضوعات و صحنههای واقعی را نقاشی میکند؛ همچنین تمایل به بهرهگیری از فرمهای هندسی نیز در این نوع سبک، دیده میشود. هنرمندان پساامپرسیونیسم از ضرب قلمهای تند و نوعی تخلیه هیجانی در آثارشان استفاده میکنند. این سبک، آغاز تحولات نقاشی قرن بیستم بود و بسیاری از هنرمندانی که وارد این عرصه میشوند، ونگوگ را بهعنوان الگوی خود در نقاشی انتخاب میکنند.
ونگوگ از بزرگترین نقاشان سبک پساامپرسیونیسم بود
آثار ونسان ونگوگ بهعلت زیبایی، غلیان احساسات و برخورداری از رنگهای قابلتوجه، تاثیر عمیقی بر هنر قرن بیستم گذاشتند. ونگوگ بعد از مرگش بهطرز شگفتانگیزی مشهور شد و آثارش با مبالغ رکوردشکن در حراجیهای سراسر جهان بهفروش رسیدند.
بخش اعظم هنرمندی ونگوگ بعد از مرگش هویدا شد و او عمر بیشتری نیافت تا بهره یک دهه کار منظم و ممارست خود را ببیند. نامههای او به بردارش، بعد از مرگش منتشر شدند و وقایع تلخ زندگیش برای بسیاری از هنرمندان و پیروان سبک او هویدا شد. بعد از آن ونگوگ بهعنوان هنرمندی اصیل، اما رنجکشیده، در اذهان مردم ماند.
زندگینامه ونگوگ
منبع عکس: art-vangogh.com
«ونسان ویلیام ونگوگ» یا «وینسنت ویلیام ونگوگ» (Vincent Willem van Gogh) در ۳۰ مارس سال ۱۸۵۳ میلادی در روستای زوندرت (Zundert) واقع در جنوب هلند، به دنیا آمد. پدر او کشیشی به نام «تئودور ونگوگ» (Theodore Van Gogh) و مادرش «آناکورنلیا کاربنتوس» (Anna Cornelia Carbentus) بود.
پدربزرگ پدری ونگوگ نیز «ونسان» نام داشت و او هم کشیش کلیسا بود. ونسان ونگوگ را به نام پدربزرگش نامگذاری کردند. نام عموی او نیز ونسان بود. تئودور ۶ فرزند داشت که ونسان پسر اول و بزرگترین فرزند زنده او بهشمار میرفت. خانواده ونگوگ پیش از تولد ونسان ونگوگ، پسر دیگری با همین نام داشتند که یک سال پیش از تولد ونسان نقاش، فوت کرد. ونسان سه خواهر به نامهای «الیزابت» (Elizabeth)، «آنا» (Anna) و «ویل» (Will) داشت و دو برادر کوچکتر او «تئو» (teo) و «کورنلیوس» (Cornelius) بودند. ونسان بیشترین ارتباط را با برادرش تئو داشت که نقش مهمی در زندگی ونسان و شهرت او ایفا کرد.
درباره سالهای آغازین زندگی ونسان ونگوگ، اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ او را کودکی آرام و بیهیچ نشانهای از استعداد هنری توصیف کردهاند که اوقات فراغت خود را به تماشای طبیعت میگذراند. ونگوگ بعدها با لذت بسیار به دوره کودکی خود میپردازد و آن زمان را روزهای شاد زندگی خود توصیف میکند.
ونگوگ در تمام مقاطع تحصیلی، بهعلت عدم تمایل به درس، آن را رها می کرد
ونسان ونگوگ در سال ۱۸۶۰ میلادی برای تحصیلات ابتدایی به مدرسهای در زادگاه خود، روستای زوندرت، رفت. یک کشیش کاتولیک در آن مدرسه بود که به دانشآموزان درس میداد. ونگوگ که پروتستان بود و تحمل آموزشهای کاتولیک را نداشت، بعد از گذشت یک سال، از آنجا بیرون آمد و بههمراه خواهرش ویل، تحت تعلیم خصوصی قرار گرفت.
ونگوگ در سال ۱۸۶۴ میلادی برای ادامه تحصیل به یک مدرسه شبانهروزی پروتستان در زونبرگن (Zevenbergen) واقع در استان برابانت شمالی (North Brabant) در هلند رفت و با زندگی در مدرسه شبانهروزی، مجبور به دوری از خانواده شد. ونگوگ مدت زیادی از وقتش را به تمرین زبانهای انگلیسی و فرانسه مشغول بود که بعدها به او کمک کرد بهراحتی به زبان فرانسوی صحبت کند.
در سال ۱۸۶۶ میلادی در حالی که ونگوگ ۱۳ سال داشت، به دبیرستانی در شهر «تیلبورگ» (Tilburg) هلند رفت. این مدرسه برای ونسان جذاب بود. معماری مدرسه شکل کاخ را داشت و به نام شاه هلند «ویلیام دوم» (William II of the Netherlands) نامگذاری شده بود.
