نحوه به ثمر نشست انقلاب به رهبری امام (ره) از زبان مرحوم دعایی
به گزارش خبرگزاری فارس، دفتر حفظ و نشر آثار مرحوم حبیب الله عسگراولادی با هدف تاریخنگاری و ثبت خاطرات، دیماه سال ۱۴۰۰ در موسسه اطلاعات با مرحوم حجت الاسلام سید محمود دعائی مصاحبهای داشته است؛ بخشی از آن گفتگو که سیر کوتاهی از آغاز نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب اسلامی را بیان میکند و دربردارنده فرازی از مبارزات مرحوم دعائی نیز است، برای تجلیل از آن روحانی مبارز و همچنین پاسداشت سالروز شهادت شهدای ۲۶ خرداد ۴۴ منتشر شد.
متن مصاحبه در ادامه میآید:
بسم الله الرحمن الرحیم
هرچند که خودم را قابل نمیدانم و لیاقت این را ندارم که در رابطه با پیشکسوتان و سمبلها و شخصیتهای بسیار ارجمند و عزیزی که در مسیر نهضت اسلامی و سرانجام، پیروزی انقلاب اسلامی نقش ماندگار داشتند، سخنی بگویم و خودم را کمتر از آن میدانم، ولی افتخار میکنم که این سعادت را داشتهام که در دورانی زیستهام و حیات داشتهام که با این نازنینها و با این بزرگواران آشنا شدم و توانستهام که در مسیر این آشنایی، راه درست را پیدا کنم و هدایت شوم.
حرکت امام با همراهی مراجع وقت قم و مشهد و همچنین علما و شخصیتهای ارجمند روحانی استانهای مختلف بود که سرانجام به حرکت ۱۵ خرداد انجامید. سخنرانی آتشین حضرت امام در ۱۵ خرداد و سخنرانی ایشان در روز عاشورا و حرکت بعدش که به دستگیری حضرت امام انجامید و شورشی بود که به عنوان اعتراض به این حرکت رژیم در تهران، قم، ورامین و بسیاری از جاهای دیگر اتفاق افتاد.
مرحوم امام بازوانی و یارانی داشتند که این یاران، برای هرچه موفقتر برگزارشدن اعتراضات و قیام، از هیچ فداکاریای دریغ و کوتاهی نکردند. خب، حرکت امام در ابتدای امر به بازداشت ایشان انجامید، بعدش به حصر ایشان و بعد از آزادیشان، موقتاً تا بعد از تبعیدشان حرکتهایی صورت میگرفت که بهصورت سازمانیافته و منظم نهضت را همراهی میکردند در حقیقت همان نهضت روحانیت را. همان قیام برای رفع ستم و در نهایت حرکت موفق تأسیس نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی.
یاران حضرت امام در آن حرکتهای موفق ابتدایی، مرحوم حاج مهدی عراقی بود، اخوان امانی بودند و مرحوم آقای عسگراولادی بودند و طیف جوانی که در مسیر آنها حرکت میکردند. مرحوم بخارائی، مرحوم صفّار هرندی، مرحوم نیکنژاد و دوستانی که در این مسیر حرکت کردند. البته مرحوم امام خط مشی مبارزاتیشان با استراتژی مبارزهٔ فدائیان اسلام متفاوت بود امام با ترور موافق نبودند با برخورد مسلحانه موافق نبودند و لذا تا دورانی که امام در ایران نهضت را رهبری میکردند، از هرگونه حرکت مسلحانهای پیشگیری شده بود، اما بعد از دستگیری حضرت امام و تبعید ایشان به خارج از کشور و عدم دسترسی به ایشان، با رأیزنی و مشورت مراجع دیگری از پیشگامان نهضت روحانیت، اجازهٔ انتقام از عامل اصلی افول نهضت و دستگیری حضرت امام را گرفتند و بنای بر یک حرکت نوین انتقامجویانه داشتند که به ترور منصور نخستوزیر وقت انجامید. علیرغم دقتی که در سازماندهی امر داشتند و موفقیتی که در پیشبرد کارشان داشتند، طیف ابتدایی تصمیمگیری در این مسیر، دستگیر شدند.
در مسیر دستگیری آن تقریباً هستههای اولیهٔ تشکیلدهندهٔ این جریان، بازداشت و محاکمه شدند. ابتدا شش نفر از آنها محکوم به اعدام شدند که در حکم نهایی چهار نفر را اعدام کردند و بقیه را به حبس طولانی مدت و حتی ابد محکوم کردند.
در جریان دادگاه نظامی که برای مسببین این ترور تشکیل شده بود، ضارب پاسخ خیلی جالبی را در دادگاه به بازجویش داده بود. از او سؤال شده بود که: شما این حرکتی که انجام دادید، از نظر شرعی مجوزی داشتید؟ مرحوم بخارائی گفت: بله؛ مجوز داشتم! پرسید: مجوزت چه بود؟ گفت: مجوزم آن فرمانی که امام داد و گفت که “خدا بداند، ملت بداند اینها خیانت کردند!” و سزای خیانت، گلوله است! شما پیشوای من را، نایب امام زمان من را، مرجع تقلید من را تبعید کردید من هم مسبب این امر را از این دنیا تبعید کردم! و او را به سزای عمل ننگینش رساندم. با این شهامت و با این صراحت و صداقت از خودشان دفاع کردند. هر چند به شهادت آنها انجامید، ولی شعلهای شد که نورافشانی کرد در مسیر راهیابی کسانی که برای نهضت و پشتیبانی از امام و رهبری و از نهضت حرکت کرده بودند و آماده بودند. خب نتیجه هر طور که بود موقتاً به زندان و تبعیدشدن این عناصر انجامید و تبعات این حرکت بعداً به پیروزی انقلاب انجامید.
