تکرار سیاست‌زدگی در جشنواره‌های غربی

خبرگزاری فارس ـ گروه سینما: پس از رویدادهای آشکارا ضدایرانی در راستای حمایت از آن بخش سینماگران ایرانی که به شکل علنی به قانون ستیزی  برخاستند در جشنواره کن، جشنواره کارلووی واری برگ تازه‌ای را در ادامه این پروژه صد در صد سیاسی و ضد هنری ورق زد.

پیش تر در بررسی جشنواره کن به این پرداخته شد که چگونه از بی‌هنران با بهانه‌های گوناگون استقبال شد، اما کارلووی واری سطح قضیه را بالاتر برد، از این رو است که تحلیل موضوع مهم می‌نماید.

پیشینه جشنواره‌های غربی کاملا روشن می‌کند که چگونه این جشنواره‌ها همواره از فیلم‌های ضد ایرانی حمایت کرده‌اند. اما عموما سعی می‌کردند که حفظ ظاهر کنند و چندان این موضوع را عمومیت نبخشند. از اینرو این جشنواره‌ها، انتخاب‌هایشان را از بین کاگردان‌های شناخته شده انجام می دادند. و سعی می کردند اسمی را سر زبان ها بی اندازند که از منظر هنری لااقل شناخته شده باشد. حالا اما قضیه به گونه ای دیگری در حال رقم خوردن است. هر فیلم ساز خود خوانده‌ای را به این جشنواره‌ها راه می‌دهند و به شکل‌های مختلف برجسته‌اش می‌کنند. 

به نظر می‌رسد که در دوره‌های پیشین تلاش می‌شد انتخاب‌ها کمی هم که شده شبیه «فیلم» باشند نه تصویر های متحرک ناشیانه شبه فیلم. آثار قبل می‌بایست حداقل کف ساختار را می‌داشتند و کارگردان در حد کتاب «نما به نما» یا دستیاری کردن با اصول اولیه فیلم‌سازی آشنا می‌شد اما فاجعه تازه از کن آغاز شد که به فیلمی که به گفته سازندگانش تنها در هفت روز ساخته شده و تمامی دکوپاژش تک نمای ساده ثابت است در بخش رسمی پذیرفته شد، هیچکاک و کوبریک گاهی در بیش از ۷ روز  یک نما می‌گرفتند! اما سازندگان «آیه‌های زمینی» که حتی نام فیلم‌شان هم دزدی از شعر فرخ‌زاد است و عاری از خلاقیت فردی، در ۷ روز ساخته شده است. آن‌ها ادعا دارند فیلم بلند ساخته‌اند آن هم در هفت روز. 

*پرده برداری از دستور العمل جدید

مقدمه بالا نشان می‌دهد که چگونه دستورالعمل جشنواره‌های خارجی تغییر کرده است، دیگر لازم نیست چندان صاحب نام و یا آشنا با مبانی اولیه سینما باشی، همین که  بلد باشی با دوربین موبایل سلفی بگیری کافی است. 

اعلام برنامه تازه جشنواره‌های زیر مجموعه پرو پاگاندا غربی: یک دوربین بردار قانون را رعایت نکن هیچ هم اگر از فیلمسازی نمی‌دانستی باکی نیست فقط با فرهنگ ملی‌ات بستیز و کشورت را سیاه نشان بده باقیش با ما!
این سطح از ابتذال باورکردنی نیست اما کارلووی‌واری آن را باور کردنی کرد. البته که در جشنواره کن قدم‌های اول برداشته شد اما در کشور چک ماجرا ابعاد تازه‌تری گرفته است. در ادامه به معرفی چند انتخاب این جشنواره برای اکران امسال می‌پردازیم.
 جشنواره کارلووی‌واری دو بخش رسمی دارد: 
بخش مسابقه اصلی و بخش دور نمای گسترده(پانوروما) و یک بخش که خلق‌الساعه برای بررسی فیلم‌های جوانان ایرانی ساخته شد!

در هر دو بخش دو فیلم از ایران پذیرفته شده است که در یک چیز مشترک هستند: نداشتن پروانه ساخت از یک سو و اعلام رسمی سازندگانشان در زیر پا گذاشتن قوانین کشور از دگر سو!

*تورهای خالی 

این فیلم برای بخش مسابقه اصلی انتخاب شده است. فیلم پس از اغتشاشات با سرمایه‌گذاری فرنگیان بدون هیچ پروانه ساختی ساخته می‌شود و بلافاصله در بخش اصلی کارلووی واری پذیرفته! موضوع چیست؟ فقر و سیاهی زندگی در ایران بخاطر حکومت در بستر یک رابطه پنهانی دختر پسری که پسر فقیر است و دختر پولدار! (تکرار تم رایج فیلمفارسی) یک مشابهت هم با کاریکاتور به نمایش درآمده در کن( آیه‌های زمینی) دارد بازیگر هر دویشان صدف عسگری است.
هیچ گمان نکنید آن گونه ظاهر شدن عسگری در کن تصادفی بوده است. 


