آداب مطالبه حقوق شهروندی چیست؟/ راه های پیش پا افتاده ای که بَلَد نیستیم!
خبرگزاری فارس- گروه رسانه: بررسی طراز شهروند رسانه ای و نقش رسانه در تکوین و ارتقاء حقوق شهروندی از جمله مواردی است که این روزها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. در همین زمینه میزگردی به همت خبرگزای فارس، با حضور نرجس سلیمانی(کارشناس مسائل اجتماعی و عضو شورای اسلامی شهر تهران)، علیرضا داودی(کارشناس مسائل رسانه و علوم شناختی) و هادی البرزی (کارشناس-مجری) با همراهی برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» رادیو گفتوگو برگزار شد که متن کامل آن در ادامه می آید:
**آقای داودی؛ رسانه، شهر و علوم شناختی را چگونه میتوان به هم پیوند داد؟
داودی: زمانی که صحبت از رسانه میکنیم همان تعریف سنتی و همیشگی مدنظرمان است، یعنی قاعدتاً باید یک طرف آن تولیدکننده و انتقال دهنده پیام و در طرف دیگر باید دریافتکننده پیام وجود داشته باشد. زمانی که صحبت از شهروند میکنیم قاعدتاً همزمان از تولیدکننده پیام و مصرفکننده پیام هم صحبت میکنیم. اما اینجا نکته مهمی وجود دارد؛ تولیدکننده پیام خیلی وقتها خودش بیرون پیام ایستاده و یک پیام را به بهانهها و موضوعاتی تولید میکند، یک موقع هست که خودش به عنوان یک سوژه در حال تولید خودش در حوزه رسانه است.
یعنی پیام مترتب بر خود شهروند تلقی میشود. چه نوع پیامی؟ منِ شهروند در محیط زیستم، زیستگاه اجتماعیام، زیستگاه اقتصادیام، زیستگاه فرهنگیام و قس علیهذا. پس خود من فاعل هستم، عملکردم سوژه و محیطی که در آن پیام را تولید میکنم میشود قیود مکان در زمان حضورم. بنابراین خود شهروند تولیدکننده میشود. در فضای سوم بحث حقوق مطرح هست. ما وقتی راجع به حقوق صحبت میکنیم، یک سری حقوق حقه و اولیه داریم که اینها اکتسابی نیست و به صورت ذاتی به انسان داده شده است و یک سری هم حقوق اکتسابی است. این حقوق اکتسابی باید مرجع صدور، منبع صدور و محل استفاده آن مشخص باشد. به گردش درآوردن این حق به عنوان یک مقام عالیه در حوزه شهروندی توسط شهروند به مثابه فرایندی که تعریف کردیم، توسط ابزاری به اسم رسانه انجام می شود. برای همین است که ما در شهر میگوییم یک دیوار هم رسانه است، حتی یک درخت هم رسانه است؛ چه برسد به رسانههای مالتی مدیا مثل رادیو، تلویزیون، روزنامه، شبکه های اجتماعی و …. برای همین است که ما از انواع رسانههای متنوعتر در استفاده شهروند نسبت به احیا یا احقاق یا تثبیت یا تعریف حقوق خودش داریم صحبت میکنیم.
اینجاست که حوزه علوم شناختی میآید رابطه بین این سه را بر اساس میزان توسعهیافتگی یا مدرن شدن پیام یا مرکز صدور پیام یا محل مصرف پیام مورد کنکاش قرار میدهد. برای همین است که در حوزه شناختی ما میگوییم مسیر شهروند رسانه شدن، مسیر رسانه به مثابه یک شهروند در درون جامعه چگونه طراحی میشود و بر پایه کدام مفاهیم خودش را نشان میدهد که حالا مشتقات زیادی دارد که بعداً میشود راجع به آن بیشتر صحبت کرد.