ونگوگ در این مدرسه، به غیر از زبانهای خارجی، در کلاسهای هنری نیز شرکت میکرد که توسط هنرمندی باسابقه به نام «کنستانت کورنلیس هیوسمانس» (Constant Cornelis Huijsmans) برگزار میشدند. این اولین کلاس هنری ونگوگ بود و او اصول اولیه طراحی را در این مدرسه فراگرفت. ونگوگ با وجود عملکرد خوبی که در یادگیری زبانهای (فرانسه، انگلیسی و آلمانی) در مدرسه از خود نشان داد، بعد از کمتر از یک سال، مدرسه را ترک کرد و به نزد خانوادهاش بازگشت.
منبع عکس: npr.org
محققان مدرن انواع و اقسام دلایل ترک تحصیل را برای او ارائه کردهاند. برخی مشکل مالی در پرداخت شهریه و بعضی دیگر بروز بیماری روانی در او را علت ترک تحصیل ونگوگ برشمردهاند. او در مارس ۱۸۶۶ میلادی به زوندرت، نزد خانوادهاش بازگشت. او در آن زمان درمانده بود و یکی از عموهایش که دلال آثار هنری بود به ونسان کمک کرد.
ونگوگ به شهر لاهه (Den Haag) رفت و از ۳۰ ژوئیه سال ۱۸۶۹ تا ۱۰ مه ۱۸۷۳ بهعنوان جوانترین منشی شرکت گوپیل (Goupil) نزد عمویش، در زمینه دلالی و فروش آثار هنری در شعبه هلند مشغول به کار شد. این شرکت در پاریس، لندن، بروکسل، برلین و نیویورک نیز شعبه داشت. عموی ونسان که جزو دلالان و شرکای گالری بود، یک سال بعد، در سال ۱۸۷۴ میلادی ونگوگ را به شعبه لندن شرکت فرستاد.
شعبه گالری لندن فقط یک انبار بود و نمایشگاهی در آن وجود نداشت. کار وینسنت در آنجا نسبت به لاهه، هیجان کمی داشت. او بهطور کلی علاقهای به فروش آثار هنری نداشت و تنها برای بهدست آوردن پول در آنجا مانده بود. ونگوگ در نامهای به برادرش تئو نوشت:
اینجا همه چیز برای من خوب پیش میرود؛ من خانه خوبی دارم و اگرچه این شرکت بهاندازه شعبه لاهه هیجانانگیز نیست، شاید خوب باشد که من اینجا هستم.
ونسان در لندن پول خوبی به دست میآورد و در حالی که ۲۰ ساله بود، درآمدی بیشتر از پدرش کسب میکرد. تئو، برادر کوچکتر ونسان ونگوگ نیز بعدها در همان گالری در شعبه لاهه شروع به کار کرد.
ونگوگ عاشق دختر صاحبخانهاش بود؛ اما از جانب او طرد شد و انگیزه به کار را از دست داد
ونگوگ در همین دوران عاشق دختر صاحبخانهاش «یوگنی لویر» (Yevgeny Loyer) در لندن شد؛ اما لویر پیشنهاد ازدواج او را رد کرد. ونگوگ بعد از آن، دچار فروپاشی ذهنی شد و انگیزه خود را برای تبدیل شدن به یک دلال هنری از دست داد. او با دوری از هنر و ادبیات، به گوشهنشینی روی آورد و تصمیم گرفت زندگیش را وقف کلیسا کند.
ونگوگ پیش از تحصیل علوم دینی، مدتی را در یک کتابخانه کار کرد؛ اما در سال ۱۸۷۵ میلادی مصمم شد راه پدرش را ادامه دهد و کشیش شود. بهاین منظور مدت ۱۵ ماه در رشته علوم دینی در دانشگاه آمستردام تحصیل کرد. او به حدی خود را در دین غوطهور کرد که از فرط تقوای زیاد پریشان شد و در سال ۱۸۷۶ از کارش در گالری لندن اخراج شد. بعد از آن، از تحصیل در این رشته کناره گرفت. او سالها بعد، هنگامی که غرق نقاشی شد، از دوران تقوای خود بهعنوان وحشتناکترین دوره عمرش یاد کرد.
ونگوگ بعد از اخراج از گالری، مدتی را بهعنوان دستیار معلم در یکی از بنادر انگلستان، بدون دستمزد، مشغول بهکار شد؛ اما بهعلت بیانگیزگی، بعد از یک سال، آن را رها کرد و به هلند نزد خانوادهاش بازگشت. تنها کار مفید او در این زمان، ترسیم چندین طرح از مناظر اطراف زادگاهش بود.
والدین ونگوگ تصمیم گرفتند او را به دانشگاه بفرستند؛ اما او علاقهای به درس نداشت و بیشتر وقتش را به طراحی و برگرداندن انجیل بهزبانهای فرانسوی، انگلیسی و آلمانی سپری میکرد.
