سیر روابط ریاض با تل آویو؛ از همپیمانی پنهانی تا همذات‌پنداری

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، تلاش «ولید بخاری» سفیر عربستان در لبنان برای تخریب چهره حزب الله و نشان دادن آن به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی کشورهای عربی، بیانگر پررنگ‌تر شدن نقش رژیم سعودی در تلاقی و همسویی با رژیم صهیونیستی است.

روزنامه لبنانی الاخبار، با انتشار یادداشتی نوشت که این تصادفی یا یک امر گذرا نیست که ولید بخاری، سفیر عربستان در لبنان، «حزب‌الله» را که به اذعان نهادهای نظامی و سیاسی رژیم صهیونیستی، جدی‌ترین تهدید راهبردی برای امنیت قومی اسراییل در این مرحله -محسوب می‌شود، تهدیدی برای امنیت ملی عربی توصیف می‌کند.

در این یادداشت آمده است: این توصیف، نشانگر توسعه نقش عملی رژیم سعودی از طریق تلاقی و ادغام اهداف با دشمن اسرائیلی است. به نظر می‌رسد که رژیم سعودی، نقش وکیل در انجام وظایف خاص را به دلیل نارسایی ذاتی رژیم صهیونیستی به دلیل تحولات حاصل شده در موازنه قدرت که عمق استراتژیک آن را تهدید می‌دهد، بر عهده گرفته است.

به اعتقاد نویسنده، ریاض با تکیه بر سرفصل ‌های مذهبی و ثروت هنگفت مالی که او را قادر به گروگرفتن مطالبات مالی، سیاسی و امنیتی با هدف مهار آن‌ها برای مقابله با مقاومت در لبنان و منطقه چنین نقشی را برعهده گرفته است.

در ادامه این یادداشت آمده است که صرف‌نظر از این‌که رژیم سعودی به زودی و علناً به مسیر عادی سازی با اسرائیل خواهد پیوست، واضح است که سیر تحولات منطقه‌ای خواهان ارتقای روابط دوجانبه و وارد شدن این رابطه از مرحله پنهانی به علنی در همه سطوح است.

بر اساس این گزارش، از جمله عوامل سوق دهنده به این مرحله، فرسودگی بسیاری از گزینه های جایگزین در مقابل نیروهای مقاومت و تبلور آن‌ها به عنوان یک نیروی منطقه‌ای است که امنیت قومی اسرائیل و منافع و نفوذ آمریکا را در منطقه تهدید می‌کند. علاوه بر این عامل، آمریکا به دنبال کاهش بارهای موجود  دوش خود در منطقه به منظور متمرکز شدن بر روی مقابله با تهدید چین است. لذا طبیعی است نیروهایی که منافع و سرنوشت مشترکی با آن دارند، برای مقابله با تهدیدات مشترک، تا سطح اتحاد استراتژیک که ممکن است  علنی شدن آن زمان بیشتری طول بکشد، دست به دست هم دهند.

با این وجود ویژگی‌های روابط اسرائیلی – سعودی از شرایط جدیدی که در دهه‌های اخیر در منطقه شاهد بودیم نشأت نمی‌گیرد، اگرچه این شرایط به تقویت آن کمک کرده است. اولین اشاره رسمی اسرائیل به این مسئله از زبان بنیانگذار رژیم صهیونیستی و اولین نخست وزیر آن یعنی “دیوید بن گوریون” شنیده شد که در برابر کمیته روابط خارجی و امنیت کنست در ۲۷ آوریل ۱۹۴۹، موضع این رژیم در قبال هر یک از کشورهای عربی را مشخص کرد.

در این یادداشت آمده است: «بن‌گوریون در آن زمان گفت که عربستان سعودی حتی در گذشته نیز دشمن واقعی نبود. (منبع: خاطرات جنگ ۱۹۷۴-۱۹۴۹، دیوید بن گوریون، ص ۷۴۶، ترجمه: مؤسسه مطالعات فلسطین). به این ترتیب، بن گوریون به عنوان یک مقام رسمی و مقابل یک نشست رسمی نشان داد که تمایل دارد رژیم سعودی را از دایره دشمنان خارج کند و این امر حاکی از رضایت او از عملکرد رژیم سعودی حتی در مرحله پیش از تشکیل “دولت”، یعنی در مرحله شهرک‌سازی و جنگی که راه را برای تأسیس رژیم صهیونیستی هموار کرد، بود». نویسنده با استناد به این‌ امر از حقیقت اشتراک رژیم‌های سعودی و اسرائیلی در بیش از یک مورد خبر داد و نوشت که این امر به درک بسیاری از مواضع و انتخاب‌های گذشته و فعلی پادشاهی سعودی کمک می کند. هر دو رژیم در یک فضای منطقه‌ای، در یک مرحله تاریخی، و به دست همان کشور استعماری، یعنی بریتانیا به وجود آمدند و در حال حاضر هم زیر یک چتر بین‌المللی، یعنی ایالات متحده قرار دارند. از این رو، طبیعی است که نقش عملی عربستان و ماموریت آن با توجه به مقتضیات استراتژیک سابق بریتانیا و کنونی آمریکا، در راستای منافع امنیت قومی اسرائیل و مکمل آن باشد.