**خانم سلیمانی، ما برای رسانه یک سری کارکردهایی در نظر میگیریم، از جمله اینکه رسانه میتواند آموزش بدهد و نظارت و اطلاعرسانی بکند. شما به عنوان یک عضو شورای اسلامی شهر تهران، رابطه بین رسانه و شهروندان را چگونه میبینید که بتواند حقوق شهروندی را ارتقا بدهد؟
سلیمانی: من میخواستم توضیحی درباره اینکه رسانه چیست و ابزار رسانه چه تعریفی دارد انجام بدهم. جناب اقای دکتر داودی در مورد حقوق یک شهروند برای داشتن رسانه که بتواند مطالبهگری کند و بتواند برنامهای داشته باشد صحبت کردند. این در چه بستری باید صورت بگیرد؟ ما وقتی درباره حقوق صحبت میکنیم، یک سری تکالیف هم در کنارش هست که ما از آن به عنوان آداب نام میبریم. این آداب موضوع جدیدی نیست. ما در فقهمان از آن به عنوان حق و تکلیف یاد میکنیم، در حقوق هم از آن به عنوان حق و مسئولیت یاد میکنیم و ما اینجا در بحث شهروندی از آن به عنوان حقوق و آداب شهروندی صحبت میکنیم. وقتی میگوییم یک شهروند حق دارد مطالبش را ارائه بدهد و از رسانه استفاده کند، اول به رسانهای نیاز داریم که برای شهروند قابل اعتماد باشد که وقتی به آن رسانه ورود میکند، بداند مطلبی را که دارد ارائه میدهد، بدون دستخوردگی منتشر میشود. پس این نیازمند یک رسانه بومی در یک شهر یا کشور یا محیط زندگی یک شهروند است. پس اول باید بحث رسانه را پیش گرفت که با توجه به استانداردهای رسانهها در دنیا، قدرت داشته باشد و بتواند ابزار مناسبی برای انتقال پیام شهروندان باشد.رسانه ای که بتواند در عین بیطرفی امکاناتی را فراهم کند که یک شهروند نیاز نداشته باشد از رسانهای غیر بومی یا رسانه ای که ممکن است نظرمان را جور دیگری نشان بدهد استفاده کند. پس کارکرد رسانه باید برای شهروند قابل اعتماد باشد.
داودی: من فکر میکنم اینجا یک موضوع را هم میشود اضافه کرد و آن این است که ما وقتی صحبت از رسانه شهروندساز میکنیم یا از رسانه مطالبه برای شهروند صحبت میکنیم، از مجموعه پیامهایی صحبت میکنیم که اگر این پیامها بومی باشد، نهایت و برایند آن در پینگپنگ بین ابزار و شهروند میتواند باعث ارتقای سطح کیفی هر چیزی که ما به آن میگوییم زیستبوم بشود. اما اگر رسانه بومی نباشد یا مخاطب نسبت به رسانه بومی، آن اهتمام و همیت و همت لازم در دریافت پیام را نداشته باشد، قاعدتاً معدل دریافت پیام به ارتقای کیفیت زیستبوم کمک نمیکند. برای همین بین مخاطب شهروندی مطالبهگر یا نقزننده یا متوقع فراتر از حد نرمال یا لجباز صحبت میکنیم، اینکه رسانه در کدام سطحی میتواند کدام یک از این مفاهیم را تبدیل به کیفیت ارتقای سطح زندگی بکند متفاوت میشود. حقوق شهروندی در حوزه شناختی وقتی که در رسانه مطرح میشود، دو بعد دارد؛ یا حقوق منبعث از آداب و مفاهیمی که در حوزه شهری توسط خانم سلیمانی به آن اشاره شد یا همه اینها علیه زیستبوم شهری است؛ که در مرحله اول میشود ارتقای سطح کیفی و خدمات، دومی میشود برهمزننده انضباط کیفیت در حوزه خدمات که البته در هر کدام سطوح متفاوتی وجود دارد. بنابراین فکر میکنم آن نکتهای که خانم دکتر فرمودند را شاید بشود به این هم تعبیر کرد که کدام شهروند، کدام رسانه و کدام زیستبوم.
** آقای داودی نکتهای که فرمودید نشان داد همانطور که خانم سلیمانی فرمودند بحث اعتماد رسانهای در یک شهر خیلی مهم است و شهروندان از طریق رسانهها است که جامعهپذیر میشوند. برای اینکه اعتماد به رسانه ایجاد شود، به نظر شما رسانه چه ویژگیهایی باید داشته باشد که بتواند هم بازتابدهنده حقوق شهروندی باشد، هم آموزشدهنده حقوق شهروندی باشد و هم ناظر باشد که نهادهای دیگر یک شهر به حقوق شهروندی توجه کنند؟