ونگوگ مدتی را بهعنوان مبشر، به معدن زغالسنگ بوریناژ (Borinage) در جنوب بلژیک رفت؛ اما هنگام خدمتش در معدن، بهجای ارشاد گارگران، با پرهیز از خوردن گوشت، با آنها همذات پنداری و به شیوه آنها رفتار میکرد. از اینرو، بشارت ونگوگ در سال ۱۸۹۸ میلادی تمدید نشد و والدینش از او ناامید شدند و او را شخصی ناسازگار با اجتماع دانستند. بعد از آن، پدرش به فکر بستری ونگوگ در یک آسایشگاه روانی افتاد.
منبع عکس: forbes.com
ونسان بعد از مدتی طولانی که بهدنبال جستوجوی شخصیت مستقل خود بود، تصمیم گرفت به توصیه تئو گوش کند؛ تئو از او خواسته بود هنرمند شود. والدینش با این تغییر مسیر او در زندگی کنار نیامدند و مسئولیت مالی او را به برادرش تئو سپرند که در گالری پاریس کار میکرد. تئو وفادارانه از ونگوگ حمایت کرد و ونگوگ همواره خلق آثارش را ثمره تلاشهای برادرش دانست. نامهنگاری طولانی آنها که بعدها اسنادی مهم از زندگی ونگوگ تلقی شد، از سال ۱۸۷۲ میلادی آغاز شد و تا آخرین روزهای زندگی ونگوگ ادامه یافت.
ونگوگ بهمنظور آمادگی جهت حرفه نقاشی در سال ۱۸۸۰ میلادی برای تحصیل به آکادمی بروکسل رفت؛ اما بعد از ۹ ماه آنجا را ترک کرد و در اوایل سال ۱۸۸۱ میلادی با خانوادهاش به استان برابانت رفت و در آنجا نحوه طراحی، شناخت مواد، ترکیب انواع آنها و جنبههای فنی این هنر را آموخت.
ونگوگ در تابستان سال ۱۸۸۱ میلادی عاشق همسر پسر عموی اول خود، «کی ووس استریکر» (Kee Vos-Stricker) شد که بهتازگی بیوه شده بود؛ اما پیشنهاد ازدواج ونگوگ با یک «نه» قاطعانه از سوی استریکر رد شد. او در پایان همان سال به لاهه رفت و روی نقاشی تمرکز کرد.
ونگوک ابتدا از «آنتون ماوه» (Anton Mauve)، نقاش سبک رئال که از اقوام مادرش بود، چیزهایی را آموخت؛ اما بهعلت رسوایی ارتباط ونگوگ با زنی به نام «سیئن» (Sien)، که باردار بود و پیش از آن نیز فرزندی نامشروع به دنیا آورده بود، رابطه ونگوگ با آنتون بههم خورد.
علاقه اصلی ونگوگ طراحی بود؛ اما بعد از مدتی آن را رها کرد
ونگوگ با ارادهای آهنین، در تابستان سال ۱۸۸۲ میلادی نقاشی با رنگ روغن را فراگرفت و زندگی روستاییان و کارگران را به تصویر کشید. او در سال ۱۸۸۳ میلادی به انس با طبیعت علاقهمند شد و با دهقانان وقت میگذراند. ونگوگ در این زمان با ترسیم صحنههای طبیعت و زندگی دهقانان، از «ژان فرانسوا میله» (Jean-Francois Millet)، نقاش فرانسوی، الگوبرداری و صحنههایی از بافندگان را ترسیم کرد.
ونگوگ در ماه مه ۱۸۸۴ میلادی، چند اتاق از کلیسای کاتولیک در لاهه اجاره کرد و یکی از اتاقها را بهعنوان اتاق کار خود قرار داد. او سخت تمرین کرد تا آماده یک تابلوی بزرگ و پیچیده شود. سرانجام در آوریل سال ۱۸۸۵ میلادی پس از طی مدتی مطالعه و ممارست سخت، موفق شد شاهکار دوره هلندی خود به نام «سیبزمینی خواران» (De Aardappeleters) را به ثمر بنشاند.
طراحی تابلوی سیبزمینیخوران ونگوگ ؛ منبع عکس: vincentvangogh.org
ونگوگ در تابستان همان سال، تعداد زیادی نقاشی از دهقانانی کشید که در مزارع کار میکردند و بعد از آن به نقاشی منظره روی آورد. او در سال ۱۸۸۵ میلادی در آکادمی آنتورپ ثبت نام کرد؛ اما درسها برایش خستهکننده بودند و تنها تحت تاثیر موزههای این آکادمی قرار گرفت.
ونگوگ در این دوره از نقاش معروف آلمانی سبک باروک، «پیتر پل روبنس» (Peter Paul Rubens) تاثیر گرفت و بر چاپ ژاپنی یا «اوکییوئه» (Ukiyo-e) مسلط شد. چاپ ژاپنی گونهای از چاپ کلیشه چوبی بود که در ژاپن رایج بود و به موضوعات روزمره زندگی، ادبیات کلاسیک، مذهب، آداب و رسوم، طبیعت بیجان، شعر، زندگی درباری و غربگرایی توجه داشت.
