نگاهی به فیلم علفزار؛ کودکان و آیندهای که از پشت سر میآید
خبرگزاری فارس-گروه هنر و رسانه: فیلم سینمایی علفزار یکی از جنجالیترین فیلمهای جشنواره فجر بود. هم موافقان پر شوری داشت و هم مخالفان سر سختی. آنها که نگاهشان نقادانه و منفی بود انحطاط، تلخی و زوال بیش از اندازه فیلم را نقد میکردند و آنها که مثبت میدیدند، بر این نکته تاکید داشتند که فیلم از لحظا سینمایی خوش ساخت است و از لحاظ محتوا هم مبتنی بر این ایده که «تا سراغ آسیبها نرویم و نور روز بر آنها نتابانیم تغییری برای بهبود آن وضعیت صورت نمیگیرد» پیش رفته است. یعنی ظلمات را بازنمایی کرده تا بل جغد خوشبختی بر فراز آن به پرواز در بیاید.
با همه این اوصاف فیلم نکات جالب توجهای دارد؛ تهیه کنندهاش بهرام رادان است، پژمان جمشیدی در آن نقش یک بازپرس متعهد و جدی را بازی میکند و در نهایت کارگردانش کاظم دانشی فیلم اولی است. از سوی دیگر علفزار یکی از پربازیگرترین فیلمهای اکران شده امسال است. با این همه علفزار فیلم تلخی است و تا سر حد امکان مبتنی بر بازنمایی انحطاط و زوال پیش رفته است.
درباره علفزار
وقتی انحطاط و زوال همه جا را فرا میگیرد
فیلم خوش ساخت علفزار فیلمی به غایت سیاه و بیرحم است. وبا اینکه جوایز بهترین فیلمنامه، بهترین نقش مکمل زن، بهترین تدوین و دیپلم افتخار بهترین موسیقی متن را دریافت کرد اما این پرسش را پیش میکشد که چرا اثر هنری باید تا این حد تلخ و سیاه باشد؟ چرا روزنههای کم سوی «امید» فیلم حتی، در بن بستی از دو سو گرفتار میآید.
فیلم با یک روایت اصلی و چند خرده روایت پیش میرود. در ظاهر ارتباطی میان این خرده روایتها با روایت اصلی شکل نمیگیرد اما با قرار گرفتنشان کنار هم، اتفاق مهمتری رقم میخورد: چالش بازپرس با زندگی و آینده چند کودک. و دقیقا همین نکته را شاید بتوان تلخترین و سیاهترین بخش قصه فیلم دانست.
کودکان و آیندهای که از پشت سر میآید
فیلم علفزار یک دست درباره بچههاست. در همان شروع فیلم مخاطب با کودکی روبرو میشود که بدون هیچ دلیلی مورد اصابت گلوله اشتباهی قرار میگیرد و سرنگون میشود.
کودک بعدی کودکی نامشروع و بدسرپرست(پدر و مادری معتاد و خیابانی) است که طبق قانون، اجازه تحصیل ندارد.
کودک بعد کودکی است که در عین کم سن و سال بودن شاهد تجاوز به مادرش و سکوت و لاپوشانی اطرافیان بوده است.
کودک چهارم بدون اینکه دیده شود از همه موقعیت غریبتری دارد. زنی حامله که چند باری به شوهرش خیانت کرده و از سمت دیگر مورد تجاوز چند مرد بیگانه هم قرار گرفته است. این کودک هنوز به دنیا نیامده با اینکه والدینش در نگاه معمول از طبقه متوسط به بالا جامعه هستند اما، به گواه قصه و خیانت مادر و…مشخص نیست که پدر واقعیاش چه کسی است.
بچه بعدی فیلم علفزار، فرزند دادستان است. با سرنخ کوچکی حدس میزنیم دختر باشد. میدانیم مشکلی دارد. این تمام اطلاعات ماست. هیچ خبری از بچه نیست. نه اسمش. نه سنش، نه مشکلش. اما سر سرنوشتش گروکشی میشود. پدرش مرد شجاعی است. موقعیت خاصی دارد. خیلیها از پدرش حساب میبرند. اما خود بچه کجای دنیای آدم بزرگهاست؟
از سوی دیگر در این فیلم با مادرهای مختلفی مواجه هستیم از مادر قاتل و مادر مقتول و مادر تجاوز شده تا مادر معتاد و…که هر کدام برای نجات فرزند خویش تلاش میکنند.
در پس آسیبهای گوناگون رفتاری و اخلاقی و اجتماعی از جنایت و خیانت گرفته تا تجاوز و اعتیاد آنچه در کانون مرکزی درام قرار میگیرد قضاوت کردن درباره خود قضاوت است و آیندهای که شاید در گرو همین قضاوتها باشد. در پایان علفزار تکلیف هیچ کدام از بچهها، مشخص نیست شاید برای دیدن سرنوشت آنها باید ده پانزده سال صبر کنیم.
بازپرس قصه است که باید در این میان، تصمیم بگیرد که براساس قانون نوشته شده و آنچه از بیرون به او دیکته میشود، حکم کند، یا چارچوبها را بهم بزند و به قانونی نانوشته تبعیت کند و منتظر تبعات سنگینش باشد. و بیشک همین حکم و حکمهایی از این دست است که آینده را خواهد ساخت، هم آینده جامعه را و هم کودکانی که پیشاپیش آیندهای از هم پاشیده، منحط و دچار زوال برایشان پیشبینی شده است.
انتهای پیام/