داودی: من میخواهم بین سؤال شما و فرمایشات خانم سلیمانی یک پل بزنم. ما یک قاعدهای داریم تحت عنوان قاعده فصل پیلگی پروانه مرده؛ رسانه میتواند یک پیلگی ایجاد کند حول و حوش خواستهها، نیازها، انتظارات و ضرورتهای شهروندان به معنی اعم آن در جامعه. از آن طرف ماحصل خروجی این پیلگی که اتفاق میافتد قاعدتاً باید یک حجم زیبایی باشد که در ادبیات ما از آن به عنوان حالت پروانه شدن یاد می کنند. حالا اگر خود این فصل پیلگی که قرار است اتفاق بیفتد ناقص رخ بدهد یا معیوب یا مریض یا ناکارآمد باشد، چیزی تحت عنوان پروانه به وجود نمیآید و مرده است. یعنی رابطه بین محیط و محصول، رابطه بین خواست، نیاز، انتظار و ضرورت در محیط به نسبت محصولی که خلق میشود، رابطه بین توقع منِ شهروند از رسانه و آموزش رسانه به منِ شهروند نسبت به تقاضاهایی که میتوانم داشته باشم؛ اگر رسانهای شهروندان را به این سمت ببرد که از فردا توقع داشته باشند که هیچ چالهای در سطح شهر وجود نداشته باشد. قاعدتاً نشدنی است. پس از فردا هر یک چالهای که دیدیم یا باید رسانه را متهم کنیم یا باید مجموعه نهادهایی که در این حوزه هستند را زیر سؤال ببریم. اما یکی از مؤلفههای حقوق شهروندی که رسانه میتواند کمک کند این است که بگوید چطوری از آن می توان حقوق شهروندی را مطالبه کرد. مثلا رسانه میتواند به مخاطب بگوید که چگونه از زیستبوم شهریات به واسطه منِ رسانه بخواهی که شهری با نشاط داشته باشی. یعنی رسانه به شهروند آموزش بدهد که چگونه حقوقش را مطالبه گری کند. پس آن فصل پیلگیای که مطرح میشود یعنی اینکه این اتمسفر ذهنی که قرار است که رسانه بیاورد و ایجاد کند و آن پروانه مخفی یعنی آن خروجی مخاطب که حالا ما به آن تحت عنوان شهروند یاد می کنیم چطوری باید با همدیگر همتراز شوند؟ رسانه اینجا منهای آموزش از زیستبوم شهری نیز حراست و حفاظت میکند. چرا؟ چون اگر نتواند آن را دقیق به مخاطب منتقل کند، آن شهر دچار آنارشی می شود و هرج و مرج در آن به لحاظ ذهنی اتفاق میافتد. اینجا چه اتفاقی میافتد؟ این است که شما به عنوان متصدی یا مسئول، چگونه به شهروندت آموزش بدهی که از رسانه برای اعلام خواسته اش استفاده کند. اینجاست که خیلی وقتها میبینید رسانه یا کنار میکشد یا منفعل عمل میکند یا وقتی میخواهد فعال عمل کند، دیگر قابلیت پذیرش ندارد.
** خانم سلیمانی یک رسانه مطلوب به نظر شما در ارتباط با یک شهر و شهروندان چگونه باید عمل کند؟
سلیمانی: مهمترین کارکرد رسانه علاوه بر برنامهسازی و آموزش، ایجاد بستری برای احقاق حقوق هر شهروند است. یعنی ما اول اگر آداب شهروندی را آموزش ندهیم، او نمیداند که باید چطور مسئله مورد نیازش را مطالبه بکند. در این زمینه آداب خیلی اهمیت دارد. برای هر کاری، برای شروع هر موضوعی، ما نیاز به آدابی داریم برای اینکه بتوانیم بهتر از آن مسئله بهره ببریم؛ برای اینکه بتوانیم از آن مسئله بهتر بهره ببریم و حقوقمان را مطالبه کنیم. بله، بسیاری از ما حقمان را میدانیم اما بیان کردن آن را نمیدانیم. من مثلاً به عنوان شهروند باید این را بدانم اگر من در محیط زندگی خودم، در منزل خودم، به عنوان یک خانم خانهدار، به عنوان یک شخصی که در منزلش زندگی میکند باید بدانم که آن زبالهای را که شب قرار است از خانهام بیرون ببرم، اگر در منزل من تفکیک شود، من صبح که از خانهام بیرون بروم، حتماً با صحنه ریخت و پاش اطراف سطل زباله، با صحنه خم شدن یک کودک کار داخل زباله روبهرو نمیشوم. در واقع این یک فقر نمایشی است و در پس آن مافیایی شکل گرفته است؛دلیلش نیز همین عدم توجه من به مسائل سادهای مثل تفکیک زباله است که حقوق من این است که برای حل شدن این مسئله مطالبه کنم. اما من باید آداب آن را بدانم. رسانه نقش مهمی درباره آموزش این آداب به شهروندان دارد. مثلاً یکی از مطالبات شهری ما عدم وجود پارکهای مناسب برای بازی فرزندان است. فرض کنید یک پدر یا مادر با فرزندش به پارک میرود و لحظهای حواسش پرت شود و ته سیگارش را به محیط بازی بچه خودش بیاندازد و بعد مطالبه کند که محیط بازی بچه من چرا آلوده است. در صورتی که ما یاد بگیریم که مثلاً در فضای سبز چگونه باید آداب شهروندی را رعایت کنیم تا در نتیجه آن چیزی که به دست میآوریم همان باشد که مطالبهاش خواهیم کرد، این میتواند به ما کمک کند. یا یکی از موضوعاتی که ما با آن خیلی در ارتباط هستیم آلودگی هواست، اگر منِ شهروند ماشینم را به موقع برای معاینه فنی نبرم، اگر من به این مسئله توجه نکنم، خب آلودگی هوا هم به این راحتی حل نخواهد شد. البته موضوعات مهمی مثل بحث وسائل حمل و نقل عمومی مطرح هست که آن از وظایف مدیران شهری است که باید به آن رسیدگی کنند و این مطالبه به حق همه شهروندان است. اما باید در نظر بگیریم که یک سری از موارد هم مربوط به خود ما شهروندان است و باید از خودمان شروع کنیم.