ونگوگ در ابتدا شیوه امپرسیونیسم را پیش گرفت و بعد از دو سال به پستامپرسیونیسم مسلط شد
ونگوگ در سال ۱۸۸۶ برای زندگی با برادرش تئو که آن زمان در پاریس بود، به آنجا رفت و در این شهر با آثار امپرسیونیستهای معروفی چون «کلود مونه» (Oscar-Claude Monet) و «ادوارد مانه» (Édouard Manet) آشنا شد. همچنین آثار پست امپرسیونیستهایی چون «پل سزان» (Paul Cezanne) و «پل گوگن» (Paul Gauguin) را بررسی کرد و با آنها ارتباط گرفت. او با مطالعه و تحقیق متوجه شد روشی که در هلند با آن کار میکند، تا حد زیادی منسوخ شده است؛ پس علاوه بر مطالعه درباره سبکهای موجود در فرانسه، نقاشی از طبیعت بیجان را نیز آغاز کرد.
ونگوگ در طول مدت اقامت در پاریس، با پل گوگن دوست شد و با دیگر نقاشان سبک امپرسیونیست نیز ارتباط گرفت. او ظرف دو سال بر سبکهای روز مسلط شد و نقاشی به سبک مخصوص خود را آغاز کرد. سپس در آغاز سال ۱۸۸۸ به جنوب آرل (Arles، روستایی در پرووانس فرانسه که اکنون شهر شده است) رفت و تصمیم گرفت با استفاده از ترکیب رنگهای جسورانه به هنر مدرن کمک کند. بسیاری از نقاشیهای وی در این دوره، مناظر گوناگون از مزارع گندم است.
نقاشی غروب در گندمزار (Sunset at Wheat Field)؛ منبع عکس: vincentvangogh.org
ونگوگ در پایان سال ۱۸۸۸ میلادی، با اولین علائم بیماری خود روبهرو شد که هذیانهایی همراه با حملات روانپریشی بودند. او در یکی از تشنجهایی که داشت، لاله گوش چپ خود را برید و چون معتقد بود نقصش سبب بیتوجهی به آثارش میشود، در ذهن خود، رویایش درباره دستیابی به یک هنرمند بزرگ را از دست داد. او در آوریل ۱۸۸۹ به شهر «سن رمی پرووانس» (Saint-Remy-de-Provence) رفت و برای مبارزه با بیماریش، خود را به آسایشگاه سنپل دو مازل (Saint-Paul-de-Mausole)، واقع در صومعهای به همین نام، معرفی کرد.
ونگوگ که از بیماری رنج میبرد، در آسایشگاه قادر به کار نبود. او هنگامی که احساس خوبی داشت، برای طراحی و نقاشی به باغ یا اطراف آسایشگاه میرفت. علاقه او برای استفاده از رنگ، به مرور از بین رفت و به طراحی روی آورد. نقاشیهای ونگوگ در ماههای پایانی همان سال در پنجمین نمایشگاه مستقل وی به نمایش درآمدند.
ونگوگ در طول فعالیت هنریاش، آثار برخی از هنرمندان موردعلاقه خود را نیز با کپیبرداری از آنان به تصویر کشید. تابلوی پیتا (Pieta) اثر «اوژن دلاکروا» (Eugene Delacroix) یکی از معروفترین این آثار است.
تابلوی پیتا (Pieta)؛ منبع عکس: vangoghmuseum.nl
«ژرژ آلبر اوریر» (George-Albert Aurier)، نظریهپرداز و منتقد فرانسوی در سال ۱۸۹۰ مقالهای درباره آثار نقاشی ونگوگ منتشر کرد؛ مقالهای که به شهرت وی دامن زد و موجب افزایش روزافزون شمار طرفداران او شد؛ اما ونگوگ که بیماریش پیشرفت کرده بود، صومعه را ترک کرد و به روستایی بنام «اور سورواز» (Auvers-sur-Oise) در شمال پاریس رفت. او در آنجا به برادرش و خانواده او نامهای نوشت و بهرغم موفقیتهایی که کسب کرده بود، گفت:
من احساس شکست میکنم. تا جایی که به من مربوط میشود، احساس میکنم این سرنوشتی است که آن را میپذیرم و قابلتغییر نیست.
ونگوگ در طول دو ماه اقامت خود در روستای اواز بهطور فشرده بهکار مشغول شد و نقاشیهای بسیاری را خلق کرد و سرانجام در صبح ۲۹ ژوئیه ۱۸۹۰ میلادی در اثر جراحت ناشی از اصابت گلوله به شکم، در اتاقش در «اوبروژ راوو» (Auberge Ravoux) در روستای اواز درگذشت.
