یادداشت : پژمان جمشیدی و جایزهای به نمایندگی
به گزارش ورزش سه ، دو شب قبل و در مراسم جشن حافظ، پژمان جمشیدی بازیکن سابق پرسپولیس و تیم ملی به عنوان بهترین بازیگر تلویزیونی برگزیده شد و نخستین جایزه بزرگ خود را در کسوت هنر و نمایش دریافت کرد. این جایزه از این جهت نمادین شد که انگار چکیده یک عمر تلاش و کوشش همه ورزشکارانی بود که از سالهای دور سعی کردند در صحنه سینما، تلویزیون و نمایش نیز دوره جدیدی از ارتباط با طرفداران خود را در زندگی دنبال کنند.
در چهره پژمان جمشیدی بازیکن سابق و هنرپیشه فعلی به هنگام دریافت این جایزه مهم و باارزش، میشد سیمای بسیاری از نامداران ورزش از محمد علی فردین گرفته تا ایلوش خوشابه و عمو محراب شاهرخی را مشاهده کرد که به نوعی در به ثمر رسیدن یک آرزو نقش ایفا کردند؛ آرزوی زنده شدن نزد مردم پس از خداحافظی یا مرگ اول برای یک ورزشکار حرفهای.
این ماجرای طولانی و تاریخی یعنی حضور ورزشکاران بر پرده سینما یا قاب تلویزیون، از حداقل ۷ دهه قبل در ایران آغاز شد، جایی که ورزشکارانی مثل ایلوش خوشابه و محمد علی فردین به عنوان اولین چهرههای محبوب ورزشی ایران از سوی کارگردانان سینما دعوت به کار شدند، دعوت از یک میدان بازی به بازی در میدانی دیگر.
پیش از انقلاب چهرههای مشهوری، چون حبیبالله بلور سرمربی افسانهای تیم ملی کشتی ایران، محراب شاهرخی بازیکن فوتبال، عزیز اصلی دروازهبان تیم ملی فوتبال، امامعلی حبیبی ببر مازندران و حتی جهان پهلوان غلامرضا تختی برای حضور در فیلم سینمایی دعوت شد و به جز آخری همه در برابر این وسوسه جذاب تسلیم شدند. غلامرضا تختی با وجود تنگناهای مالی و گشادهدستیهای همیشگیاش حاضر نشد با عدد ۳۰۰ هزار تومان آن روزها هم جلوی دوربین برود، اما بقیه دستکم یک فیلم بازی کردند.
محراب شاهرخی بازیکن شاهین و پرسپولیس در دهه ۱۳۴۰ تنها در یک فیلم به نام علفهای هرز بازی کرد و متوجه شد که آدم این کار نیست و هنرپیشگی را کنار نهاد. امامعلی حبیبی هم در سینما همان کاری را کرد که در ورزش کرده بود یعنی کشتی گرفت و بعد هم نماینده مجلس شد تا عالم سینما را ترک کند. عزیز اصلی هم در سینما توفیقی نیافت و رفت سراغ فروش لوازم ورزشی. اما محمد علی فردین که تنها یک نقره از مسابقات جهانی کشتی داشت به واسطه چهره فتوژنیک و جذاب و همچنین کروموزوم بازیگری که از پدرش به ارث برده بود، در سینما بسیار بیشتر از کشتی مشهور شد و روی پرده نقرهای سالها طلا درو کرد. ایلوش خوشابه بدنساز نیز از سینمای ایران به سینمای جهان راه یافت و با نام هنری «ریچارد لوید» در چند فیلم نسبتا مشهور بازی کرد و اندام زیبای خود را چاشنی بازیگریاش کرد.
روند حضور ورزشکاران در سینما و تلویزیون در دوران پس از انقلاب نیز ادامه یافت و ساموئل خاچیکیان برای اول بار حسین یاریار دروازهبان راهآهن را به بازی در فیلمش دعوت کرد. این سرآغاز حضور فوتبالیستهای زیادی در سینما و تلویزیون شد، از علی پروین و غلام فتحآبادی و مجید سبزی گرفته تا نسل جوانتر مثل علی انصاریان و حمید استیلی و البته پژمان جمشیدی…
اینکه از این جمع نامدار فوتبال چند نفر توانستند در صحنه نمایش موفق شوند طبیعتا در نظر افراد تفاوتهایی وجود دارد، اما بدون شک پژمان جمشیدی بیش از بقیه همبازیهای سابقش به بازیگری چسبید و برای رسیدن به یک جایگاه آبرومند، تلاش بسیاری به خرج داد و زمان زیادی برای آموختن گذاشت. از ناملایمات و قضاوتهای برخی از فعالان حوزه ورزش و هنر دلسرد نشد و با تمرکز بر هدف جلو رفت و از پایان خود در زمین فوتبال، آغازی بر یک دوره تازه در زندگی ساخت و هنرمند شد.
نتیجه این ممارست و آموختن و تجربه کردن نیز بالاخره به ثمر نشست و حالا پژمان جمشیدی در پیشه دوم خود نیز به موفقیت احترامبرانگیزی دست یافته است. گویی که همه آن تلاشهای قوی و ضعیف از سوی اسلافش به نتیجه رسید و او توانست در زمین نمایش نیز گل بزند.
پژمان جمشیدی که تنها یک گل در بازیهای ملی زد حالا چند جام در حوزه سینما و تلویزیون بالای سر برده است.عجب دستاوردی برای او که دیگر توصیهها و نقدها و بحثهای سینمایی برایش عادی شده و انگار آن همه دوندگی در زمینهای خاکی فوتبال مال یک پژمان جمشیدی دیگر است که بعد از بازنشستگی از فوتبال به تاریخ پیوسته .
دشوار و تقریبا غیرممکن برای اکثر ما؛ مگر استثنایی به نام محمدعلی فردین.
آرش راهبر
«آخر قصمه اما قصه آخرم این نیست!» این ترانهای بود که ابتدای سریال پژمان خوانده میشد و خلاصه تلاش سالهای اخیر پژمان جمشیدی هم هست.