داودی: من یک نکتهای را اینجا عرض کنم؛ در حوزه شناختی وقتی رسانه میخواهد وارد حوزه حقوق شهروندی شود یا بهتر است بگوییم حقوق شهروندی و رسانه میخواهند بیایند از تکنیکهای شناختی استفاده کنند، بین حقوق اصلی و حقوق فرعی یک فواصلی وجود دارد. خیلی از رسانهها فارغ از اینکه چه سمت و سویی دارند، جای مطالبات یا حقوق فرعی را با حقوق اصلی جابهجا میکنند. مثلاً درست کردن یک محل عبور و مرور برای جانبازان و معلولین در شهر جزء حقوق اصلی است یا تلاش برای تغییر نام یک خیابان؟ قاعدتاً رسانهها وقتی که در حالت سلبی میخواهند بیایند اختلال ایجاد کنند یا همان بحثی که ما همیشه تحت عنوان اختلال شناختی یا اختلال ادراکی مطرح میکنیم، این است که عوض کردن نام یک خیابان را جزء اولویتهای اصلی قرار میدهند. این اصلی و فرعی کردن مطالبات یک نوع ناهنجاری شناختی ایجاد میکند که اتفاقاً مطلوب رسانههایی هست که کارشان بر هم زدن این انضباط است. برای همین است که خیلی وقتها شما میبینید که بعضی از مطالبات به گونهای شکل میگیرد که خودش توازن شهری را به هم میریزد. کار را شمال شهر، جنوب شهر میکند. مگر یک شهر شمال آن باید با جنوب آن فرق کند؟ یعنی آنها که در جنوب شهر زندگی میکنند، با آنهایی که در شمال شهر زندگی میکنند مگر از دو ژن متفاوت هستند؟ یا مثلاً او حقش کمتر از این است یا آن یکی حقش بیشتر است؟ اینجا منهای ناهماهنگی یا اختلال شناختی شما به واسطه رسانه و حقوق درک نشده و اصلی و فرعی کردن آن به مسیر ایجاد طبقات به لحاظ شهری در داخل شهر میرسید.
سلیمانی: این نشان دهنده لزوم تشکیل یک رسانه بومی و آموزش به شهروندان است. وقتی که رسانهای موضوعات و اهداف خودش را تغییر ندهد و اجازه بدهد مردم مطالبشان را بیان کنند، میتواند به بیان مطالب مردم کمک کند. بعد هم بعضی مسائل هم مثل این تفاوتی که میان جنوب شهر و شمال شهر هست، اینها مسائلی است که باید در سطح مدیریت شهری به آن خیلی توجه شود. مثلاً عدم توضیع مناسب خدمات. گاهی مثلاً پیش میآید که در منطقه برخوردار یک شهر، شهروند نیاز به این داشته باشد که جدولش رنگ شود. اما این نیاز در منطقه کمبرخوردار همان شهر نیست و مثلا نیاز شهروندان آن منطقه این هست که خیابانشان لکهگیری شود.
**چرا قیمت یک خانهای در منطقه برخوردار شهر ما انقدر بالاست اما عوارضی که می پردازد با یک خانواده در منطقه کمبرخوردار به یک شکل است؟ اینها به نظر میرسد جزء مسائلی هستند که در مدیریت شهری باید برنامهریزی شود که در نهایت هم در روند بهبود شهر بتواند تأثیر خودش را بگذارد.
داودی: داشتن انتفاع در عدالت اجتماعی برابر بین آن چیزی که تحت عنوان برخوردار، نیمه برخوردار، کمبرخوردار، استفاده میشود، موضوعی است که رسانه به طور جدی باید به آن بپردازد. شهروند باید آن را از رسانه بخواهد؛ چه رسانه زیستبوم تشکیلاتی خدمات شهری، چه رسانه ملی کلانخدمات و چه رسانه استانی. یعنی من هر سه سطح آن را میگویم. از شبکههای اجتماعی گرفته تا امواج رادیو و تلویزیون. شهروندان امروز هر کدام به مثابه یک رسانه هستند. یعنی الآن مخاطب شهروند-رسانه شدند.
**میتوانیم بگوییم شبکهوند؟
داودی: شبکهوند هم میتوانیم بگوییم.