ساختمان تاریخی «اوبروژ راوو» در روستای اور سور اواز، امروزه بهعنوان «خانه ونگوگ» معروف است؛ ساختمانی که در آن زمان کارکرد مسافرخانه داشت. ونگوگ ۷۰ روز آخر عمرش را در آن گذراند و حدود ۸۰ نقاشی و ۶۴ طرح را در آن خانه نقاشی کرد. اوبروژ راوو اکنون تبدیل به موزهای برای جذب گردشگران شده است و اتاق ونگوگ در این مسافرخانه را تعمیر و برای بازدید گردشگران آماده کردهاند.
علت مرگ ونگوگ
زندگی ونگوگ به مانند آثارش زیبا و خوشایند نبود. این نقاش پساامپرسیونیست در طول زندگی خود بسیار طرد شد. فقر او سبب شد یک حرفه ناموفق را بهعنوان هنرمند بهدست بگیرد و در نهایت با افسردگی شدید در برابر جراحات روحی تسلیم شد.
طبق منابع، ونگوگ در روز ۲۷ ژوئیه سال ۱۸۹۰ میلادی در مزرعهای در نزدیکی سور اواز، با هفتتیر به شکم خود شلیک کرد و دو روز بعد از آن در ۲۹ ژوئیه ۱۸۹۰ در حالی درگذشت که سرش بر بالین برادرش تئو بود. برخی علت مرگ ونگوگ و خودکشی او را خستگی از زندگی سخت و انتخاب استانداردهای بالای کارش میدانند. برخی منابع تاریخی عقیده دارند که ونگوگ با شلیک تیر، خودکشی کرد و بعضی دیگر معتقدند او بر اثر تصادف کشته شد.
ونگوگ روز ۲۷ ژوئیه در مزرعهای نزدیک اوز با هفتتیر به شکم خود شلیک کرد
هنگام مراسم تشیع جنازه ونگوگ، ملحفههای سفیدی که روی تابوتش بود را از گلهای آفتابگردان، گل محمدی و گلهای زرد پوشانیده بودند. رنگ زرد، رنگ موردعلاقه او و نماد نوری بود که در آثار هنریاش وجود داشت؛ او آرزو میکرد چنین نوری در قلب مردم بتابد.
تئو، برادر ونگوگ که مسئول نگهداری از آثار بردارش بود، ۶ ماه بعد از ونگوگ درگذشت. بعد از آن «یوناها ونگوگ» بیوه تئو، از فرانسه به هلند بازگشت و تمام وقتش را به معرفی آثار برادر شوهرش گذراند. او در سال ۱۹۱۴ میلادی، هنگامی که از شهرت ونگوگ اطمینان یافت، مکاتبات ونگوگ با برادرش را منتشر کرد.
مشهورترین آثار ونگوگ
ونگوگ در طول یک دهه از سال ۱۸۸۰ تا ۱۸۹۰ بهسختی کار کرد و آثار بسیاری از خود بهجای گذاشت. معروفترین آثار او عبارتاند از:
سیبزمینیخوران، شب پرستاره، گلهای آفتابگردان، تراس کافه در شب، گندمزارها با کلاغ، اتاق خواب در ارل، بر دروازه ابدیت، درختان زیتون، خانهای در اور، شکوفههای بادام، غروب در مونت ماژور و گلهای زنبق نمونههایی از این دست هستند.
سیبزمینی خوران (The Potato Eaters)
منبع عکس: commons.wikimedia.org
تابلوی نقاشی «سیبزمینیخورها» یا «سیبزمینیخوران»که در سال ۱۸۸۵ میلادی ترسیم شد، جزو اولین کارهای بزرگ ونگوگ محسوب میشود. او علاقه داشت روستاییان را تا جای ممکن، بهطور واقعگرایانه تصویر کند و به عمد، مدلهای زمختی را برای نقاشی خود انتخاب میکرد. ونگوگ با وجود گذشت زمان و ترسیم نقاشیهای بسیار، باز هم سیبزمینیخورها را بهترین اثر خود میدانست و در نامهای که به خواهرش نوشت، گفته بود:
آنچه درباره کار خودم به آن فکر میکنم، این است که نقاشیای که من از روستاییها در حال خوردن سیبزمینی در نوینن (Nuenen) کشیدم، بهترین کاری است که انجام دادهام.
گلهای آفتابگردان (Sunflowers)
منبع عکس: vangoghmuseum.nl
تابلوی «گلهای آفتابگردان»، مشهورترین تابلوی ونگوگ از طبیعت بیجان است که آن را در سال ۱۸۸۸ میلادی ترسیم کرد. این تابلو بهعلت تصویر زیباییهای طبیعی با رنگهای زنده شهرت بسیاری دارد. در این نقاشی، یک گلدان با ۱۵ گل آفتابگردان نقاشی شده است. این تابلو در سال ۱۹۸۷ میلادی به قیمت ۴۰ میلیون دلار به یک سرمایهدار ژاپنی فروخته شد و رکورد گرانقیمتترین حراج فروش نقاشی را شکست. ونگوک دو سال بعد تابلوی گلهای زنبق را کشید که بعدها رکورد قیمت تابلوی گلهای آفتابگردان را شکست.
