بحران جذابیت ضد قهرمان‌ها در سریال‌های شبکه نمایش خانگی

به گزارش خبرنگار تشکل‌های دانشگاهی خبرگزاری فارس، حسام الدین نعمتی عضو شبکه پژوهشگران هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام طی یادداشتی نوشت: مدتی است در سریال‌های شبکه نمایش خانگی شاهد تولید و پخش مجموعه‌هایی هستیم که در آن‌ها کاراکترهایی منفی، ضد قانون، ضد ارزش و با هنجارهای غلط، در عین حال دارای پرستیژ و شخصیتی کاریزماتیک به تصویر کشیده شده که غالب مخاطبین را شیفته خود می‌کنند. ریشه محبوبیت این کاراکترها به دو عامل برمی‌گردد: نخستین عامل، استراتژی بازاریابی حسی می‌باشد که توسط کارگردان و عوامل یک سریال با استفاده از ابزارهای هنری به کار گرفته می‌شود. دومین عامل، نوع پرداخت به شخصیت‌های منفی می‌باشد که موجب می‌شود بیننده ارتباط نزدیکی با آن‌ها برقرار ‌کند. علاوه بر این، رسوخ تفکرات ماکیاولیستی در جامعه، گسترش نسبی گرایی اخلاقی و تغییر سبک زندگی مردم، از تبعات محبوبیت ضد قهرمان‌ها می‌باشد. بنابراین لازم است کم کاری دستگاه‌های مسئول در زمینه تولید محتوای مناسب جبران شده و با یک مدیریت قوی و کارآمد، پرداختن به قهرمان‌های واقعی و ارزشی، به طور ویژه در دستور کار نویسندگان و فیلم سازان ما قرار گیرد. در ادامه به توضیح عوامل محبوبیت ضد قهرمان‌ها و آثار و تبعات این محبوبیت می‌پردازیم.

۱. عوامل محبوبیت ضدقهرمان ها در جامعه

۱.۱. اتخاذ استراتژی بازاریابی حسی جهت جذب بیننده

در بازاریابی حسی این تئوری مطرح می‌شود که اکثر مشتریان نه از روی منطق و تفکر، بلکه از روی احساسات تصمیم گرفته و عمل می‌کنند. بنابراین رسانه‌های مختلف با استفاده از استراتژی بازاریابی حسی، به تحریک احساسات مشتریان که در اینجا بینندگان فیلم و سریال هستند پرداخته و با درگیر کردن حواس بیننده، سعی در جذب او دارند. به طور کلی حواس انسان تاثیر شگرفی در ایجاد تصویر ذهنی از یک پدیده دارد. در بحث فیلم و سریال، حس بینایی با بیشترین ضریب و بعد از آن حس شنوایی درگیر شده و بیننده از این طریق تاثیر می‌پذیرد. از این رو دست اندرکاران یک سریال و یا فیلم سینمایی، درصدد افزودن هرچه بیشتر جذابیت‌های سمعی و بصری در تولیدات خود هستند که متاسفانه این موضوع که به قالب و شکل مربوط است، جای خود را به طور ویژه‌ای به محتوای مجموعه‌های مختلف داده است. همچنین عوامل یک سریال، با استفاده از روش ذکر شده، به جذاب سازی، کاریزماتیک جلوه دادن و اسطوره سازی شخصیت‌ منفی اول داستان می‌پردازند. برای مثال در این‌گونه فیلم‌ها مشاهده می‌شود فردی که روان‌پریش، وابسته، معتاد به سیگار و مشروبات الکلی، بی‌رحم و دارای سایر رذایل اخلاقی است، در عوض بسیار سرحال و باهوش بوده و در کار و زندگی خود موفق است. این در حالی است که در واقعیت، کسی که از لحاظ روانی از شرایط مساعدی برخوردار نباشد، اساسا حتی در مراتب پایین زندگی شخصی خود نیز دچار مشکل می‌شود.