**در جامعه پلتفرمی به شبکهوند تبدیل شدند.
داودی: بله، تعبیر درستی است. یک بخش قال توجهیای از آن به خود مخاطب برمیگردد. اینکه شما در سطوح مختلف رسانهای، رسانه بزرگ را و رسانه کوچک را که خودت باشی بیاوری به گونهای به همدیگر پیوند بدهی که عامل شهری را به نقطهای برسانی که مطالبات اصلی شما را چک لیست کند و جلوی خودش بگذارد؛ این خیلی کار پیچیدهای نیست. ما الآن داریم راجع به طرح صیانت در فضای مجازی که اصلاً هنوز نه به بار است و نه به دار است کلیپ میسازیم. چرا ما هزار تا کلیپ نداریم از اینکه خودروها نباید روی خط عابر پیاده بایستند؟ چرا کسی از این کلیپ نمیسازد که تعریف حقوق من در ازای تعریف حقوق شماست. این دو حقوق در کنار همدیگر به قانون معنی میدهد. رسانه کوچک با رسانه بزرگ وقتی بیاید در یک خط قرار بگیرند، تعریف حوزه تکنیکال در شهروندسازی رسانهای یک اتفاق جدیدی رخ میدهد. آن وقت نیاز به دوربین سر چهار راه نداریم. موبایل من هم میتواند خودش یک پلیس همراه باشد. پس بنابراین ما وقتی در حوزه شناختی ورود میکنیم باید ببینیم رسانه در چه ساحتی نسبت به مخاطب و مخاطب در چه ساحتی نسبت به رسانه، فرایندهایش را تعریف میکند.
**گفته می شودکه رسانهها چشم بینا، گوش شنوا و زبان گویا هستند. به نظر شما این رابطه بین شهروندان و رسانهها چگونه میتواند شکل بگیرد؟ شهروندها در این حوزه چکار میتوانند بکنند؟
سلیمانی: من تصور میکنم که بیشتر از شهروندان در حوزه رسانه، رسانه است که باید تلاش کند. چرا ما میبینیم که شهروندان ما مثلاً برای موضوعی که در زندگی آنها نیست، در شبکههای اجتماعی واکنش بیشتری نشان میدهند، اما برای مسئلهای که در زندگی روزمره خودشان با آن درگیر هستند واکنش ندارند؟ این برمیگردد به کارکرد آن رسانهای که این مسئله را پوشش داده است؛ طوری که بتواند نیاز و نگاه آن شهروندی که مخاطبش هست را در لحظه نسبت به مسائل تغییر بدهد. مثل یک جور شستشوی مغزی دادن میماند که موضوعات خیلی سادهای را که اصلاً در زندگی مخاطب نیست را با پخش زیاد و با جذابیت بخشیدن بالا میبرد، به قول معروف برجسته اش یا بزرگنمایی میکند و درگیری ذهنی او را تبدیل به یک موضوع مجازی میکند.
داودی: درک شهروندان از شهر، سرفصلی است که رسانه باید به آن بپردازد. واقعاً جای سؤال است که آیا جمیع رسانهها توانستهاند این درک را به شهروندان در یک شهر نسبت به زیستبوم خودشان بدهند یا نه؟
**یعنی همان مدیریت ادراک و برداشت علوم شناختی.
داودی: احسنت. اصلاً توانستهاند این را ایجاد بکنند یا نه؟ یا اصلاً مسیر اینکه چگونه من، شهروند-رسانه ای قوی و مثمرثمر باشم را کار کنند یا نه؟
**بعضی از رسانهها میگویند که ما نمیگوییم که شهروند چگونه فکر کند، ما میگوییم به چه فکر کند. کدام درست است؟
داودی: در حالت نظری درست است که به چه فکر کند، که چگونه فکر کند اما وقتی وارد مصداقی مثل شهر و شهروند میشویم، وقتی که وارد حقوق میشویم، باید آن جنبه دوم آن هم بیان شود. چگونه بیان شود؟ این کارشناسها و تولیدکنندگان پیام هستند که در رسانه حرف میزنند. چه اشکالی دارد به چه فکر کردن و چگونه فکر کردن در مصداق زمینی و علی الارض آن رسانه بیاید ورود کند؟ الآن نهادهای عامل شهری این همه رسانه در اختیار دارند. آیا توانستهاند راجع به حقوق حقه و اصلی شهروندان راجع به اینکه رسانهای صحبت کنند کاری کنند؟
**شاید هم بیشتر به تکالیف پرداخته اند.
داودی: تکالیفی هم که میپردازند تکالیف کاملاً سختافزاری است. این خیلی مهم است. بیشترین هم و غم روی این است که آسفالت خیابان چطوری درست شود. اما راجع به بیلبوردی که پیام بصری و ذهنی و ادراکی دارد کسی حرف نمی زند. هر دوی اینها جزء عناصر شهری هستند که شهرونددر آن تأثیر می پذیرد.