اتاقخواب آرل (Bedroom in Arles)
منبع عکس: europosters.fr
نقاشی «اتاقخواب آرل»، سه نقاشی را شامل میشود که به این نام شهرت یافتهاند. ونگوگ این نقاشیها را در سال ۱۸۸۸ میلادی کشید که مهمترین آنها اولین تابلوی این مجموعه است. سوژه این نقاشی، اتاق خواب ونگوگ در روستای آرل فرانسه است که به آن «خانه زرد» نیز میگفتند. نام «اتاقخواب» عنوانی است که ونگوگ برای این اثر انتخاب کرد. تفاوت این نقاشی با نقاشیهای دیگر در تابلوی آویزان شده در سمت راست دیوار است که در آن تصاویر کوچکی از آثار پرتره ونگوگ مشاهده میشوند؛ پرترههای که ونگوگ از دوستانش «اوژن باخ» (Eugene Boch) و پل میله (Paul-Eugene Milliet) کشیده است.
کافه تراس در شب (Cafe Terrace at Night)
منبع عکس: artsandculture
«تابلوی کافه تراس در شب»، یا کافه تراس در میدان فوروم (Place du Forum) در روستای آرل را ونگوگ در سال ۱۸۸۸ میلادی کشید که اولین تابلوی او با پسزمینه آسمان پرستاره بود. این تابلو منظرهای را به نمایش گذاشت که از گوشه شرقی میدان فوروم مشخص بود. بازدیدکنندگان روستای آرل میتوانند در گوشه شمال شرقی میدان دو فروم بایستند و نظارهگر منظرهای باشند که ونگوگ آن را نقاشی کرده است. برخی کارشناسان احتمال دادهاند که ونگوگ این اثر را با الهام از نقاشی «شام آخر» از «لئوناردو داوینچی» (Leonardo Davinci) کشید.
شب پرستاره (The Starry Night)
منبع عکس: vangoghmuseum.nl
«تابلوی شب پرستاره» بعد از تابلوی سیبزمینیخواران، مشهورترین اثر ونگوگ است. این تابلو را ونگوگ در سال ۱۸۸۹ میلادی، در اوج هنرمندی با استفاده از قدرت تخیل خود کشید. این شاهکار منحصربهفرد، در واقع منظرهای از پنجرهی اتاق آسایشگاه روانی او در شهر سنت رمی دو پروانس فرانسه بود. این اثر ونگوگ، علاقه و تسلط او به آسمان و نجوم را نشان میدهد. طبق گفته «رصدخانه گریفیث» (Griffith Observatory) واقع در کالیفرنیا، ونگوگ در این تابلو، موقعیت ماه، ونوس و ستارههای اطراف آن را طبق واقعیت ترسیم کرده است.
گلهای زنبق (Irises)
منبع عکس: en.wikipedia.org
نقاشی «گلهای زنبق» از مهمترین آثار ونگوگ محسوب میشود که در سال ۱۸۸۹ میلادی ترسیم شد. ونگوگ این تابلو را یک سال پیش از مرگ خود کشید؛ با این تابلو، هنر ونگوگ نقطه امیدی در برابر حملات عصبی او شد. ونگوگ این تابلو را «صاعقهگیر بیماری من» (lightning conductor for my illness) نامید. تابلوی گلهای زنبق در سپتامبر ۱۹۸۷ میلادی به قیمت ۵۳٫۹ میلیون دلار فروخته شد و عنوان گرانترین نقاشی آن دوره را به خود گرفت؛ رکوردی که دو سال و نیم پابرجا بود. این تابلو اکنون رتبه پانزدهم را در میان گرانترین نقاشیهای جهان دارد.
خودنگاره با گوش باندپیچی شده (Self-Portrait with Bandaged Ear)
منبع عکس: smarthistory.org
برخی از آثار ونگوگ که سبب شهرت وی میشدند، خودنگارههای او بودند. او در طول زندگیاش ۳۰ تابلوی خودنگاره خلق کرد و در یکی از آنها که در سال ۱۸۸۹ میلادی ترسیم کرد، داستان بریدن گوش چپش را به تصویر کشید. ونگوگ برای نقاشی خودنگاره از آینه استفاده کرد، به همین علت، در تابلوی نقاشی بهجای گوش چپ، گوش راستش را بریده است. او بعد از مشاجره با پل گوگن، دوست نقاش خود، گوش چپش را با تیغ برید؛ سپس به یک عشرتخانه رفت، آن را به یک روسپی به نام راشل (Rachel) داد و از او خواست به قیمت جانش از آن نگهداری کند.
گندمزاری با درختان سرو (Wheat Field with Cypresses)
منبع عکس: nationalgallery.org.uk
«گندمزاری با درختهای سرو» نام سه نقاشی از ونگوگ با یک ترکیببندی مشابه است. این نقاشی اولین نسخه از سه نقاشی به شمار میرود که کار روی آن در سال ۱۸۸۹ میلادی به پایان رسید. ونگوگ که شیفته درختان سرو در مزارع گندم بود، این تابلو را از بهترین نقاشیهای منظره خود میدانست، به همین علت، دو اثر دیگر مشابه آن خلق کرد. در حال حاضر، تابلوی گندمزاری با درختهای سرو در موزه هنر متروپولیتن (Metropolitan Museum) نیویورک نگهداری میشود.