محصول آلمان و ایران

*ماده تاریک 

کریم لک‌زاده در اوج اغتشاشات گفت: «قسم می‌خورم دیگر فیلمی با حجاب اجباری نسازم» بعد رفت در تاریکی به مانند نام فیلمش، به ساخت فیلمی سیاه پرداخت. در مورد دو جوان که به خاطر نگرفتن مجوز در ایران نمی‌توانند فیلم بسازند و در نتیجه برای فراهم آوردن هزینه ساخت فیلمشان سرقت می‌کنند! و با پول آن فیلمی می‌سازند تا هر کاری که دوست می‌دارند بکنند!
قانون ستیزی فیلم از خلاصه داستانش شروع می‌شود، دزدی برای ساخت فیلم و بعد هم در فیلم نمایش رفتارهای ساختارشکن.

بخش سزارینی ۶ ماهه: سینمای ایران تولد دوباره!

مسئولین جشنواره به ورایتی گفتند این بخش به ناگهان ساخته شده است: «۹ فیلمساز جوان – صداهای تازه پدیدار شده و ناشنیده – که به آشکارا با نسل‌های گذشته فیلمسازان بزرگ کشورشان[مراد فیلم سازان جشنواره‌ای است] ارتباط فکری دارند، با حساسیت زیاد و خلاقیتی قوی با واقعیت اکنون کشورشان  مواجه شدند.»

پیش تر هم با همکاری همین «ورایتی» بخش نوظهوری به جشنواره کن اضافه شد، و قبل تر در حوزه موسیقی هم جشنواره «گرمی» چنین بخشی را اضافه کرده بود. در واقع این جوایز معطوف به سطح کیفیت آثار هنرمندان نیستند و آشکارا رویکردی سیاست زده را پیش می کشند.

جوایزی تاریخ مصرف دار که عموما حتی یک سال هم دوام نمی آورند و در دوره های بعدی به فراموشی سپرده می شوند.

به عنوان نمونه از فیلم‌های این بخش می‌توان به فیلم نادر ساعی‌ور «بی انتها» به نویسندگی مشترک با جعفر پناهی و تدوین پناهی اشاره کرد.

در آغاز این فیلم با فیلمنامه‌ای پروانه ساخت می‌گیرد و در ادامه آشکار می‌شود که هم فیلم نامه داده شده برای بررسی با فیلمنامه اصلی بسیار تفاوت دارد و هم پناهی جز فیلمنامه نویسان اصلی است. پس از مدتی پروانه ساخت باطل می‌شود و کار ادامه نمی‌یابد. اما از این جا تازه داستان جالب می‌شود، بعدتر فیلم با سرمایه‌گذاری فرنگیان بدون هیچ پروانه ساختی ساخته می‌شود. در نهایت پس از گذشت نزدیک به دو سال با شروع اغتشاشات ناگهان از قوطی در آورده می‌شود و با تبلیغ بسیار به عنوان فیلم شاخص این بخش تازه زائیده شده معرفی می‌شود. موضوع چیست؟ 

به گفته خود جشنواره: فیلم با فرا واقع‌گرایی افراطی[هایپررئالیسم] به بررسی این موضوع می‌پردازد که کنترل و تحقیر افراد توسط رژیم‌های خودکامه[توتالیتر]چه بر سر آن‌ها می‌آورد.]

*جولان نابلدان

 دیگر فیلم نمونه‌ای این بخش، فیلم«ملخ» فائزه عزیزخانی است که خود تهیه کننده‌اش مهشید آهنگرانی که از ۲۰ سال پیش از  ترس خطر جانی رفته به کانادا پناهنده شده اما در سلامت و امنیت کامل بارها به ایران  آمده و در سفر آخرش در آرامش، فیلمی را تهیه کرده(که خود داستان کمدی دیگری است) و اکنون به میانجی آن دنبال تمدید پناهندگی‌اش است.

آهنگرانی نمونه روشنی است از کاسبی این هنرمندان به قمیت ایجاد آشوب در کشور. آن‌ها در واقع آرمانشان معطوف به منافع شخصی است و هرجا این منافع به خطر بی‌افتد رنگ عوض می‌کنند.

دقت کنید خانم آهنگرانی سال‌ها پیش به کانادا مهاجرت کرده و برای اینکه آنجا اقامت بگیرد، اعلام کرده جانش در خطر است، با این همه بعد از دریافت پناهنگدی بارها به ایران بازگشته و اینقدر هم امنیت داشته است که حتی دست به ساخت فیلم بزند.

حالا دولت میزبانش متوجه این موضوع شده و او را بازخواست کرده که چطور وقتی جانت در خطر بوده، اینقدر راحت رفت و آمد به داخل کشور داشته‌ای و …حالا هم آهنگرانی برای تمدید اقامتش و پاک کردن این دروغ بزرگ، اثر سینمایی رو کرده تا با کمک آن باز کاسبی تازه‌ای را شروع کند و بیشتر سر غربی‌ها کلاه بگذارد.

در پایان می‌ماند دو پرسش:

نخست آیا غربیان از قانون ستیزان در کشورهای خودشان هم اینگونه حمایت می‌کنند یا قانون خودشان را مقدس می‌شمارند و شکننده آن را له می‌کنند؟

و دوم اینکه آیا در کشورشان به هر نابلدی که دوربین دستش گرفت و از در و دیوار فیلم گرفت، این گونه بها می‌دهند و می‌گذراندش بر سر.

در پایان به گفته هنرمند بزرگ آلمانی البته با کمی تغییر، ایکاش پرده سینما هم مانند طناب بندبازی سیرک بود، نازک و خطرناک تا نابلدان ناشی جرات نمی‌کردند بر روی آن روند و اگر هم می‌رفتند نتیجه دیدنی می‌شد.

پایان پیام/