امام در نجف بودند؛ ایشان لحظهای این یارانشان را فراموش نکردند. در هر موردی که به حرم مشرف میشدند، ابتدا به نیابت از این یاران که گرفتار بودند سلام به ائمهٔ اطهار سلام میدادند و همهٔ آنها که در مسیر یاری و تداوم حرکت مبارزانهٔ خودشان حرکت کرده بودند، را در عبادات خودشان سهیم میدانستند.
امام در تمام مدت ۱۴ سال که در نجف تبعید بودند، به عنوان همدردی و همراهی با یارانشان آسایش را بر خودشان سلب کردند، تفریح و گردش را نپذیرفتند. در چهلهٔ تابستان گرم نجف که گاهی بالای ۵۰ درجه سانتیگراد گرمایش میرسید به امام پیشنهاد میشد که اقلاً به اطراف نجف که کنار دجله هست، فضای سبز و آب روانی هست، لحظاتی را آنجا تشریف بیاورید شبها در آنجا استراحت کنید. و ایشان نپذیرفتند و تأکید هم کردند که دورانی که یاران من در شرایط بد زندانهای برازجان هستند و به آنها سخت میگذرد، من جفا میدانم که در غیاب آنها برای خودم رفاهی را طراحی کنم. این حرف همدردی امام با آنها بود و در حقیقت مقاومت آنها در کنار حضرت امام راهگشا و دلگرمکننده بود.
این توفیق را من داشتم که در عراق به پیشنهاد مرحوم حاجآقا مصطفی، یادگار ارجمند حضرت امام، از موج رادیوئی «رادیو عراق» استفاده کنیم و اهداف نهضت، بیانیهها، اخبار و تفسیرهایی که در این مسیر بود را به گوش ملت ایران برسانیم. آن موقع استفاده از یک موج رادیوئی، یک غنیمت خیلی بالایی بود، چون امکانات مجازی این روزها که نبود، امکانات ارتباطی که وجود نداشت، مردم بودند و موج رادیوئی که گاهی از خارج گوش میکردند و خبر تازهای را میشنیدند. ما موفق شدیم برای عرضهٔ نهضت روحانیت در ایران برنامهای را تدارک ببینیم.
آن برنامه موفقیتهایی هم داشت و به دلیل همان موفقیتهایش ما توفیقات بیشتری پیدا کردیم و رادیوی مستقلی تأسیس کردیم، موج جدیدی را گرفتیم تحت عنوان «صدای روحانیت مبارز ایران». ابتدا تحت عنوان «نهضت روحانیت در ایران» از برنامهٔ فارسی رادیو بغداد استفاده میکردیم، ولی موج مستقلمان را که گرفتیم، صدای روحانیت مبارز ایران بود که حدود ۴۰ تا ۴۵ دقیقه برنامه داشتیم. ما در این برنامهها از همهٔ یاران نهضت یاد میکردیم؛ از زندانیها، شهدا و آرمانهای آنها یاد میکردیم، روایات آنها را بیان میکردیم، اعلامیههای حمایتآمیز از آنها را میخواندیم و اخبار مربوط به نهضت را دنبال میکردیم. من دوم بهمن ۵۷ برای ملحقشدن به کاروان حضرت امام از نجف به پاریس رفتم و ۱۲ بهمن هم به اتفاق حضرت امام به ایران آمدیم. در همان پرواز، آقای عسگراولادی هم در کنار مرحوم آقای عراقی و دوستان دیگر بودند.
بعدها مرحوم آقای عسگراولادی به من گفتند که: یک شب ما در زندان برازجان در شرایط سختی بودیم. پلیس نگهبان آمد به ما یک مژدهای داد، گفت که: رادیویی است الان دارد از شماها یاد میکند، اسم میبرد، دفاعیّات شما را در زندان بیان میکند. برای ما خیلی مغتنم بود و آن هم به دلیل علاقهای که به ما پیدا کرده بود و به صداقت ما ایمان آورده بود، رادیو را آورد ما گوش کردیم و صدای تو را ما آنجا شنیدیم که از ما دفاع کردی و یاد کردی. خاطرات خوشی بود که برای آنها و برای من مانده بود، من توفیق داشتم در دورانی سعادت و افتخار نصیبم شده بود که سخنگوی جریان اصیل نهضت روحانیت باشم و بهحق از بزرگانی یاد کنم که شایستگی دفاع و شایستگی بیان داشتند و شایستگی عرضهٔ خدماتشان بود که مردم به عنوان الگو از ایشان استفاده کنند و راه را انتخاب کنند.
ما افتخار میکنیم که در مسیر حرکت مبارزاتیمان با این عناصر آشنا بودیم، این مشعلها در مسیرمان افروخته بودند، راه را روشن کرده بودند و ما هدایت میشدیم در مسیر پیروزی انقلاب و حقیقتهای پس از انقلاب، فداکاریهای آنها، خدمات آنها امیدبخش بود و امید ما به یاران و تبار ایشان هست…
امیدواریم که سعادت حقشناسی نسبت به آنها را داشته باشیم.
و سلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیّا
والسلام علیکم والرحمه الله و برکاته
انتهای پیام/