پرتره دکتر گاشه (Portrait of Dr.Gachet)
منبع عکس: vincentvangogh.org
پزشکی فرانسوی به نام پل فردیناند گاشه (Paul-Ferdinand Gachet)، مسئولیت درمان ونگوگ در ماههای آخر زندگی او را بهعهده گرفت. ونگوگ پرتره او را کشید و این تابلو به یکی از تحسینبرانگیزترین نقاشیهای ونگوگ تبدیل شد که آن را در سال ۱۸۹۰ میلادی رسم کرد. این تابلو را در سال ۱۹۹۰ میلادی با قیمت ۸۲٫۵ میلیون دلار فروختند و به گرانترین تابلوی زمان خود معروف شد. این نقاشی اکنون رده ششم گرانترین نقاشیهای دنیا را به خود اختصاص داده است.
شکوفههای بادام (Almond Blossoms)
منبع عکس: vangoghstudio.com
تابلوی نقاشی «شکوفههای بادام» از آثاری است که ونگوگ در سال پایانی عمر خود کشید. موضوع نقاشی، تولد برادرزاده او ونسان است. ونسان نام پسر تئو بود که ونگوگ علاقه زیادی به او داشت و این تابلو را برای او کشید. همسر تئو در نامهاش به ونگوگ نوشته است که پسرش نقاشیهای او را با علاقه بسیار تماشا میکند. ونگوگ به هنر ژاپنی و ژانر چاپ نقاشی روی چوب که به «اوکی یوئه» شهرت داشت، بسیار علاقهمند بود. او برای این هنر ارزش بسیاری قائل بود و تاثیر آن در این اثرش بهوضوح مشخص است.
چرا ونگوگ گوش خود را برید؟
منبع عکس: theguardian.com
ونگوگ در ابتدای سال ۱۸۸۸ میلادی به توصیه برادر کوچکش تئو، به شهر آرل در جنوب فرانسه رفت و چند ماه بعد از آن به کابوسهایی ترسناک دچار شد و حالات روانپریشی در او بروز کرد؛ او به یک بیماری روانی مبتلا بود. به این جهت در دسامبر سال ۱۸۸۸ میلادی گوشش را با تیغ سلمانی برید. درباره اصل ماجرا تردیدی نیست؛ زیرا خود او نیز دو خودنگاره از تصویرش با گوش باندپیچی شده کشیده است. موضوع از این قرار است که در شب ۲۴ دسامبر سال ۱۸۸۸ او را در بستری غرق خون یافتند که جای گوش چپ او خالی بود؛ اما خودش به یاد نمیآورد که چه بلایی سرش آمده است.
یک روایت علت بریدن گوش ونگوگ توسط وی را این میداند که او از مدتها پیش، صداهایی در گوش خود میشنید که تحملناپذیر بودند و با اقدام به بریدن گوشش، قصد داشت خود را از شر آن راحت کند. روایت دیگر این است که او به یک زن روسپی با نام راشل دل بست و چون وضعیت مالی مناسبی نداشت، به او قول داد هدیهای گرانبها به او بدهد. بهاین جهت گوش خود را برید و به وی داد و راشل گوش بریده او را دریافت کرد.
دانستنیهای جالب درباره ونگوگ
منبع عکس: usatoday.com
چهار ونسان ونگوگ در یک خانواده: بهجز نقاش معروف، چهار ونسان ونگوگ دیگر هم در خانواده او بودند، پدربزرگ ونگوگ، عموی او، برادرش که یک سال پیش از تولد او فوت کرده بود و فرزند برادرش نیز نام ونسان ونگوگ را داشتند.ونگوگ نقاشی را دیر شروع کرد: ونگوگ نقاشی را در ۲۷ سالگی شروع کرد و در ۳۷ سالگی به پایان رسانید. کار او بیشتر خودآموز بود. نقاشیهای اولیه ونگوگ، نمایشهای رنگارنگی نبودند که بیشتر مردم با آنها آشنا باشند. زمانی که او نقاشی را آغاز کرد از رنگهای کسلکننده استفاده میکرد که واقعیتهای یک زندگی خشن را به تصویر میکشید. فقر در تابلوها موج میزد: فقر مالی موضوع بسیاری از نقاشیهای ونگوگ بود. او بعدها در کارهای هنری خود از رنگهای زنده استفاده کرد و بهخاطر این رنگها معروف شد.پل گوگن دوست صمیمی ونگوگ بود: ونگوگ در سال ۱۸۸۷ میلادی با پل گوگن ملاقات کرد. آنها اغلب با هم نقاشی میکردند؛ اما سبک نقاشی آنها یکی نبود. دوستی او با گوگن یک سال بعد به پایان رسید. بسیاری عقیده دارند نزاع بر سر هنر این دو را از هم جدا کرد. در ۲۳ دسامبر ۱۸۸۸ میلادی مشاجرهای خشونتآمیز درباره نقاشی بین آن دو رخ داد که در آن گوگن استدلال کرد که نقاشی از روی تخیل مهم است؛ در حالی که ونگوگ معتقد بود نقاشیها باید طبق طبیعت کشیده شوند.