۱.۲. ارتباط‌گیری مخاطب با شخصیت‌های ضدقهرمان

در اکثر سریال‌های تولید شده، شخصیت اول داستان به گونه‌ای تصویرسازی می‌شود که گویی او نسبت به شخصیت‌های قهرمان دیگر داستان‌ها، شباهت بیشتری به یک انسان معمولی دارد. او از میان خوبی و بدی و راه‌های مختلفی که پیش رویش می‌بیند، مختار است یکی را انتخاب کند. بنابراین با اراده خود تصمیم گرفته و اقدام به کاری می‌کند. در حالی که شخصیت‌های خوب و قهرمان داستان‌ها محکوم به انجام کارهای خوب‌اند. از این رو رفتارهای یک ضد قهرمان، برخلاف رفتارهای قهرمان، غیرقابل پیش‌بینی بوده و کنش‌ها و واکنش‌های او داستان را هیجان انگیزتر می‌کند. این عامل، از پرداخت نادرست به بعضی شخصیت‌های قهرمان در مجموعه‌های مختلف نیز نشات می‌گیرد، به گونه‌ای که بعضا قهرمان داستان به طور غیرواقعی به تصویر کشیده شده که بیننده با آن ارتباط نزدیکی برقرار نکرده و نمی‌تواند خود را در موقعیت او قرار دهد.

۲. تبعات محبومحبوبیت ضدقهرمان ها در جامعه

۲.۱. رسوخ تفکرات ماکیاولیستی

غالب مردم به خصوص قشر جوان تلاش‌های زیادی در راستای رسیدن به موفقیت در عرصه‌های مختلف زندگی می‌کنند و به دنبال کسب عناوین و جایگاه‌های برتر هستند. به همین دلیل آن دسته از فیلم‌هایی که در آن یک شخصیت کاریزماتیک برای رسیدن به اهدافش تلاش می‌کند، از نظر مردم جذاب بوده و خود را جای آن شخصیت قرار می‌دهند. از این رو نخستین اثر محبوبیت ضد قهرمان‌ها، رسوخ تفکرات و رفتارهای ماکیاولیستی در میان آحاد مختلف جامعه است. در چارچوب رفتاری ماکیاولیسم، افراد از جمله سیاستمداران، برای موفقیت و پیشبرد اهداف فردی و جمعی خود، می‌توانند به شرارت و اعمال غیراخلاقی دست بزنند. این جمله معروف که می‌گوید “هدف وسیله را توجیه می‌کند”، نمایی از تفکر ماکیاولیستی است. همچنین این تفکر در بعضی از سیاستمداران وجود دارد که برای رسیدن به جایگاه سیاسی دست به هر کاری می‌زنند. برای مثال می‌توان به کارزار انتخابات اشاره کرد که برخی نامزدها در تبلیغات خود از روش فریب مردم و تخریب رقبا برای پیروزی استفاده می‌کنند. علاوه بر این، یک بعد از ماکیاولیسم برگرفته از مسائل روانشناختی بوده و بعضا متاثر از عوامل ژنتیکی و محیطی می‌باشد. بدین صورت که اساسا اشخاص ماکیاولیست، دارای خصوصیاتی همچون خودخواهی، خود برتربینی، فرصت طلبی و علاقه‌مند به کسب پول و قدرت به هر وسیله می‌باشند. در چند سال اخیر در برخی سریال‌های شبکه نمایش خانگی و فیلم‌های سینمایی داخلی، این شخصیت‌ها به وفور یافت می‌شوند. به عنوان نمونه می‌توان به سریال زخم کاری اشاره کرد. در این سریال فردی به نام مالک که شخصیت خودخواه، خودشیفته، ضد اخلاق، قدرت طلب و در عین حال مضطربی دارد، برای رسیدن به آمال و آرزوهای خود و کسب پول و قدرت، دست به هر کاری می‌زند و موفق هم می‌شود و در انتها به طرز مظلومانه‌ای کشته می‌شود و فرزندش با پول‌های دزدیده شده توسط پدر فرار می‌کند. یکی از دلایل اصلی استقبال گسترده مردم به ویژه قشر جوان از سریال زخم کاری، جذابیت کاراکتر مالک در نظر آن‌ها می‌باشد. لازم به ذکر است که این سریال و نمونه‌هایی از این دست، متاسفانه همچون اکثر تولیدات رسانه‌ای کشور، تقلیدی از مجموعه‌های مشابه خارجی بوده و خواه یا ناخواه ادامه دهنده راه و اهداف آن‌ها می‌باشند.