**چطور من باید مطالبه کنم که ماشینم، لاستیکم در چاله نیفتد اما ذهنم، چشمم، گوشم، در چاله مثلاً فلان تابلو یا فلان بیلبورد بیفتد اشکالی ندارد؟
سلیمانی: این میطلبد که ما مطالبات را هم در نظر بگیریم. یعنی بدانیم که کجا ما مطالبه داریم، در چه موردی باید مطالبه کنیم که بتواند به آن رسیدگی شود و انجام شود. بعضی مواقع ما حقوقمان را نمیشناسیم که این هم باز از وظایف رسانههاست، از وظایف خود مجریان شهری هست که حقوق مردم را در مورد اینکه چه چیزی را میتوانند مطالبه کنند و چگونه آن را مطالبه کنند، آداب این مطالبه کردن چگونه میتواند باشد، آموزش دهند و برنامه ریزی کنند. شما ببینید یک مسئله کوچکی مثل بستن کمربند ایمنی. خب خیلی از ما نمیپذیرفتیم که کمربند ایمنی را ببندیم اما با برنامهسازی و با کار کردن روی این مسئله طوری شده که ما وقتی در ماشین مینشینیم، اولین کاری که میکنیم کمربندمان را میبندیم چون آداب رانندگی کردن را به ما آموزش دادند. آموزش به نظرم مهمترین بخشی است که یک رسانه فعال، یک رسانه هوشمند باید بتواند آن را در جامعه به دست بگیرد. یک شهر هوشمند به شهری میگوییم که آموزش در آن صورت گرفته باشد و شهروندانش هوشمند شده باشند. علاوه بر اینکه فناوری هوشمند باشد، اما شهروندی که این فناوری را میخواهند استفاده کند نیز هوشمند شده باشد. یعنی اگر شهروند ما هوشمند نشده باشد، آموزش ندیده باشد، حتماً از آن فناوری هم به روش غلطی استفاده خواهد کرد یا در مطالبه اش از روش نادرستی استفاده میکند.اینجا شاهد ورود رسانههایی خواهیم بود که با ارزشها و فرهنگ جامعه ما در تضاد هستند و گاهی سعی میکنند آن چیزی را که شهروند ما مطالبه دارد را برعکس جلوه بدهند. رسانه میتواند نقش خیلی مهمی در ارائه این مطالب و مطالبه مردم داشته باشد.
**رسانههای عدالتگستر که به همه موضوعات به تناسب باید بپردازند و شناخت درست را از حوزه علوم شناختی ایجاد کنند چگونه باید عمل کنند که این رسانههای جایگزین نتوانند مسائل را جابهجا کنند.
داودی: حوزه عدالتگستری و عدالتطلبی در حوزه شهروندی به شدت حساس و خطرناک و البته به شدت هم میتواند کارآمد تلقی شود. دو شرط جدی دارد: یک، تولیدکننده پیام، خودش درک صحیح و شناخت دقیقی از مقوله عدالت و رابطهاش با خدماتی که باید دریافت کند داشته باشد. دو، وقتی میخواهد رسانه را به خدمت بگیرد، رسانه را به مثابه صدای شهروندی در نظر بگیرد نه من از شهروند. این خیلی مهم است. پس بنابراین بله، اتفاقاً در حوزه شهروندی، مهمترین کارکردی که رسانه دارد این است که باید طراحی مسیر با ایستگاههای متفاوت از مفاهیمی که میتواند تبدیل به مصادیق عدالت بشود شناخت بکند. یک نکته بسیار مهم هم وجود دارد؛رسانه باید توان، تکنیک، قدرت و از همه مهمتر برنامه برای بیان مصادیق ضد عدالت و بیعدالتی را هم داشته باشد. چون فقط گفتن از عدالت در حوزه شناختی، تکنیکهای شناختی در رسانه نسبت به حقوق شهروندی ۵۰ درصد کار میشود. به طور مثال، من به شما بگویم که در اتوبان نباید بیشتر از سرعت ۱۲۰ کیلومتر در ساعت رانندگی کنید. خب، اگر یک نفر تصادف کرد، چکارش کنند؟ ما فقط قسمت اول را میگوییم. اسم این عدالت نیست. عدالت جایی است که شما هر دو را بگویید و ایضاً اجازه بدهید همه در این فضا شرکت کنند. این مثالی که من مطرح کردم این بود: من هنوز که هنوز است، مفهوم بالاشهر، پایینشهر را به لحاظ مفهومی نمیفهمم. بالاخره هر شهری یک شمال دارد، جنوب دارد، شرق دارد، مرکز دارد. منظورم تقسیمبندی جغرافیایی نیست. اینکه طرف میگوید من بچه بالاشهر هستم یا به او میگویند تو بچه جنوب شهر هستی، این مفهوم کارکردیاش به لحاظ شهروندی یعنی چه؟
به مفهوم فاصله طبقاتی مشکل دارید. احسنت. ببینید حوزه شناختی وقتی میخواهد بیاید تکنیک به مخاطب یاد بدهد، این است که اول از داخل این پیلهای که پروانهاش مرده است بیرون بیا. خودت را شمال شهر و جنوب شهر ندان که بعد بنشینی حسرت بخوری که بد بگذاری به حساب نرسیدن که بعد به حساب ناکارآمدی بگذاری که بعد بگذاری به حساب بسیاری از اعتراضات و اتفاقاتی که میتواند بیفتد. این خیلی مهم است. پس بنابراین یکی از مهمترین کارکردهای رسانه در حوزه شناختی این است که وقتی وارد مفهوم عدالت در مقوله حقوق شهروندی بر مبنای رسانه میخواهد بشود، باید بداند که منظور از حقوق حقه و اولیه، اصلی و فرعی کدام است.