زندگینامه ونگوگ بیشتر بر اساس نامههای او، مستند شدهاند: ونگوگ در طول زندگی خود بیشتر از ۸۰۰ نامه نوشت که بسیاری از آنها خطاب به برادرش تئو، تنها حامیاش در زندگی بود. تئو تمامی نامهها را نگه داشت. این نامهها داستان دوستی و ارتباط خوب آن دو و برخی ویژگیهای سبک هنریش را که درباره آنها مینوشت را نشان میداد. او تعدادی نامه نیز به پل گوگن و امیل برنارد نوشت که دیگر دوستانش بودند. نامههای ونگوگ اطلاعات جامعی را درباره زندگی او در بر میگرفتند و دریچهای به دنیای وی محسوب میشدند. این نامهها توسط همسر تئو ویرایش شدند و اکثر آنها در سال ۱۹۱۴ میلادی منتشر شدند.بیشترین کار در کمترین زمان: ونگوگ در یک دهه از عمرش بهعنوان هنرمند، مشغله بسیاری داشت و بیش از ۲,۱۰۰ اثر هنری را خلق کرد که حدود ۹۰۰ اثر از آنها نقاشی رنگ روغن بود. او بسیاری از نقاشیهای معروف خود را در دو سال پایان عمرش خلق کرد. این حیرتانگیز است که ونگوگ در یک دوره کوتاه، بهرغم مشکلات مالی و بیماری روانی، این تعداد آثار خلق کرد.فقر در اوج شهرت: ونگوگ در طول زندگی خود وضعیت مالی مناسبی نداشت و کمترین موفقیت تجاری را کسب کرد. او تنها یکی از تابلوهایش را به نام «تاکستانهای سرخ نزدیک آرل» فروخت. بیشک اگر عمر بیشتری داشت، از ثمرات مالی کارهای هنریاش بهره بیشتری میبرد.یکی از گرانترین تابلوهای نقاشی جهان متعلق به ونگوگ است: ونگوگ یکی از گرانقیمتترین تابلوهای نقاشی جهان را خلق کرد. تابلوی دکتر گاشه او در سال ۱۹۹۰ میلادی با قیمت ۸۲٫۵ میلیون دلار به فروش رسید.ونگوگ بیماری روانی داشت: ونگوگ بخش زیادی از عمرش را در یک آسایشگاه روانی گذراند. برخی شواهد نشان میدهند که او به بیماری افسردگی-شیدایی مبتلا بود و از روانپریشی و هذیان رنج میبرد. بسیاری از روانپزشکان بیماری او را اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی و صرع تشخیص دادهاند. ونگوگ همچنین با رژیم غذایی نامناسب و نوشیدن زیاد مشروبات الکلی از سلامت جسم خود غافل شد که ممکن است سلامت روانی او را ضعیف کرده باشد.ونگوگ گوشش را برید: برخی عقیده دارند او بعد از درگیری با پل گوگن یک تیغ را بهسمت گوش چپش برد و آن را برید. این نظریه نیز وجود دارد که گوگن گوش او را برید؛ اما چندان مورد توجه نیست.ونگوگ و مرگ خودخواسته: ونگوگ در سال ۱۸۹۰، با شلیک به قفسه سینهاش، خودکشی کرد و دو روز بعد از آن درگذشت؛ به نظر میرسد تیراندازی در مزرعه گندمی که نقاشی کرده بود صورت گرفته است. او بعد از تیزاندازی به محل اقامتش بازگشت و در آنجا توسط دو پزشک تحت درمان قرار گرفت؛ اما سرانجام بر اثر عفونت درگذشت.
تابلوی غروب خورشید در موماژ، منبع عکس: hamshahrionline.ir
هنر ونگوگ، بعد از مرگ او بهطرزی شگفتانگیز و منحصربهفرد مورد توجه قرار گرفت. او محبوبیت فوقالعادهای یافت و آثارش در اواخر قرن بیستم با مبالغ رکوردشکن در مزایدههای سراسر جهان فروخته شدند. اگر شما هم درباره ونگوگ و آثار نقاشی او نظری دارید، آن را با ما و کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.
پرسشهای متداولونسان ونگوگ کیست؟نقاش بزرگ هلندی سبک پساامپرسیونیسمونگوگ نقاشی حرفهای را در چند سالگی آغاز کرد؟۲۷ سالگیمهمترین اثر هنری ونگوگ چه بود؟سیبزمینیخورها و شب پرستارهعلت مرگ ونگوگ چیست؟خودکشی در اثر ابتلا به بیماری روانی
منبع عکس کاور: new.artsmia.org