۲.۲. گسترش نسبی گرایی اخلاقی

معیار اخلاق در جامعه اسلامی دین بوده و محتوای اخلاقی بر مبنای آموزه‌های الهی بنا شده است، این در حالی است که معیار اخلاق در جوامع سکولار غربی، خود انسان و تشخیص او مبنی بر این که چه کاری اخلاقی و چه کاری غیر اخلاقی است می‌باشد. در حقیقت اخلاق سکولار همانند مفهوم جدایی دین از سیاست، به معنای جدایی اخلاق از دین است. امروزه شخصیت‌هایی که در اکثر سریال‌های تولید شده به نمایش گذاشته می‌شوند، از اخلاق سکولار پیروی کرده و نسبی‌گرایی در امر اخلاق را تبلیغ می‌کنند. ترویج این نسبی‌گرایی در قالب رسانه موجب می‌شود تا اصول ثابت و مقدس اخلاقی که در چارچوب دین بنا شده و به معنای عمل به دستورات الهی می‌باشد، به مرور کم‌رنگ شده و دین به عنوان پشتوانه محکمی برای اخلاق کارکرد خود را از دست دهد. در این صورت آحاد مختلف جامعه احساس آزادی نامشروعی برای خود در امر اخلاق می‌کنند، در نتیجه مفهوم کار خیر و شر که در ادبیات دینی وجود دارد نادیده گرفته شده و جای خود را به نسبی گرایی می‌دهد. بر همین اساس، بعضا مشاهده می‌شود که افراد مختلف با طبیعی جلوه دادن برخی امور غیراخلاقی و تاکید بر لزوم محترم شمردن تفاوت‌های رفتاری، فساد اخلاقی را در جامعه گسترش می‌دهند.

۲.۳. تغییر سبک زندگی

یکی از کارکردهای رسانه، تبلیغ فرهنگ و سبک زندگی است که در بسترهای مختلفی همچون فیلم و سریال برای مخاطب به تصویر کشیده می‌شود. چند سالی است که در فیلم‌های سینمایی، سریال‌های شبکه نمایش خانگی و متاسفانه بعضی از سریال‌های پخش شده در صداوسیما، تجمل گرایی، اسراف و تبذیر، مصرف گرایی و سایر رفتارهایی که نماد سبک زندگی غربی می‌باشد تبلیغ شده و فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی و آداب و رسوم سنتی ما را مورد هجوم قرار می‌دهد. این تغییر سبک زندگی، با قهرمان‌سازی از شخصیت‌های منفی و مبتذل داستان‌ها شدت بیشتری می‌یابد؛ زیرا شخصیت کاریزماتیک و جذاب ضد قهرمان، بیننده را تحت تاثیر قرار داده و ضد قهرمان را تبدیل به الگوی نامناسبی برای اقشار مختلف به خصوص جوانان می‌کند. بنابراین سعی می‌کنند از آن شخصیت تقلید کرده و خود را به شکل او درآورند.

نتیجه گیری

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان صداوسیما، دو نهاد تصمیم‌گیر و اثرگذار کشور در حوزه فرهنگ و تولیدات رسانه‌ای هستند که یک تقسیم کاری میان آن‌ها صورت گرفته است. در حال حاضر، عمده اقداماتی که این دو نهاد در بحث فیلم‌ها و سریال‌های تولید شده انجام می‌دهند، به سانسور و حذف بخش‌هایی از آن‌ها محدود می‌شود. در حالی که نباید تنها به این اقدام اکتفا کنند و لازم است در راستای تولید هرچه بیشتر محتوای ارزشی، بومی و متناسب با فرهنگ کشور، برنامه‌ریزی‌های دقیق صورت گرفته و رایزنی‌هایی با اهالی فرهنگ و رسانه انجام شود. از این رو پیشنهاد می‌شود در تولیدات رسانه‌ای، به جای تقلید کورکورانه از سبک زندگی غربی و ترویج نمادهای آن مانند تجمل گرایی و مصرف زدگی، به تبلیغ سبک زندگی اسلامی مثل قناعت پیشگی، که مبتنی بر ایمان به خداوند و اعتقاد به آخرت است پرداخته شود. همچنین در بحث فیلم‌های قهرمان محور، کشور ما به لحاظ دارا بودن هزاران شهید، اسطوره، ورزشکار، نخبه و … به عنوان قهرمان‌های ملی، دارای ظرفیت خوبی است که در بسترهای مختلف از جمله سریال‌های شبکه نمایش خانگی می‌توان از آن بهره برد که این نیازمند یک بازنگری در شیوه مدیریت محتوای رسانه‌ای می‌باشد.

انتهای پیام/