** یکی از موضوعات ما همکاری شهروندان است. یعنی هیچ پروژهای یا هیچ پیشرفت و توسعهای در یک شهر اتفاق نمیافتد مگر اینکه شهروندانی داشته باشیم که بیایند به کمک مسئولین شهر و در جامعه فعلی ما شورای شهر و شهرداری. یک بحثی هم در رسانه داریم به اسم بسیج اجتماعی. یعنی رسانه میتواند کاری کند که همه را پابهخط بیاورد برای اینکه یک پروژهای انجام شود یا یک مسئله ای حل شود.رسانهها الآن چقدر میتوانند مردم را پای خط بیاورند. یعنی بیایند یک گفتمان درست کنند و موضوعات را به مردم معرفی کنند و مسائل اصلی را بگویند. رسانه ها چگونه می توانند همکاری شهروندان را جلب کنند؟
سلیمانی: این باز برمیگردد به همان کارکرد مهم رسانه که بحث آموزش است. چیزی که رسانه باید برعهده بگیرد و به آن خیلی خوب توجه کند و سعی کند آن را درونی کند، آموزش آداب است. اینکه به شهروند آموزش داده شود که چه برخوردی در مورد چه مسئله مشخصی داشته باشد و چه کاری از عهده اش برمیآید.
**مثلا درباره آلودگی هوا به شهروند آموزش داده شود که از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کند.
سلیمانی: بله. وظیفه رسانه در اینجا آموزش است و بعد هم بحث از این آموزش کمک کردن به عنوان یک رسانه بیطرف و رسانهای که قرار است دلسوز شهروندان باشد، صحبت مردم، مطالبه مردمی که نسبت به مسائلشان آگاه هستند، مردمی که نسبت به حقوق خودشان و البته تکالیف خودشان آگاه هستند را برعهده بگیرد و بتواند اینها را منتقل کند تا مسئولین شهری در جریان قرار بگیرند و نسبت به آن واکنش داشته باشند.
**خانم سلیمانی از نکات شما من به این برداشت رسیدم که رسانهها میتوانند چشماندازها را هم نشان بدهند. یعنی به شهروند نشان بدهند اگر این کار را بکنی، این پاداش آنی را دارد، ممکن است این هم یک پاداش آتی داشته باشد. یعنی هم میتوانند آینده را نشان بدهند و هم حال را.
سلیمانی: بله، همینطور است. که این مسئله در مسائل زیستمحیطی بیشتر خودش را نشان خواهد داد. وقتی در مورد آینده صحبت میکنیم، وقتی درباره آلودگی هوا یا مسائل زیست محیطی حرف می زنیم، درواقع درباره آینده فرزندان این شهر صحبت میکنیم و این میتواند یک چشمانداز خیلی خوب را به شهروندان نشان بدهد و آنها را امیدوار کند به اینکه اگر این مسئله را از این دید نگاه و رعایت کنند و اگر مطالبه درست و آگاهانه انجام بدهند، حتماً میتوانند تأثیرات مثبتی را در آینده و در حال حاضر در زندگی شان داشته باشند. نهایتاً رسانهها اعم از سمعی و بصری و حتی رسانههای اجتماعی باید به بالابردن سطح کیفی زندگی کمک کنند و علاوه بر آموزش،باید موضوع پرورش نسل آینده را هم برعهده بگیرند و مسیر جامعه را به سمت زندگی در یک زیستبوم و یک شرایط بهتر هدایت کنند؛ این وظیفه رسانه را میطلبد که با توجه به مسائل آموزشی و آگاهسازی شهروندان در یک جامعه، باید این رسالت خودش را برعهده بگیرد و به سمت آن حرکت کند.