در ادامه این یادداشت آمده است: «این یکپارچگی و تلاقی به وضوح در دهه‌های پنجاه و شصت قرن گذشته در برابر جمال عبدالناصر مصر که وزنه استراتژیک آن مرحله در مبارزه با اسرائیل بود، تجسم یافت. پس از امضای توافقنامه کمپ دیوید بین مصر در دوران انور سادات و اسرائیل، عربستان سعودی با وظیفه و ماموریت مشروعیت بخشیدن به اشغال فلسطین از سوی اسرائیل، از طریق آنچه پروژه شاهزاده فهد (که در آن زمان ولی‌عهد بود) در سال ۱۹۸۱ وارد عمل شد و حق موجودیت و امنیت اسرائیل را به رسمیت  شناخت، قبل از اینکه در دوازدهمین اجلاس سران عرب (ابتکار فاس) در سپتامبر ۱۹۸۲، این موضوع تصویب برسد.

در همین راستا، پادشاهی سعودی پوششی آشکار برای جنگ اسرائیل علیه حزب‌الله در سال ۲۰۰۶ را فراهم کرد، سپس عملکرد آن در پی تبلور معادلات بازدارندگی که دشمن را محدود کرد و بخشی از نقش آن را کمرنگ شد، تکامل یافت و به مرحله استخدام تروریست‌ها و اتخاذ سیاست‌های مخرب علیه کشورهایی شد که حاضر به تمکین و تسلیم شدن نبودند.به طور خلاصه، سیاست‌های رژیم سعودی در دهه‌های اخیر، گزینه‌های جایگزین، موازی و مکمل راهبرد اسرائیل بوده است. 

از سوی دیگر، اسرائیل در تمامی مراحل مذکور و متناسب با شرایط سیاسی هر یک از آن‌ها، از نقش منطقه‌ای عربستان سود برده است، تا جایی که تل‌آویو دشمن قسم خورده همه کسانی بوده و هست که ریاض آن‌ها را دشمن خود در جهان عرب می‌داند.

این هماهنگی دو طرف تا سطح همذات پنداری در گفتمان سیاسی و رسانه ای در قبال تغییرات فضای راهبردی مشترک و همسویی در تعیین اولویت‌های منطقه‌ای و نحوه مقابله با آنها پیش رفته است.تا جایی که دیگر کلیدواژه‌های تبلیغاتی آن‌ها به ویژه در قبال حزب‌الله، سوریه، ایران و مقاومت فلسطین نیز یکسان است.

به عنوان مثال، آخرین خوانش منتشر شده از سوی موسسه تحقیقات امنیت قومی در تل آویو تاکید می‌کند که اسرائیل منافع آشکاری در جلوگیری از دستیابی «محور مقاومت» به دستاوردهای جنگی که رژیم سعودی علیه یمن به راه انداخته است، دارد. اما در پاراگراف آخر آن توصیه شده که «همه کمک‌های اسرائیل به کشورهای حاشیه خلیج فارس مخفی بماند تا باعث شرمساری حاکمان آن نشود».

نویسنده در بخش پایانی این یادداشت، چنین نتیجه‌گیری می‌کند که با توجه به موارد فوق، تلاش سعودی‌ها برای تحریف و تخریب چهره مقاومت در لبنان، طبیعی و قابل درک می‌شود. مقاومتی که موجب شرمساری رژیم‌هایی می‌شود که عادی‌سازی را انتخاب کرده‌اند و در آزادسازی و رهایی از هژمونی آمریکا نقش دارد. به همین دلیل رژیم سعودی اصرار دارد که آن را از این واقعیت که تجسم طبیعی اراده مردمش است، جدا کند و آن را وکیل و نماینده ایران که از آن حمایت می‌کند، جلوه دهد.

وی می‌نویسد: «با این وجود، اعلام همذات پنداری بین امنیت قومی اسرائیل و «امنیت ملی عربی» پس از برچسب تروریسم زدن به “حزب الله” و مقاومت  فلسطین، مقدمه لازم برای اعلام اتحاد بین دو طرف و خارج شدن از مرحله پنهانی بودن این ائتلاف و علنی کردن آن با وجود همه پیامدها و نتایج آن است».

انتهای پیام/م