** لطفا به جمع بندی صحبت ها بپردازید یا اگر نکته ای مغفول مانده است بفرمایید.
داودی: من جمعبندیام را با جمله آخر خانم سلیمانی جلو میبرم. در حوزه شهروندی قاعدتاً آموزشگیری، آموزشدهی و آموزشپذیری، هر سه نهایتاً یک ماده میانیای دارد به اسم پرورش پیدا کردن. این پرورش در سطوح ارتقای کیفیت تلقی میشود و خودش را نشان میدهد. من یک مثال بزنم؛ اگر به ما بگویند که رنگ تهران چه رنگی است، میگوییم خاکستری است. چرا؟ چون میزان ارتفاع دیواره پل که سیمان خاکستری است از طول درختانی که کاشته شده بعضاً بیشتر است. حالا این خودش یک مفهوم خیلی ساده است. به لحاظ شناختی من میخواهم از این ارتفاع، از این رنگ و از این سطح و حجم به یک شناخت و ادراکی برسم. من راجع به رنگ خاکستری چه دریافت میکنم؟ نه سفیدی، نه سیاهی؛ هم سفیدی هم سیاهی؛ پس نمیتوانی دقیق به یک انتخاب صحیح برسی. برای همین است که میبینیم پرورشیافتگی حوزه شناخت من، فاکتورهای شناخت من از یک شهر از حوزه شهروندی همهاش خاکستری میشود. برای همین است که وقتی عکس سه خیابان با رنگ های متنوع ازیک شهر در خارج از کشور را منتشر می کنند عده ای شگفت زده می شوند و میگویند عجب چیزی است! این درحالی است که ممکن است غیر از این سه خیابان، بقیه شهر مخروبه باشد. حوزه شناختی در حوزه رسانه به ما میگوید سه ذهن باید پرورش پیدا کنند. ذهن کسی که مسئول است، ذهن کسی که قرار است تحت این مسئولیت قرار بگیرد و ذهن کسی که قرار است این مسئولیت را درست منتقل کند. یعنی مدیر یا عامل، شهروند یا مخاطب، رسانه یا عامل انتقال پیام. این سه وقتی که کنار همدیگر قرار گرفتند و هر سه درک صحیح و شناخت دقیقی از محیط داشتند، آن وقت شهر ما رنگش به گونه ای دیگر میشود. من یک مثالی را بزنم. چند سال قبل سالگرد جنگ ۳۳ روزه بود. چیزی که ما همه راجع به آن یک عرق خاصی داریم. قاعدتاً وقتی وارد یک چنین ایامی میشوید، باید آرایش شهری شما یک آرایش خاصی باشد. خب ما دیدیم که دقیقاً در همان تاریخ، در همان برهه، آرایش شهری ما شد عکسهای سفال و شیر و پارکهای تبلیغاتی و… بعد هر چه نگاه میکردیم ببینیم رابطه این با مقاومت، با جنگ ۳۳ روزه چیست، در قالب سوفسطایی هم به نتیجه نرسیدیم. یعنی باز نتوانستیم کوزه را به جریان مقاومت ربط بدهیم. نفهمیدیم چه شد.
**این یعنی برداشت یک شهروند در این زیست بوم مدیریت می شود. خود بیلبورد یک رسانه است، آن کسی که این کار را کرده است عامل است و آن کسی که دارد میبیند مخاطب است. وقتی آن سه در یک خط نباشند، شما به هیچ وجه توسعه کیفی پیدا نمیکنید. پس جمله آخر بنده این است: حوزه شناختی و تکنیکهای آن حداقل کاربردی که دارد این است: یاد میدهد که عامل، شهروند و رسانه چگونه یک چیز را بخواهند و چگونه واحد عمل کنند.
سلیمانی: در نهایت آن چیزی که اهمیت دارد در بحث رسانه و روابط رسانه با جامعه و با مردم در یک شهر، در یک بستر اجتماعی، بحث آموزشی، پژوهشی، پرورشی آن رسانه است و باید این رسانه بتواند با مؤسسات و سازمانهایی مثل مدارس و مهدکودکها تعامل داشته باشد. چون اگر بخواهیم موضوعی را درونی کنیم، حتی از طریق رسانه، باید با محیطی که فرزندان آینده ما آنجا پرورش پیدا میکنند همکاری داشته باشیم. پس اینجا میطلبد که رسانه علاوه بر مسئولیت خودش که جهت آگاهسازی هست نسبت به هر سن و سالی در اجتماع این مسئله را هم در نظر بگیرد. وجود هماهنگی، هم افزایی و همکاری بین رسانه و مؤسسات تربیتی برای ساختن برنامه، برای آینده شهر، برای یک شهر که دارای یک زیستبوم مناسب برای رشد و تکامل هست، به نظر میرسد باید در رسانه دیده شود و بیشتر به آن توجه شود و او را در برنامههای اصلی یک رسانه در سطح ملی، در سطح رسانههای جمعی اعم از رسانههای اینترنتی یا صدا و سیما در هر برنامهای به نظر میرسد به آن پرداخته و گنجانده شود که بتواند درونیسازی بکند، آن موضوع را نهادینه کند که انشاءالله شهر و جامعه به سمت تکامل حرکت کند.
انتهای پیام/